eitaa logo
حلقۀ رندان
346 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
728 ویدیو
34 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
| رفاه روح...✨ 📖 انسان به مدد رایانه‌ها و اَبر یارانه‌ها بر شوربختی خویش غلبه نخواهد کرد، بل با نیم نگاهی به بنیاد های معنویِ خویش می‌تواند مزه‌ی مطبوع رفاهِ روح را بچشد و خستگی چند هزار ساله را از تن بتکاند. 🖋 به قلم: مرحوم 📚از کتاب: 🆔@halghe_rendan
هدایت شده از حلقۀ رندان
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| قطره‌ها خودتان را به دریا برسانید...! ♾ با دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل الهی از خدمت خواهران و برادران عزیز مرخّص و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم... 🏷 🆔 @noororreza
هدایت شده از بافتار
‌ 🔹 روح خدا به خدا پیوست سوگ سروده‌هایی به مناسبت رحلت امام (ره) 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
‌ 🔹۱۴ خرداد ۱۳۶۸ بود که روزنامه کیهان خبری با چنین تیتری منتشر کرد: «روح خدا به خدا پیوست.» خبری که برای بسیاری از مردم، باورنکردنی بود‌. 🔹برخی از روز‌های سال به لحاظ تاریخی، روزهای مهم و سنگینی هستند. چهاردهم و پانزدهم خردادماه از جمله این روزها هستند که یادآور چندین واقعه مهم از جمله قیام، دستگیری امام و رحلت او هستند. 🔹در چنین روزهایی، این هنر عکاسی است که به خاطر وفاداری‌اش به بازنمایی واقعیت، در ميان دیگر فرم‌های هنری، سرآمد است و بر واقعه‌ای تاریخی، شهادت می‌دهد. عکس‌ها، لحظه‌ها را زنده نگه می‌دارند. لحظه‌ها و آن‌هایی که مردم، محو جمال دوست شده بودند. این ‌عکس‌ها گرچه صامتند‌، هزاران حرف‌ را که نمی‌شود به زبان آورد، اظهار می‌کنند. 🔹زبان و بیان عادی هم در برابر چنین حادثه‌ سوزناکی خاموش است. چه خوشتر آنکه شرح این اندوه و هجران را شاعران به شیواترین شیوه سروده‌اند. پس بهتر آن بود که ابیاتی از شاعران ناب انقلاب، انتخاب شود تا بیانگر سنگینی بار غم مردم عزادار باشد.
| سوگند دروغ...! 📖 شاعری که پی در پی شعر ناموفق می سراید و می خواند شبیه کسی است که مدام سوگند دروغ یاد کند؛ دیگران سوگندش را می شنوند اما باور نمی کنند! 🖋 به قلم:مرحوم 📚از کتاب: 🆔@halghe_rendan
| درست بودن...! 📖 بدون هیج تردیدی، در هر شرائطی و اوضاعی، می‌توان، قطعاً، دُرُست بود و درست ماند؛ منتهی، در برخی شرایط، درست بودن و درست ماندن، بسیار بسیار دشوار است و در برخی شرایط فقط دشوار! و از پیْ، آن ها که درست نبودن خود را به پای شرایط می‌گذارند، بهانه جویانِ ابلهِ حقیرِ سیه‌بختِ ریاکاری بیش نیستند... دست بر قضا، ارزش و اعتبار درست بودن و ماندن هم تنها و تنها در همین است که علی رغمِ شرائط، درست باشیم و بمانیم، نه با اجبار و تهدید و تو سری و شلاق! 🖋 به قلم: مرحوم 📚از کتاب: 🆔@halghe_rendan
| شانزدهم خردادماه روزی نادر...!! | 🗒 نویسنده معاصر که نثر ساده و جذابش باعث شد تا شهرتش ماندگار باشد. وی همچنین در فیلمسازی، ترانه سرایی، نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی و تدریس هنر نیز به طور فعال فعالیت داشت. 