📚قسمت چهاردهم: #روی_دست_آسمان
🔻سلام بر سرزمین آرزوها🔻
🔶امروز ، روز عید قربان است و ما اکنون به سرزمین منا رسیدهایم .
آیا میدانی چرا این سرزمین را منا نامیدهاند❓🤔
🔸وقتی که جبرئیل ، ابراهیم(ع) را به این سرزمین آورد به او گفت :
«ای ابراهیم❗️هر چه میخواهی آرزو کن❗️» .۵۵
🔶اینجا سرزمینی است که آرزوهای بزرگ برآورده میشود .
🔸پیامبر به سوی جَمَره یا همان شیطان بزرگ میرود تا بر آنجا سنگ بزند ، پیامبر هفت سنگ بر آن میزند و هر بار فریاد
💫اللّه اکبر او در همه جا میپیچد .۵۶
البته ما باید سنگهای خود را به آن ستونی که در وسط به عنوان نشانه ، نصب شده بزنیم ، اینجا سه ستونِ سنگی هست که به هر کدام از آنها جَمَره میگویند ، امروز فقط به یکی از آنها سنگ میزنیم ،
🔶امّا فردا و روز بعد از آن،باید به همه ستونها سنگ بزنیم .
میدانم دلت میخواهد داستان📖 جمَره را برایت بگویم .
🔸وقتی که خدا خواست ابراهیم(ع) را امتحان کند ، به او دستور داد تا فرزند دلبندش ، اسماعیل(ع) را به این سرزمین بیاورد و در راه او قربانی کند .
🔶ابراهیم(ع) همراه با اسماعیل به این سرزمین آمد ، شیطان سر راه او آمد و او را اینگونه وسوسه کرد:👹
🔸«تو چقدر بیرحم هستی❗️
آیا میخواهی با دست خودت فرزندت را سر ببری ❓» .
🔶جبرئیل به کمک ابراهیم(ع) آمد و به او دستور داد که شیطان را با سنگ بزند .👊
ابراهیم(ع) سنگی برداشت و به سوی شیطان پرتاب کرد .👏
🔸او با زبان دل اینگونه با شیطان سخن میگفت :
💫«تو میخواهی مرا وسوسه کنی تا دستور خدای خویش را انجام ندهم❗️من ، خود ، فرزند و هر چه که دارم را فدای خدا میکنم» .👌
💫همسفر خوبم❗️
🔶از آن روز رسم شده است که حاجی به همان جایی سنگ بزند که ابراهیم(ع) به شیطان سنگ زده است .۵۵
🔸حاجی با این کار خود ، به تمام وسوسههایی که شیطان میکند ، سنگ میزند .
🔶آیا میدانی به عدد هر سنگی که به جَمَره میزنی خداوند گناهی از گناهان کبیره تو را میبخشد😃❓۵۶
💫دوست خوب من❗️
🔸اکنون دیگر موقع قربانی کردن است .
💫نگاه کن❗️پیامبر شترهایی 🐪را که از میقات همراه خود آورده است ، قربانی میکند ، علی(ع) هم شترهای خودش را قربانی میکند .
🔶کسانی که همراه خود قربانی نیاوردهاند ، اینجا شتر یا گوسفندی را خریداری و قربانی میکنند .🐑
🔸پیامبر رو به مردم میکند و میگوید : «امروز روز قربانی کردن است ، اگر در نیّت خود خالص باشید وقتی خون قربانی به زمین میریزد خدا تمام گناهان شما را میبخشد» .۵۹
🔶چه مژدهای از این بالاتر❗️
اکنون پیامبر موی سر خود را میتراشد و مردم هم مانند او این کار را انجام میدهند ، البته تو خود میدانی که زنان فقط باید مقدار کمی از گیسوی خود را کوتاه کنند .
🔸اکنون همه ، حاجی شدهاند ، قلبها با بخشش گناهان پاک شده است .
همسفر❗️مبارک باشد ، تو دیگر حاجی شدهای❗️
🔶به مردم خبر میرسد که پیامبر میخواهد برای آنها سخن بگوید ، این لحظه بهترین موقع برای سخنرانی است .
🔸مردم جمع میشوند و منتظرند تا پیامبر سخن خود را شروع کند .
