#خاطرات_رهبر_انقلاب :
از اوائلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم، منتها تابستانها با سرِ برهنه میرفتم. زمستان که میشد، مادرم عمامه به سرم میپیچید. مادرم خودش دختر روحانی بود و برادران روحانی هم داشت، لذا عمامه پیچیدن را خوب بلد بود، سرِ ما عمامه میپیچید و به مدرسه میرفتیم.
البته اسباب زحمت بود که جلوی بچهها، یکی با قبای بلند و لباس نوع دیگر باشد. طبعاً مقداری حالت انگشتنمایی و اینها بود، اما ما با بازی و رفاقت و شیطنت و اینطور چیزها جبران میکردیم و نمیگذاشتیم که در این زمینهها خیلی سخت بگذرد.
دورانهای کلاس اول و دوم و سوم را که اصلا یادم نیست و الان هیچ نمیتوانم قضاوتی بکنم که به چه درسهایی علاقه داشتم، لیکن در اواخر دورهی دبستان _یعنی کلاس پنجم و ششم_ به #ریاضی❤️ و جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به تاریخ علاقه داشتم، به #هندسه هم بخصوص علاقه داشتم. البته در درسهای دینی هم خیلی خوب بودم. قرآن را با صدای بلند میخواندم. قرآن خوانِ مدرسه بودم.
༻❈❁❁❈༺
@hamandish