🖼 نادر ابراهیمی در چهاردهم فروردین ‌۱۳۱۵ در تهران دیده به جهان گشود، تحصیل مقدماتی خود را در این شهر گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، وارد دانشکده‌ حقوق شد، اما چون رشته حقوق با روحیاتش سازگار نبود، این دانشکده را پس از ۲ سال رها کرد و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مدرک کارشناسی گرفت. او از سیزده سالگی به فعالیت­ های سیاسی پرداخت و بارها دستگیر و زندانی شد. نوشتن را از شانزده سالگی آغاز کرد و در ۱۳۴۲ نخستین کتاب خود را با عنوان " " به‌چاپ رسانید. تا ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقاله‌ تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب از او چاپ و منتشر شده است که دربرگیرنده‌ داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و پژوهش در زمینه‌های گوناگون است. ضمن آن‌که چند اثرش به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. او فعالیت حرفه‌ای خود را در زمینه‌ ادبیات کودکان با تاسیس "موسسه‌ همگام با کودکان و نوجوانان" ـ ‌با همکاری همسرش‌ـ متمرکز کرد. هدف اصلی این بنیاد، مطالعه مسائل مربوط به کودکان و پژوهش در باره رفتار و خلق و خوی کودکان و روش‌های یادگیری آنها بود. علاوه بر آن، این بنیاد فعالیت‌های زیادی در حیطه‌ نگارش، چاپ و پخش کتاب، نقاشی و عکاسی داشته است. 😎 مرد همه­ فن­ حریف نادر ابراهیمی به معنای واقعی کلمه، یک مرد همه­ فن­ حریف بود. او آنقدر در مشاغل متعدد و متفاوت فعالیت داشت که نمی‌توان همه‌ آن ها را در قالب فهرستی به تفکیک توضیح داد. او کارهای سخت و دشواری مانند کارگری در یک چاپخانه یا کشاورزی یا کارهای فرهنگی چون مترجمی و ویراستاری، فیلمسازی مستند، خطاطی و نقاشی را نیز تجربه کرده است. ابراهیمی که از زندگی پرماجرایش لذت می‌برد، تصمیم گرفت زندگینامه خود را روایت کند. دو کتاب‌ " " و " " شرح کاملی از زندگی و فعالیت‌های اوست. 📖 ادبیات کودک و بزرگسال 👶 نادر ابراهیمی را بیشتر به واسطه فعالیت­ هایش در عرصه ادبیات کودک و نوجوان می ­شناسند. او خالق بیش از ۵۰ اثر تالیفی برای کودک و نوجوانان است. او علاوه بر تالیف، ۲ کتاب "‍نی " و "‍ن‍ج‍ره‌ن‍گ‍اه‌ک‍ن " را نیز ترجمه کرده است. 🧓 در حوزه ادبیات بزرگسال هم ابراهیمی دارای تالیفات متعددی است. او با سه­ گانه عاشقانه خود به ویژه کتاب " " شناخته می‌شود؛ در حالی­که او بیش از ۳۰ جلد کتاب در زمینه­ های مختلف را به نگارش درآورده است. او همکاری بسیار نزدیکی با نشر داشته و نخستین کتاب خود را با عنوان " " در سال ۱۳۴۲ در این انتشارات به چاپ رسانده است. 1⃣ کتاب " " از جمله برجسته ترین تالیفات او در هفت جلد است که هر جلد آن شامل داستان جداگانه‌ای با تضادها و ماجراهای خاص خودش است. این ماجراها در ترکمن‌صحرا رخ می‌دهد و حال و هوای انقلابی دارد. 2⃣ نادر ابراهیمی در کتاب " " داستانی علمی تخیلی را روایت می کند. قهرمان این رمان قربانی یک اشتباه است؛ اشتباه دوستانی مصلحت‌اندیش که فقط خیر او را می‌خواهند. 3⃣ کتاب " "، نتیجه‌ تدریس چندین ساله‌ ابراهیمی در رشته‌های "ادبیات داستانی"، "فنّ فارسی‌نویسی"، "عناصر اساسی داستان"، "فیلم‌نامه‌نویسی"، "اصول پایه در زیبایی‌شناسی" و درس‌هایی در زمینه‌ نقد و تحلیل هنر و ادبیّات است. 4⃣ " " یا خوش‌آغازی در ادبیات داستانی" پژوهشی ادبی از نادر ابراهیمی در ادبیات داستانی است. 5⃣ " " مجموعه‌ای از داستان‌ها و دل­نوشته‌های نادر ابراهیمی است. 6⃣ " " یکی دیگر از نوشته­ های شناخته شده‌ نادر ابراهیمی است که سرگذشت را به تصویر می‌کشد؛ این اثر تاکنون ۱۱ بار تجدید چاپ شده است. ▶️ " " با ۲۰ بار تجدید چاپ، " ­‌داشتم" ۲۵ بار تجدید چاپ و " " با ۲۱ بار تجدید چاپ از برجسته‌ترین و پرفروش‌ترین آثار نادر ابراهیمی است. 💖 در نوشته ­های نادر ابراهیمی بسیار لطیف و زیبا بیان می‌شود و از این جهت آثار او را متمایز می‌کند. 📝 سبک و زبان ابراهیمی به طور کلی ابراهیمی ‏در داستان‏ هایش از شیوه خطی استفاده می­ کند، اما با این که در روایت خطی کمتر از دیگر مولفه ‏های الگوی کلاسیک فاصله می‏ گیرد اما به نوعی سبکِ امروزی (مدرن) در روایت داستان می ­رسد. 👇ادامه دارد....👇 🆔@halghe_rendan