🔶پیامبر نگاهی به جمعیّت میکند و چنین میگوید :
🔸 «به سخنان من گوش دهید و بدانید من به زودی به دیدار خدای خویش خواهم شتافت ، ای مردم❗️
🔶از ریختن خون یکدیگر خودداری کنید و مال یکدیگر را به حرام تصرّف نکنید ، بدانید که شما خدای خویش را ملاقات خواهید کرد و او از کردار و رفتار شما سؤل خواهد نمود ، من ، همه سنّتهای روزگار جاهلیّت را زیر پای خود مینهم و آنها را باطل اعلام میکنم ، بهترین شما نزد خدا باتقواترین شماست ، هر ربا و بهرهای که در روزگار جاهلیّت بوده است ، پرداخت آن لازم نیست ، و هر خونی که در آن روزگار ریخته شده است باید فراموش شود و کسی دیگر به فکر انتقام نباشد ....»۶۰
💫همسفر خوبم❗️
🔸پیامبر میداند که بعضی از سنّتهای عصر جاهلیّت در میان مردم باقی مانده است ، برای همین او با این سخنان خود ، همه آن سنّتهای غلط را باطل اعلام میکند .
🔶سخنرانی پیامبر تمام شده است و او میخواهد به مکّه باز گردد تا طواف حج و بقیّه اعمال مکّه را انجام دهد .
🔸پیامبر سوار بر شتر خود میشود و به سوی مکّه میرود تا خانه خدا را زیارت کُند و اعمال خود را انجام دهد .
🔶من و تو هم باید همراه پیامبر برویم و اعمال خود را انجام دهیم .
🔸پیامبر بعد از انجام اعمال خود ، تصمیم میگیرد تا به سرزمین مناباز گردد ، زیرا بر هر حاجی لازم است که شب یازدهم ماه ذی الحجّه در سرزمین منا باشد .۶۱
🔶میدانم که خیلی خسته هستی ،😰 خیلی راه رفتهای و طواف و سعی انجام دادهای ، امّا باید عجله کنیم و قبل از غروب آفتاب ، خود را به سرزمین منا برسانیم .
🔸دیگر راهی نمانده است❗️
نگاه کن ، 👀ما نزدیک منا هستیم ، همان جایی که باید قربانی کرد❗️
اکنون دیگر میتوانی جایی را برای استراحت پیدا کنی .
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref
📚قسمت پانزدهم: #روی_دست_آسمان
🔻سلام بر یادگار عزیز خورشید🔻
🔷امروز ، روز یازدهم ماه ذی الحجّه است و ما باید به سوی جَمَره برویم و هر سه شیطان را سنگ بزنیم .👹👿👺
🔹ما با هم این عمل واجب خود را انجام میدهیم و به درون چادرمان میرویم و به استراحت میپردازیم .⛺️
روز دوازدهم فرا میرسد ، امروز هم باید به جَمَره برویم و آخرین سنگهای خود را به شیطان بزنیم ،
🔷آیا میدانی این تنها عمل واجبی است که باقی مانده است❓بعد از آن ، دیگر حجِّ ما تمام میشود .
🔹خبری میشنوم ، امروز جبرئیل نزد پیامبر آمده و سوره نصر را بر آن حضرت نازل کرده است .📖
🔷نمیدانم چه رمز و رازی در میان است که پیامبر با نزول این سوره میفهمد که مرگ او بسیار نزدیک است .۶۲
🔹برای همین او میخواهد سخنان مهمّی را برای مردم بیان کند .
🔷یک نفر در میان مردم اعلام میکند : 💫«ای مردم❗️همگی کنار مسجد خیف جمع شوید پیامبر میخواهد برای ما سخن بگوید» .
🔹حتما سؤال میکنی مسجد خیف کجاست .🧐
🔷در سرزمین منا ، مسجد مقدّسی وجود دارد 🕌که در آن مکان ، هزار پیامبر نماز خواندهاند .۶۳
🔹مسجد پر از جمعیّت شده است ، دیگر جایی نیست ، امّا من هر طور شده خود را به داخل مسجد میرسانم .
🔷پیامبر نگاهی به جمعیّت میکند و میگوید:
💫 «ای مردم❗️من به زودی به دیدار خدای خود خواهم رفت ، بدانید که من دو چیز گرانبها در میان شما به یادگار میگذارم💎 ، آن دو چیز گرانبها ، قرآن 📖و عترت👑 من میباشند ، خداوند به من خبر داده است که قرآن و عترت من ، هرگز از هم جدا نمیشوند💞 تا در روز قیامت کنار حوض کوثر به من ملحق شوند .»۶۴
💫همسفر خوبم❗️
🔹این پیام مهمّی بود که پیامبر در این مکان مقدّس به گوشِ همه مردم رساند ،🔊 امروز دیگر همه میدانند که عترت و خاندان پیامبر ، خیلی عزیز و محترم هستند ، قرآن و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع)، یادگارهای پیامبر هستند .🎁
🔷صدای اذان ظهر به گوش میرسد ، بیا سریع وضو بگیریم و در نماز شرکت کنیم .
