نجمه قبل تمام طول روز ذهنش پر بود از افکار منفی 🤯، خودسرزنشگری که نکنه فلانی از دستم ناراحت باشه و یا چرا فلانی این حرف زد پس حتما منظورش من بودم همیشه از زمین و زمان گله داشت😱🥺
یه همسر کنترلر و غرغرو 😤😫برای همسرش بود که فقط نقاط منفی همسرش رو می دید و هیچ ویژگی مثبتی از همسرش رو نمیدید
این نجمه چند سال با این و حال و احوالات گذروند تا جایی که با این همه افکار و احساسهای بد 😔و ارسال فرکانسهای پایین اتفاقهای بد رو پشت سر هم برای خودش جذب میکرد یه از بدترین اتفاقها ورشکستگی همسرش بود
همسرش بعد از یه سال دوندگی میخواست یه وامی بگیره که تولیدی ای که داشت رو بزرگتر کنه چند تا دستگاه جدید و بلاخره یه کارگاه بزرگتر اما بعد از گذشت فقط یک هفته چیشد ....😱
در
مواد مذاب روی صورت و بدن شاگردش ریخت😱 و یه پسر جووون با درصد بالایی سوخت و ۶ ماه این پسر جووون بیمارستان بود و همسرش هر روز باید میرفت تا بیمارستان تا داروهای گرونی که برای مداوای این پسر بچه تجویز میشد بخره
مرتب عمل های مختلف باید انجام میشد و هزینه ی بیمارستان که خصوصی هم بود خیلی سنگین شده بود
و در این حین نجمه و خونواده ی همسرش باید از خونواده این پسر که شهرستانی بودن پذیرایی میکردن که خیلی از طرف خونواده این پسر بچه خیلی تحت فشار بودن
نگم براتون که نجمه و همسرش چه دوران سختی رو میگذروندند 😭😭😭
همون هفته ای که پسر بچه این اتفاق براش افتاده بود دستگاه همسرش هم سوخت و همسرش موند با کلی بدهی بابت خرج بیمارستان این پسر بچه و وام سنگینی که از بانک بابت خرید دستگاه ها گرفته بود
برای گرفتن وام سند خونشون رو گرو گذاشته بودن و همسرش که به مدت ۱/۵سال به کل بیکار بود و از فروش یه دستگاهی که براش مونده بود خرج زندگیشون رو میدادن
تا اینکه بانک میخواست سند خونه رو بزاره اجرا و خونه رو به جای مبلغ وام ازشون بگیره
نجمه و همسرش به خاطر اتفاقهای بدی که براشون افتاده بود و بیکاری همسرش و
بی پولی ها و فشارهایی که روی همسرش بود هر روز از هم دورتر و دورتر میشدن
همسرش برای فرار از غرغرکردن های نجمه و این همه فشاری که بابت قرض و بدهی و طلبکارهاش داشت تا دیر وقت بیرون میموند و خودش رو مشغول دوستاش کرده بود
و نجمه هر روز و شب تو تنهایی خودش بود و کارش شده بود گریه😭 و غصه خوردن😔 برای بچهاش و ترس از آینده ی دختراش 🥺
یه خودی نشون بدین ببینم طالب هستید ادامه داستان زندگی نجمه رو بگم براتون ؟
این همه جذب عالی با شرکت در دوره های سحرخیزی و شکرگزاری و آموزش دیدن و کسب آگاهی ؟؟؟
مگه میشه؟؟🤔
مگه داریم ؟؟😳
بله با یادگیری یه سری نکات و تکنیک ها تو هم میتونی جذبهای عالی داشته باشی همونطوری که من داشتم همونطوری که این دوست عزیز و صد ها نفر دیگه که در دوره ها شرکت کردن و جذب کردن😎
حالا صبر کن ادامش رو هم بزارم براتون
حال خوب /نجمه هاتفی
تا اینکه نجمه یه تصمیم جدی گرفت ...
و ادامه ی داستان:
نجمه ای که ناآگاه بود تصمیم گرفت که پایان بده به همه ی این سختی ها ...
با سه تا بچه رفت خونه ی مادرش 😔
البته اون زمان با یه تراپیست در ارتباط بودمو ازش مشاوره میگرفتم