| شانزدهم خردادماه روزی نادر...!! | 🥸 برخی معتقدند که ابراهیمی در داستان­ های کوتاه خود از پیشگامان ادبیات پسامدرن است. وی در دوره­ ای که نویسندگان آثار مدرن خلق می­کردند دست به هنجارگریزی­هایی از چارچوب داستانی، شیوه ­های روایت و اختلال زبانی در داستان زده است. در واقع ابراهیمی با خلق شیوه­ های جدید همچون "همخوانی تصویر و کلام" و "نثر شاعرانه" توانست به سبک خاص نویسندگی دست یابد. ✨ یکی از شیوه­ های روایی ابراهیمی تغییر کانون روایت است. این تکنیک از شگردهای الگوی مدرن و شکل اغراق شده­ ای از الگوی پسامدرن است. 💪 موفقیت ها ابراهیمی در زمینه‌ ادبیات کودکان، جایزه‌ نخست براتیسلاوا، جایزه‌ نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزه‌ کتاب برگزیده‌ سال ایران و چندین جایزه‌ دیگر را هم دریافت کرده است. او هم‌چنین عنوان "نویسنده‌ برگزیده‌ ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب" را به‌خاطر داستان بلند و هفت‌جلدی "" به‌دست آورده است. 📺 نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و هم‌چنین ۲ مجموعه‌ تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده و آهنگ‌ها و ترانه‌هایی برای آن‌ها ساخته است. 🏳 پایان نویسنده نادر ابراهیمی در ۷۲ سالگی پس از چندین سال دست­ وپنجه نرم کردن با بیماری بعدازظهر پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ درگذشت. ولی برای همیشه در ذهن و قلب مخاطبانش زنده ماند. 😍 در ادامه عکسی از برنامه‌ریزی وی در جهت برای آخرین سال زندگی ‌اش را مشاهده خواهید کرد.👇 🆔@halghe_rendan
| آخرین سال و آخرین فرصت برای 📝 دست نوشته‌ای از مرحوم در آخرین سال حیات...! ⚠️ جهت دسترسی به زندگینامه نادر ابراهیمی، « اینجا » را لمس نمایید. 🆔@halghe_rendan
| ارمغان ( منافسه‌ای در مدح أمیر مؤمنان علیه السّلام ) ▶️ شما تنها « یک ماه » فرصت دارید که « فقط یک قطعه از شش شعر منتخب » مندرج در کانال را حفظ نمایید. ✅ حافظان « قطعۀ عروس دنیا » و « مثنوی ابلاغ » ؛ برندۀ هدیۀ عتبات عالیات و حافظان چهار اثر دیگر برندۀ کمک هزینۀ عتبات عالیات می‌باشند. ⚠️ تذکرّات: 1️⃣ این جشنواره اختصاص به اساتید و طلّاب مدرسۀ علمیّۀ نورالرّضا علیه السّلام می‌باشد. 2️⃣ لازم به ذکر است که علاوه بر حفظ شعر منتخب، میزان تسلّط و هنر اجراء در امتیازدهی مؤثّر می‌باشد. 3️⃣ پس از حفظ شعر، حداکثر تا ۱۵ ذی الحجة جهت هماهنگی و شرکت در منافسه به نشانی زیر در پیام‌رسان ایتا، « مشخصات فردی » و « شمارۀ همراه » خود را ارسال نمائید. 4️⃣ جهت دسترسی به متن اشعار منتخب به کانال «حلقۀ رندان» به نشانی @halghe_rendan در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمائید. 5️⃣ نشانی ما جهت ارتباط: @halghe_rendan_admin 🏷 | | | 🆔@halghe_rendan