🔹بعد از نماز ، پیامبر به سوی جَمَره میرود و سنگهای خود را به سه شیطان میزند و سپس به مکّه باز میگردد .
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref
هدایت شده از همدم
✅ثبتنام کلاس تست
📖جمع بندی عربی معارف کنکور ۹۹
❇️ تعداد جلسات: ۸ جلسه
📆 اولین جلسه شنبه ۱۱ مرداد
💰هزینه ثبتنام: هر جلسه ۵۰۰۰تومان
💵 جهت پرداخت و ثبتنام روی لینک زیر بزنید.
https://pay.eitaa.com/?link=a1Ff1
‼️آخرین مهلت ثبتنام جمعه ۱۰ مرداد
📚قسمت شانزدهم: #روی_دست_آسمان
🔻در این شهر گمشدهای دارم🔻
🔷ما به مکّه باز میگردیم و در منطقه اَبطَح چادرهای⛺️خود را بر پا میکنیم .
من به چادر خود میروم تا خاطرات این سفر حج را بنویسم📝 و برای آیندگان به یادگار بگذارم .
🔹نمیدانم چه میشود که یکباره هوای دیدن پیامبر به دلم میافتد ، برمیخیزم و به سوی خیمه پیامبر میروم .
🔷آیا تو هم همراه من میآیی❓
اینجا خیمه پیامبر است ، جمعی از یاران ، پروانه وجود او شدهاند .🦋
🔹من سلام میکنم و داخل خیمه میشوم .
🔷یاران پیامبر از آن حضرت سؤالهای مختلفی میپرسند و جواب میشنوند .
ناگهان ، پیامبر سکوت میکند و به نقطهای خیره میشود ، همه به چهره پیامبر نگاه میکنند ، هیچ کس سخن نمیگوید .😕
🔹لحظهای میگذرد ، صدای «اللّه اکبرِ » پیامبر سکوت خیمه را میشکند .
همه میخواهیم بدانیم چه شده است .😳
🔷پیامبر رو به ما میکند و میگوید :
«همین الآن ، جبرئیل بر من نازل شد و این آیه را بر من وحی کرد :
🍃 (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ ؛ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ رَ اکِعُونَ )،
🍃بدانید که فقط خدا و پیامبر و کسانی که در رکوع نماز صدقه میدهند ، بر شما ولایت دارند .۶۵
🔹همه به فکر فرو میروند ، به راستی منظور خدا از کسی که در رکوع صدقه میدهد کیست❓🤔
🔷 او کیست که همچون خدا و رسول خدا بر همه ولایت دارد❓
🔹من هیچ کس را نمیشناسم که در رکوع ، صدقه داده باشد .
🔷پیامبر رو به یارانش میکند و میگوید :
💫 «برخیزید❗️برخیزید❗️ ما باید به مسجد الحرام برویم و آن کسی را که این آیه در مورد او نازل شده است، پیدا کنیم» .
🔹همه به سوی مسجد الحرام میرویم .
مسجد پر از جمعیّت است ، عدّهای مشغول نماز و گروهی دیگر مشغول طواف هستند .
💫خدایا❗️ ما چگونه گمشده خود را پیدا کنیم❓
🔷چگونه بفهمیم چه کسی در میان این همه جمعیّت ، صدقه داده است❓
🔹خوب است که ما به دنبال یک فقیر بگردیم و از او سؤال کنیم ، این طوری بهتر میتوانیم گمشده خود را پیدا کنیم .
💫آنجا را نگاه کن❗️
یک مرد عرب میخواهد از درِ مسجد بیرون برود ، نگاه کن ، چهره او زرد است ، حتما خیلی گرسنگی کشیده است ، لباسهای او را نگاه کن که چقدر ژولیده است❗️
🔷آیا موافقی از او سراغ گمشده خود را بگیریم❓
🔹همه ما نزد آن فقیر میرویم ،
نگاه کن،👀
🔷این فقیر چقدر خوشحال است😄❗️مثل اینکه تمام دنیا را به او دادهاند .
پیامبر به او نگاهی میکند و میپرسد : 💫«ای مرد عرب❗️
از کجا میآیی❓
چرا اینقدر خوشحالی ❓» .
🔹مرد عرب با دست👈 ، گوشه مسجد را نشان میدهد و میگوید : «من از پیش آن جوان میآیم ، او به من این انگشتر قیمتی را داد» .💍
🍃صدای اللّه اکبرِ پیامبر در مسجد طنین میاندازد .
🔷همه از این فقیر میخواهند تا بیشتر توضیح دهد .
