🥀🕊#لاله_های_زینبی
🍃تابستان سال۹۵مصطفی آمد سراغ من و گفت:حال و حوصله بنایی را داری یا نداری؟!گفتم مصطفی باز میخوای کجای مغازه را بزنی بهم؟گفت پایه هستی هر روز بعد از کار با هم بریم باقرآباد،بنایی صلواتی کنیم برای ساختن خانه؟!
💐گفتم خانه برای کی؟گفت:برای خانوادههای شهدای فاطمیون که سر پناهی ندارند؛گفت من سفیدکاری،لوله کشی،برقکاری،کابینت و راهانداختن همه تاسیسات فنی را قبول کردم؛میدانستم تو هم پایهکار هستی.
🌴خلاصه،آنتابستانِ من و مصطفی عجب تابستانی شد؛آن چندماه ماموریت نداشتیم و کار خدا هر دو تهران بودیم؛ خستگی برای مصطفی بیمعنی بود؛با هم شبانهروز کار کردیم.مادر ما هم که از خودمان پایهتر بود،بیل و کلنگ دستش میگرفت و پابهپای ما کار میکرد.
🌷هیچوقت یادم نمیرود روزی که کلید خانهها را در باقرشهر به آن چند خانواده شهید تحویل دادیم،از خوشحالی گریه میکردند و نمیدانستند چطور تشکر کنند. تابستان آنسال،ما۶واحد را برای سکونت خانوادهها آماده کردیم.
✍راوے:برادر شهید
🌹#پاسدار_مدافــع_حــرم
#شهید_مصطفی_محمد_میرزایی
#سالـروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