| عروس دنیا شاعر: ( محمّدحسین بهجت تبریزی ) قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی به باغ فدک، بیلِ زارعان بر دوش چنان که چوب شبانان، عصاست با موسا هوا تَفیده، دهن روزه، کار مرد افکن ولی چه حمله بی جا، به کوهِ پابرجا عرق به طرفِ جبین، شدّه های مروارید که موج ریخته باشد، به ساحلِ دریا فتاد ناگهش از پیش دیده، پرده غیب به چشم باز فرو رفت، در دلِ رؤیا چه دید؟ فتنه فتّانه‌ای ست شهر آشوب شکسته طَرفِ نقاب و گُسسته بندِ قبا به شیوه، چون قلم سِحرِ سامری فتنه به غمزه، چون غزلِ قیس عامری غوغا به بِنتِ عامره مانَد، که در بلادِ عرب ستاره‌ای ست درخشان و شاهدی یکتا ولی چو شعله که از خشک و تر نیندیشد سَلیطه‌ای ست، کجا پرده و کجا پروا؟ کمانه بسته، چو تیرِ شهاب می آمد که موج سر همه کوبد، به سینه خارا علی جوانِ یلی بود، نو خط و نورَس ولی کجا سگ نفس و حریم شیر خدا؟ رسید در حرم حُرمت و عفافِ علی به عشوه کرد سلامی و، گفت: من دنیا مرا به عقد خود آور، که من برای علی براتِ عِزّتم از بارگاهِ عِزّ و عُلا قبولِ صیغه عقد و کلیدِ گنج الست نهفته زیر زبانت یکی بگوی: بلا بیا معامله کن، بیل دستِ مُزدوران به من دِه و بِسِتان تاج و تختِ استغنا کلید هر چه خزانه است، با تو خواهم داد جهیزِ من شجرِ الخُلد جنّتُ المأوا علی به چشم خدا، خیره شد به دختر و یافت چروک سیرتِ زشتش، به صورتِ زیبا ببین چه گفت؟ که ابقا به هیچ نکته نکرد برو برو، که تو با کس نمی کنی اِبقا برو تو گرسِنِه چشمانِ کور دل بفریب که من به فضلِ خدا، سیرم از جمالِ شما من از جهانِ شما، جمله قانعم به کفاف بُد آن قدر، که رضا داده کارگاهِ قضا من از جهان به همین قوت قانعم، آری کجا رسد همه دنیا، به یک تنِ تنها من از جهانِ تو، یک گوشه خواهم و آن هم پی مبادله، با زاد و توشه عقبا گرفتم آن که جهان را، همه به من دادی مگر نه سیر و مسیر جهان بُوَد، به فنا چگونه کام علی را، روا توانی ساخت جهان نساخته هیچ آفریده کامروا کدام عهد تو بستی، که باز نشکستی کدام عاشق بی دل، که از تو دید وفا مگر نه پادشهان را و، پهلوانان را به زیر خاک و گِل و تخته سنگ، دادی جا مگر نه خاتم پیغمبران محمّد، مُرد که بود سر گُل اولادِ آدم و حوّا دهانِ گرگ اجل را، کجا توانی بست؟ مگر ندوخته چشم حریصِ گور، به ما هوای آتش شوقم، به عالم دگر است به آب و خاک خسیسان، چه جای نشو و نما؟ برو به دور، که دنیا به پیشِ چشم علی همه کتیبه عبرت خوش است و دور نما حریفِ باخته، تا رفت دور خود پیچد فتاد، پرده اش از روی کید و مکر و ریا عوارض از بَزَک و، زرق و برقها همه ریخت حقایق آن چه که در پرده بود، شد پیدا خدا به دور! چه عفریت بد هیولایی عجوز و عاریتی، جمله بر تنش اعضا مظاهر حق و باطل، جدا شدند از هم خدا گشاده جبین بود و، اهرمن رسوا دوباره بیلِ علی شد بلند و، می دانی به گوش دیو چه می گفت با زبان صدا: برو به کار خود ای دون، که در دیارِ علی به عالَمی نفروشند، مویی از زهرا 🏷 🆔@halghe_rendan
| ابلاغ شاعر: ( حبیب الله چایچیان ) قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چونكه احمد كعبه را بدرود گفت با خدايش آنچه در دل بود گفت كاي خدا اين آخرين حجِّ من است كاروان آماده ي كوچيدن است عمر من بگذشت يا رب با شتاب بر لب بام است ديگر آفتاب چرخ عمرم را زمان فرسوده كرد با اجل كي مي‌توان كردن نبرد شد مرا در اين بيابان رهنمون جذبه ي: «اِنّا اِليه راجعون» گشت پايان عمرم و، باقيست كار كي شود امر ولايت آشكار گر چه مي‌دانم علي باشد امام او بود لايق براي اين مقام ليك خواهم بر