🔹مرد عرب میگوید : «ساعتی قبل ، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست کمک کردم ، امّا هیچ کس به من کمک نکرد😔 ، من در مسجد دور میزدم و طلب کمک میکردم ، در این میان ، نگاهم به جوانی افتاد که در رکوع بود ، او با دست اشاره کرد تا من به سوی او بروم ، من هم پیش او رفتم و او انگشتر خود را به من داد» .
🔷همه مردم ، اللّه اکبر میگویند ، و ما به سوی آن جوان میرویم .
آن جوان ، هنوز دارد نماز میخواند .
پیامبر تا او را میبیند اشک در چشمانش حلقه میزند❗️
🔹به راستی این کیست که دیدنش اینگونه اشک شوق بر چشمان پیامبر جاری کرده است❓
او را شناختی یا نه❓چطور میشود آقای خودت را نشناسی❓
🔷او مولای تو ، علی(ع) است که به حکم قرآن ، از امروز بر همه مسلمانان ، ولایت دارد .۶۶
#ادامه_دارد...
🌸🍂🌸🍂🌸
@amoozeshmaaref
📚قسمت هفدهم: #روی_دست_آسمان
🔻بازار داغ انگشترها!🔻
🔶این خبر در شهر مکّه میپیچد که خداوند آیهای را در مورد علی(ع) نازل کرده است ، آنهایی که مانند تو عشق علی(ع) در سینه دارند خوشحال میشوند 😄، به راستی چه آقا و مولایی بهتر از علی(ع)❗️👌
🔸امّا در میان مردم گروهی هستند که کینه علی(ع) را به سینه دارند😡 ، این خبر آنها را بسیار ناراحت میکند .
🔶برای همین آنها جلسهای تشکیل میدهند و با یکدیگر در مورد این موضوع گفتگو میکنند .😯
🔸آیا میخواهی سخن آنها را بشنوی❓
💫گوش کن : «ما هرگز ولایت علی را قبول نمیکنیم ، آخر چگونه میشود یک جوان بر ما که پنجاه سال از او بزرگتر هستیم حکومت کند❓علی خیلی جوان است ، او برای رهبری شایسته نیست» .
💫همسفر خوبم❗️
🔶معلوم میشود که هنوز این مردم به سنّتهای جاهلیّت ایمان دارند .😔
🔸عربها که همیشه رهبران خود را با ریشهای سفید دیدهاند نمیتوانند رهبری یک جوان را قبول کنند .
🔶امروز علی(ع) فقط سی و دو سال دارد ، درست است که او همه خوبیها و کمالها را دارد ، امّا برای این مردم هیچ چیز مانند یک مشت ریشِ سفید نمیشود ، برای آنها ارزش ریشِ سفید از همه فضایل برتر است❗️❗️❗️
🔸البته بعضی از این مردم ، فکر میکنند که خلیفه باید خیلی جدی باشد و همیشه قیافه اخمو داشته باشد تا همه از او بترسند ، 😳امّا علی(ع) همیشه لبخند به لب دارد و اهل شوخی است😄 و برای همین به درد خلافت نمیخورد .۶۷
🔶سرانجام آنها تصمیم میگیرند تا نزد پیامبر بروند .
💫نگاه کن❗️آنها به سوی خیمه پیامبر میروند ،⛺️ خوب است ما هم همراه آنها برویم .
🔸آنها وارد خیمه میشوند و سلام میکنند و به پیامبر میگویند : «ما هرگز نمیتوانیم رهبری و ولایت علی را قبول کنیم ، ما نمیتوانیم از علی پیروی کنیم ، از تو میخواهیم تا شخص دیگری را به جای او معرّفی کنی» .
🔶پیامبر نگاهی به آنها میکند و به آنان میگوید که من نمیتوانم از جانب خودم ، دستور خدا را تغییر دهم .
آنها وقتی این سخن را میشنوند، با ناامیدی از خیمه پیامبر خارج میشوند.۶۸
🔸آنها به فکر نقشهای دیگر میافتند ،🙊
آیا میخواهی تو را از آن باخبر کنم❓
آنها میخواهند به مسجد بروند و در حال رکوع به فقیرها صدقه بدهند تا خداوند آیهای را هم در مورد آنها نازل کند❗️❗️❗️🤥
🔶آنها با خود فکر میکنند که اگر آیهای در مورد آنها نازل بشود چقدر خوب میشود ، آن وقت ، آنها هم بر مردم ولایت خواهند داشت .😧
💫همسفرم❗️
🔸آنها پولهای خود را روی هم میریزند ،💰 این یک سرمایه گذاری مشترک است ، هرکس باید سهم خودش را بدهد .
🔶با این پول میتوان بیست و چهار انگشتر قیمتی خرید .
