#ورودیه #گلاب 🔖کاروان حسینیان به #کربلا رسیده است... 📜عاشورائیان هرچه بیشتر می‌روند از «خود» فاصلۀ بیشتری می‌گیرند! اینان جاده‌ها را مچاله می‌کنند تا پردۀ بی‌چین و چروک خدایی شدن را به نمایش بگذارند! هم‌سرایان: نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی سرت ار به چرخ ساید نخوری فریب عزّت که همان کفِ غباری به هوا رسیده باشی نه ترنّمی نه شوری نه تپیدنی نه وجدی به خم سپهر تا کی خُم نارسیده باشی نگه جهان نوردی قدمی ز خود برون آ ! که ز خود اگر گذشتی همه جا رسیده باشی ! روای: شب رفت و نگاهی به رخ ماه نکردیم کار عجبی داشت جنون، آه نکردیم ! یاران فرزانه! صندلی بیاورید تا «عقل» اندکی بنشیند و بیاساید! گویا پرده‌ای نوین پیش رو داریم! کاروان حسینیان به #کربلا رسیده است. وقت آن است که ما نیز حباب‌وار، سرِ بریدۀ خویش را از نشاط این تماشا چون کلاه به هوا در اندازیم و غمگنانه سکوت کنیم. که سکوت سفیر ناگفته‌هاست... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پی‌نوشت: گوشه‌ای از کتاب #طلسم_سنگ نوشتۀ مرحوم #سید_حسن_حسینی 🆔@halghe_rendan

#کتابخوان | کمی از دریا...! راوی: مگر نخستین بار هم او نبود که راه بر حسین بست؟! سروش: راه بر خود بسته بود! اینک از بن بست خود رهایی یافته و جانب خداییان شتافته! خمار انکار بود، مست می‌شود! نیست بود، هست می‌شود! راوی: چگونه ممکن است؟ لحظه‌ای پیش در بند خویش! و اینک خروج و پا بر پلکان عروج؟! سروش: دیگرگون شدهٔ اکسیر سخنان حسین است! دست از مس تن کشیده، رو به کیفیتی والا می‌تازد: دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی... اگر به سوی حسین علیه السلام باز می‌گردد هم، از آن روست که آبیاری شدهٔ گلوگاه سومین برهان خداوند، بر مردمان است و به زبان حال می‌گوید: کشتی کشتی اگر گناه آوردیم غم نیست که رحمت تو دریا دریاست...! 🖋 به قلم: #سید_حسن_حسینی 📚 از کتاب: #طلسم_سنگ 🏷 #امام_حسین | #حر | #رحمت_واسعه 🆔@halghe_rendan