ملا گردد سخن تا بداند پير و برنا، مرد و زن خود تو داني اي خداي مهربان كي توانم گفت اين راز نهان چونكه بسيار است بدخواه علي گر نباشد از تو وحيِ مُنزلي ترسم از آن فتنه‌ها گردد عيان آيد آخر پايِ تُهمت در ميان دور مي‌شد احمد از بيت الحرام با نگاهي پر ز عشق و احترام جاي دارد اشك ريزد آسمان در وداعِ آتشينِ عاشقان بود طوفاني، دلِ آگاهِ او گرد غم بگرفته رويِ ماهِ او ناله چون مي‌كرد زنگ كاروان حلقه مي‌زد اشك او بر ديدگان در غدير خم كه نام بركه اي است داد احمد را، خدا فرمان ايست كاي نبي اينجا غدير خُم بود آب آن هر قطره يك قُلزم بود شاهراه كشور جان است اين پايگاه علم و ايمان است اين چارراه حادثات عالم است جلوه گاه نور اسم اعظم است شهر علم مصطفي را هست باب نور دل مي‌بخشد اينجا آفتاب از حرورش، جان دشمن سوخته عاشقان را دل ز مهر افروخته سايه اش، آرام بخش رهروان از نسيمش، تازه مي‌گردد روان همچو دريا بي كران است اين غدير نيست موج فيضِ آن پايان پذير باشد اينجا مقصد پيغمبران كوي دانشگاه نسل هر زمان وقت ابلاغ است «بَلِّغْ» يا رسول تا شود سعي تو پيش ما قبول همرهان را خواند احمد با شعف رفتگان باز آمدند از هر طرف از جهاز اشتران كاروان منبري برساختندش در ميان گِرد آن پيغمبر والاتبار اجتماعي شد فزون از صد هزار پس نبي بر اوج منبر پا نهاد مرتضي را در كنارش جاي داد دست او بگرفت و كرد او را بلند بر سر دستش، نبيّ ارجمند شد قيامت از قِران مهر و ماه مهر مي‌شد با مه اينجا اشتباه چون علي خود نفْس پيغمبر بود هر يكي در جاي آن ديگر بود چون امانت عرضه شد بر خاكيان شد «يداله فوق ايديهم» عيان جمله آيات خدا تأويل شد از ولايت علم و دين تكميل شد پس پيمبر «وال من والاه» گفت بار الها «عاد من عاداه» گفت گفت: يا رب دوستانش دوست دار بار الها دشمنش دشمن شمار بار الها، يار او را يار شو هركه خواهد خواريش، گو، خوار شو گفت: هر كس را كه من هستم وليّ هست بعد از من وليِّ او علي حيدر است اين، باب علم احمد است بي گمان فاروق هر نيك و بد است سِرّ حق، صديقِ اكبر، منصبش صرفِ راه حق شده روز و شبش يار قرآن، دشمن گردن كشان «لا فتي الا علي» او را نشان حيدر است اين، شهسوار كارزار تيغ او: «لا سيف الا ذوالفقار» حيدر است اين، آنكه بتها را شكست دست هر چه دشمن حق بود، بست زادگاهش، قبله گاه مسلمين خاك پايش سرمه ي اهل يقين حيدر است اين، حامل‌ام الكتاب او بود ماه و، منم چون آفتاب آيت تطهير او را آبروست «عروة الوثقي» كه حق گويد هموست ساقي كوثر همو باشد يقين نيست غير از او: اميرالمؤمنين چون كنم با اهل اين دنيا وداع پس به گِرد او نمائيد اجتماع قلب خويش از نورِ او روشن كنيد پيروي از جانشينِ من كنيد قلب خويش از نورِ او روشن كنيد پيروي از جانشينِ من كنيد چون كه وقت گفتن تبريك شد روز در چشم عدو تاريك شد بر زبان مي‌راند: به به يا علي بر من و بر مؤمنان گشتي وليّ در نهان امّا گريبان مي‌دريد كينه‌ها در سينه اش مي‌پروريد عاشقان سرمست در اين عيد خم از مِي: «اَلْيوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ» در كتاب بي نظير «الغدير» نكته‌ها يابي از اين امر خطير از «اميني» عالِمِ شيرين بيان طبع من الهام مي‌گيرد "حسان" 🏷 🆔@halghe_rendan