🔸خبر میرسد که در مسجد الحرام بازار صدقه دادن،
خیلی داغ شده است❗️
🔶چند نفر کنار درهای مسجد ایستادهاند ، یکی از آنها هم در داخل مسجد مشغول نماز است ، وقتی یک فقیر وارد مسجد میشود ، دور او حلقه میزنند و از او میخواهند تا نزد آن شخصی برود که نماز میخواند و یک انگشتر قیمتی بگیرد .
🔸فقیر هم که از اصل ماجرا، بیخبر است خوشحال میشود و به آن طرف میرود .😂
با نزدیک شدن فقیر ، یکی به آن نمازگزار علامت میدهد و او به رکوع میرود و در رکوع به آن فقیر انگشتری قیمتی داده میشود❗️
🔶درد سرت ندهم❗️۲۴فقیر، صاحب انگشتر شدند، امّا آیهای نازل نشد که نشد❗️۶۹
🔸انگشترهایی که این گروه به هدر دادند ، شاید از انگشتر علی(ع) قیمتیتر باشد ، امّا انگشتر علی(ع) چیزی داشت که همه این ۲۴ انگشتر نداشت و آن ، اخلاص صاحبِ انگشتر بود .👌
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref
هدایت شده از سازمان مدارس صدرا
✴️ راهنمای اعمال شب و روز غدیر
👌 برای شمایی که میخواین بال و پرتون رو باز کنید.☺️
#غدیر #صدرا_معنویت #نوجوان_خامنه_ای
@madares_sadra
📚قسمت هجدهم: #روی_دست_آسمان
🔻پیمانی سیاه در خانه دوست
آنجا را نگاه کن!🔻
🔶آن چهار مرد را ببین ، آنها آهسته با یکدیگر چه میگویند❓🤔
ــ دیدید که حدس من درست بود❗️محمّد میخواهد علی را به عنوان جانشین خود معرّفی کند .
ــ آری ، به زودی همه مردم با علی بیعت خواهند کرد .🤝
ــ باید کاری بکنیم ، ما هرگز اجازه نمیدهیم که علی بر ما حکومت کند❗️😳
ــ ما باید با هم، پیمانی مهم ببندیم .👹
همه با این نظر موافقت میکنند ، آنها با سرعت به سوی کعبه حرکت میکنند .
🔸آیا میدانی آنهامیخواهندچه کنند❓
خوب است که ما هم همراه آنها برویم .
💫نگاه کن❗️👀
🔶درِ کعبه باز میشود و آنها وارد خانه خدا میشوند .🕋
🔸حدس من این است که اینها از بزرگان قریش هستند که به این راحتی وارد کعبه شدند .
🔶راستی یادم رفت بگویم ، عربها رسمی دارند که پیماننامههای📜 مهمّ خود را در داخل کعبه قرار میدهند .
🔸امّا این چهار نفر میخواهند در داخل کعبه ، پیماننامهای را بنویسند .📝
🔶به راستی این چه پیمانی است که باید در کعبه نوشته شود❓❗️
🔸من باید هر طوری هست وارد کعبه بشوم ، آخر من برای بیان حقیقت ، مسئولیّت دارم .👌
🔶یکی از آنها قلم و کاغذی را برمیدارد و شروع به نوشتن میکند .
💫خدای من❗️
او چه مینویسد❓آنها میخواهند چه پیماننامهای را امضا کنند❓😱
🔶«ما چهار نفر با یکدیگر پیمان میبندیم که وقتی محمّد از دنیا برود نگذاریم حکومت به خاندان او برسد😡» .۷۰
🔸من باور نمیکنم ، عدّهای در میان یاران پیامبر باشند و میان خود پیمانی اینگونه ببندند😦❗️
🔶آخر مگر خاندان پیامبر چه کردهاند🤔 که اینان اینگونه با آنها دشمنی میورزند❓
🔸امّا یادم میآید که از قدیم گفتهاند ریاست👑 و سیاست🎩 پدر و مادر نمیشناسد❗️
🔶اینها برای رسیدن به حکومت و ریاستِ چند روزه دنیا حاضر هستند هر کاری بکنند .🙊
🔸اکنون میفهمم که چرا پیامبر در عرفات ، از خداوند خواست تا او را در مقابل فتنههای دشمنان حفظ کند .👌
🔶اکنون میفهمم که چرا پیامبر تا به حال ، مراسم بیعت با علی(ع) را برگزار نکرده است .😔
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref
📚قسمت نوزدهم: #روی_دست_آسمان
🔻در انتظار پیام آسمانی ماندهام🔻
🔶پیامبر را میبینم که در خیمه خود نشسته است⛺️ و با خود فکر میکند ، خدا او را از پیماننامهای 📜که در کعبه نوشته شده باخبر کرده است .۷۱
🔸به راستی پیامبر با این افرادی که دور او جمع شدهاند و خود را مسلمان نشان میدهند چه کند🤥❓
🔶اینها به ظاهر مسلمان شدهاند و نماز میخوانند ، امّا با یکدیگر پیمان میبندند که بر خلاف دستور پیامبر عمل کنند .😡
🔸آخر اینها چه مسلمانانی هستند❓❗️
امان از دورویی❗️❗️🕶
🔶درست است که ماجرای انگشتر دادن علی(ع) در رکوع به گوش همه رسیده است ، 💍امّا پیامبر میخواهد مراسمی رسمی برگزار کند و از همه مردم بخواهد با علی(ع) بیعت کنند🤝 و به این وسیله دین اسلام را کامل کند .👏
🔸امّا عدّهای از اطرافیان او ، دشمنی علی(ع) را در سینه دارند😡 و به دنبال این هستند تا در اوّلین فرصت ممکن فتنه و آشوب بر پا کنند .😱
🔶آنها منتظر هستند تا پیامبر ولایت علی(ع) را اعلام کند تا در میان مسلمانان فتنه کنند و همه زحمات پیامبر را از بین ببرند .