| دست خدا شاعر: سیّد محمّدعلی قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای ماورای حد تصور مقام تو مریم کنیز و عیسی مریم غلام تو تو روشنی ز روی خدائی و چون خداست بالای ماورای تصور مقام تو دست خدا و چشم خدا صورت خدا تو بر خدای قائم و ما بر قوام تو دون کلام خالق و فوق کلام خلق نهج البلاغه آن ملکوتی کلام تو هر صبحدم شعاع طلائی آفتاب آید ز آسمان پی عرض سلام تو فرض است بر تمام ذرات کائنات مهر تو و ولای تو واحترام تو ارض و سما به یمن وجود تو ثابتند دائم بود مدار فلک بر دوام تو روزی دهد خدا به همه خلق کائنات از سفرة ولایت و انعام عام تو فردا حساب مؤمن و کافر تو می کنی بر پا کند قیامت کبری قیام تو صد عمر خضر داده به صد چشمه حیات یک قطره آب کوثر و یک جرعه جام تو صوم و صلاه، رنگ خدائی به خود گرفت زان خون که رنگ کرده صلوه و صیام تو در کعبه شد پدید و به محراب شد شهید قربان حسن مطلع و حسن ختام تو تو شاهباز رفعت و عنقای عزتی عرش خدا و دوش نبی بود بام تو وقتی عروج کرد به معراج قرب حق پیغمبر آن برادر والا مقام تو دست خدا گذاشته شد روی شانه اش آن جا که وقت بت شکنی بود گام تو چشم خدائی تو پر از اشک بر یتیم در جنگ خنده بر دو لب لعل فام تو نور تو در حجاب تن و سجده کرده اند این دشمنان دوست نما عوام تو در حیرتم که روز قیامت چه می کند با پرتو تجلّی ذات تمام تو ای دل بگو به آتش دوزخ اگر فتاد فردا به دست مالک دوزخ زمام تو آتش برو به نام علی، ورنه می کشم با برق ذوالفقار علی انتقام تو بالاتر از ملائکه ای گر تو شیعه ای وقتی که مشتبه به خدا شد امام تو ما سر بر آستان تو سودیم یا علی ای برتر از سرادق گردون خیام تو 🏷 🆔@halghe_rendan
| التجاء شاعر: محمّدحسین قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ز طریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد به چه دل نهد به که رو کند به چه سو رود به کجا رسد ز خدا طلب دل مقبلی به علی ز جان متوسلی که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد ازلی ولایت او بود ابدی عنایت او بود ز کف کفایت او بود به خدا هر آنچه به ما رسد به علی اگر بری التجا چه در این سرا چه در آن سرا همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد علی ای تو یاور و یار ما اسفا به حال فکار ما نه اگر به عقده کار ما مدد از تو عقده گشا رسد نه به هرکه هرکه فدا شود چو فدائی تو به جا شود که هر آنکه در تو فنا شود ز چنین فنا به بقا رسد بود ای مربی جان و دل ز تو خیمه گرچه در آب و گل تویی آنکه فیض تو متصل به فرشتگان سما رسد دو جهان رهین عنایتت ره حق طریق هدایتت همه را به خوان ولایتت ز خدا هماره صلا رسد به غدیر خم چو به امر هو بستودت احمد نیک خو به جهانیان ز ندای او همه لحظه لحظه ندا رسد ز رخت که نور خدا از آن بود ای ولی خدا عیان به دل و به دیدۀ عاشقان همه لمعه لمعه ضیا رسد به مؤآلف تو مقر جنان به مخالف تو سقر مکان به تو نیک و بد شود امتحان ز تو خیر و شر به جزا رسد چو منی کجا و ثنای تو که تو را ستوده خدای تو چه بیان کنم به سزای تو که تو را به حد ثنا رسد مگر از زبونی خود زبان بگشایم ای شه انس و جان که کند ز محنت خود بیان به حضور شه چو گدا رسد تو شهی و بنده گدای تو سر و جان من به فدای تو چه شود ز برگ و نوای تو دل بینوا به نوا رسد دل من که غنچه صفت شها شده خون سزد چو گل از صبا ز نسیم لطف تو ذو العطا به کمال لطف و صفا رسد تو به حق ز هرچه مقدمی به قضا تو آمر و حاکمی ز تو بینم آنچه به من همی ز قدر رود ز قضا رسد به صغیر خسته لقای تو بود انتهای عطای تو چو به قائلین ثنای تو ز در تو اجر و عطا رسد 🏷 🆔@halghe_rendan