🔸خداوند میداند که چه موقع ، این گروه نخواهند توانست فتنه بر پا کنند ،😁 آن وقت به پیامبر خود خبر خواهد داد .📢
🔶غروب روز سیزدهم ذی الحجّه فرا میرسد و هنوز پیامبر منتظر پیام آسمانی است .📃
🔸مردم که مدّتها از خانه و کاشانه خود دور بودهاند ، آماده رفتن شدهاند ، آنها دیگر میخواهند نزد خانوادههای خود باز گردند .
🔶امّا پیامبر نمیخواهد این فرصت با شکوه را از دست بدهد ،
او در کجا میتواند اجتماعی به این بزرگی پیدا کند❓
🔸باید در میان این جمعیّت صد و بیست هزار نفری ، ولایت علی(ع) اعلام شود .👌
🔶نمیدانم چه میشود که پیامبر تصمیم میگیرد که فردا همراه مردم به سوی مدینه حرکت کند .
🔸این خبر در همه جا میپیچد که پیامبر فردا به سوی مدینه حرکت خواهد کرد .🗣
#ادامه_دارد...
🌼🍃🌼🍃🌼
@amoozeshmaaref
#حسین_جان🌷
مهربانے،دسٺ ودلبازے،ڪریمے،سرورے
درجهانم جز تو شاهے باچنین اوصاف نیسٺ
عالمے را جذب ڪرده ڪعبہے شش گوشہ اٺ
بهتر از ششگوشہاٺ الحق والانصاف نیسٺ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
♨️ @amoozeshmaaref👈
❁﷽❁
✨واجب تر از نماز شبم روضةالحسین
جالب تر از بهشٺ برین جنةالحسین
✨باشد قرار و وعدهے عشّاق #ڪربلا
شبهاے جمعہ نیمہءشب قبةالحسین
#حسین_جان🌷
#شب_جمعه سٺ🌙
#هوایٺ_نڪنم_میمیرم💔
♨️ @amoozeshmaaref👈
😍 صحبت زنده تلویزیونی آقا با مردم ایران
🗓 جمعه، عیدقربان، ساعت 11:30 صبح
😎 پخش از رسانه ملی و حسابهای مجازی سایت khamenei.ir
📝 ببینید و #جملات_طلایی رو برای ما بفرستید...
💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇
🌱 @Nojavan_khamenei
✅ راهنمای تصویری ثبتنام و پرداخت هزینه کلاس تست عربی
روی لینک پرداخت ضربه بزنید و مطابق تصاویر راهنما اقدام نمایید.
🏧لینک ثبتنام:
🌐 https://pay.eitaa.com/?link=a1Ff1
📚قسمت بیستم: #روی_دست_آسمان
🔻ما برای بدرقه خورشید آمدهایم🔻
🔷امروز چهاردهم ماه ذی الحجّه است ، کاروان آماده حرکت است ، هزاران حاجی میخواهند به خانههای خود باز گردند .
🔹یک انتظار بزرگ در چهره پیامبر به چشم میخورد .
🔷به راستی ، چه موقع وعده خدا فرا میرسد❓🤔
🔹کاروان حرکت میکند ، لحظه خداحافظی با خانه دوست است .۷۲
💫آنجا را نگاه کن❗️
مردم مکّه هم آماده سفر شدهاند ، امّا آنها کجا میخواهند بروند❓
🔷مگر خانه و کاشانه آنها در این شهر نیست❓
🔹پس چرا بار سفر بستهاند❓🤔
مردم مکّه میخواهند پیامبر را تا بیرون شهر بدرقه کنند ، آنها شنیدهاند که این آخرین سفر پیامبر به مکّه است ،😔 میخواهند از پیامبر بهره بیشتری ببرند .
آنها میخواهند مهماننوازی خود را کامل کنند .
💫آن طرف را نگاه کن❗️
مردم یمن ، سوار بر شترهای خود شدهاند ،
آیا آنها میخواهند به یمن بروند❓
🔷راه یمن از راه مدینه جدا میباشد ، آنها باید در همین مکّه با پیامبر خداحافظی کنند و به سوی جنوب بروند ، در حالی که مدینه در طرف شمال است .
🔹هر چه صبر میکنم ، میبینم که آنها برای خداحافظی نمیآیند . آیا آنها میخواهند بدون خداحافظی با پیامبر به یمن بروند❓
🔷فهمیدم ، آنها هم میخواهند پیامبر را بدرقه کنند .👌
🔹کاروان از شهر مکّه جدا میشود و راه مدینه را در پیش میگیرد .
💫آفرین بر اهل مکّه و یمن❗️👏
🔷این مردم همچنان همراه پیامبر میآیند .
🔹اوّل قرار بود آنها فقط تا بیرون شهر مکّه بیایند ، امّا اکنون تصمیم میگیرند کیلومترها راه را در دلِ این بیابان به احترام پیامبر بیایند❗️۷۳
🔷آفتاب به وسط آسمان میرسد☀️ ، موقع اذان ظهر است ، کاروان برای خواندن نماز متوقّف میشود ، بعد از نماز و استراحت ، کاروان حرکت میکند .
🔹دل پیامبر همراه این مردم است ، او آرزو میکند که این مردم همراه او باشند و متفرّق نشوند تا او بتواند پیام مهمّ خود را به گوش همه آنها برساند .
🔷هوا دارد تاریک میشود ، باید در جایی منزل کرد ، خوب است امشب در اینجا منزل کنیم .
🔹فردا به حرکت خود ادامه میدهیم ،مردم مکّه و یمن هم در دل این بیابانها همراه ما هستند .
🔷نمیدانم چه شده است🧐 که این مردم ، سه روز تمام در دل این بیابانها به همراه پیامبر میآیند❓۷۴
🔹غروب روز هفدهم ماه ذی الحجّه فرا میرسد ، دیگر همه ما خسته شدهایم ، باید جایی را برای استراحت انتخاب کنیم .
💫آنجا را نگاه کن ، میقات جُحْفه را ببین❗️۷۵
🔷حتما میپرسی جُحْفه دیگر کجاست❓
🔹جحْفه یکی از میقاتهای حج است ، مردمی که از مصر برای حجّ خانه خدا میآیند در اینجا لباس احرام بر تن میکنند .
🔷البته حجّ امسال که تمام شد ، سال آینده اگر از راه کشور مصر به مکّه بیایی باید در اینجا لباس احرام بپوشی و لبّیک بگویی .
💫همسفر خوبم❗️
🔹اینجا منزلگاه خوبی است و معمولاً کاروانها در اینجا منزل میکنند ، ما هم شب را در اینجا میمانیم .
🔷سفر در این بیابانهای خشک ، تو را حسابی خسته کرده است😞 ، ما نزدیک دویست کیلومتر راه آمدهایم .۷۶
🔹اکنون خیمهای ⛺️برای خودت بر پا کن و تا صبح ، خوب استراحت کن❗️
🔷ما تا مدینه راه زیادی در پیش داریم ، تازه بعد از آن هم باید سریع به شهر خود باز گردی ، همه ، چشم انتظار تو هستند .
#ادامه_دارد...
🍃🌼🍃🌼🍃
@amoozeshmaaref
📚قسمت بیست و یکم: #روی_دست_آسمان
🔻زلال بِرکه در دل🔻
🔶امروز یکشنبه ، هجدهم ماه ذی الحجّه است و صدای اللّه اکبر به گوش میرسد .۷۷
💫همسفر، برخیز❗️وقت نماز است .🤲
مردم همه در صفهای منظّم پشت سر پیامبر به نماز میایستند .
🔸بعد از نماز ، این کاروان بزرگ ، آماده حرکت میشود تا به راه خود در این بیابان ادامه دهد .
🔶آفتاب بالا میآید☀️ و صدای زنگ شترها سکوت صحرا را میشکند، کاروان ۱۲۰هزار نفری در دل بیابان پیش میرود .۷۸
🔸انتظار در چهره پیامبر موج میزند ، به راستی کی وعده خدا فرا خواهد رسید❓🤔
🔶وقتی ما مقداری راه برویم به یک سه راهی میرسیم ، یک راه به سوی مدینه میرود ، یک راه به سوی عراق و راه دیگر به سوی مصر .
🔸من فکر میکنم در آنجا دیگر این کاروان ۱۲۰ هزار نفری تقسیم خواهد شد و هر کس به راه خود خواهد رفت .
🔶این اجتماع بزرگ به زودی ، متفرّق خواهد شد .
🔸ساعتی میگذرد ، ⏳ما حدود شش کیلومتر از جُحفه دور شدهایم ، آفتاب بر ما میتابد و تشنگی بر من غلبه میکند .۷۹😥
🔶به یکی از همراهان خود رو میکنم و میگویم :👤
ــ حاجی❗️آیا آبی داری به من بدهی❓ من خیلی تشنه شدهام❓
ــ قدری صبر کن ، در همین نزدیکیها، یک غدیر هست که میتوانی از آب آن بنوشی .🌊
ــ حاجی❗️حواست کجاست❓من آب میخواهم ، آن وقت تو به من آدرس غدیر میدهی❗️❓
ــ آقای نویسنده ، منظور من از غدیر ، همان برکه است ، در همین نزدیکیها برکه و آبگیری هست که تو میتوانی از آب زلال آن بنوشی .😄
ــ چه حرفها میزنی❗️در این بیابان خشک ، برکه آب ، کجا پیدا میشود❓
💫ــ نگاه کن ، آنجا را ببین❗️
🔸 سیاهی درختان را میگویم ، اگر باور نمیکنی پس این درختانِ بزرگ، برای چه در آنجا روییدهاند❓باید در آنجا آب باشد .
ــ راست میگویی ، سیاهی درختان را میبینم ، خدای من❗️آنجا چقدر درخت هست ، امّا چگونه در این بیابان ، این برکه درست شده است❓
ــ کنار آن برکه ، چشمهای هست که آب از آن میجوشد و به این برکه میریزد .
ــ بیابان و چشمه آب❓
ــ ما تا دریای سرخ فقط دوازده کیلومتر فاصله داریم 🌊، در فصل زمستان بارانهای سیل آسا میبارد🌨 و در دل زمین فرو میرود و در اینجا به صورت چشمه از دل زمین میجوشد .۸۰
ــ آیا این برکه همیشه در اینجا هست❓
ــ نه ، وقتی که تابستان فرا میرسد و هوا گرم میشود آبِ چشمه خشک میشود و با خشک شدن چشمه ، برکه هم خشک میشود .
ــ خدا را شکر که الآن ، روزهای پایانی زمستان است و من میتوانم آب زلال برکه را بنوشم .۸۱
#ادامه_دارد...
✨🌸✨🌸✨
@amoozeshmaaref
‼️فقط تا ساعت 10 فرصت دارید در کلاس تست عربی ثبتنام و شرکت نمایید.
✅اولین جلسه امروز رأس ساعت 11 برگزار می گردد.
🏧 https://pay.eitaa.com/?link=a1Ff1
📚قسمت بیست و دوم: #روی_دست_آسمان
🔻مدال افتخار بر سینه غدیر🔻
💫خدای من❗️
🔷چه بِرکه زیبایی❗️
🔹چه آب باصفایی❗️
🔷قربان بزرگی خدا بشوم که در دل کویر ، برکهای به این زیبایی درست کرده است❗️
🔹من کنار برکه میروم و از آب زلال آن سیراب میشوم و شکر خدا را به جا میآورم .🙏
🔷به راستی که این عربها چه زبان شیوایی دارند❗️
🔹حتما میگویی چرا❓🤔
🔷آنها چه اسم خوبی برای این برکه انتخاب کردهاند:
💫 غدیر خُم❗️
🔹حق داری از من سؤال کنی که معنای کلمه خُم چیست❗️
🔷خوب حالا که سؤال کردی باید کمی حوصله کنی تا برایت توضیح دهم .
🔹وقتی تو جارو به دست بگیری و خانه🏡 خودت را حسابی تمیز کنی آن وقت هر کس به خانه تو نگاه کند میگوید : این خانه ، تمیز شده است .😊
🔷امّا اگر یک دوست عرب زبان داشته باشی، وقتی خانه تمیز تو را ببیند میگوید : خُمّ .👌
🔹منظور او این است که این خانه بسیار تمیز شده است .😄
🔷خوب ، اکنون به این برکه زیبا نگاه کن❗️آب این برکه چقدر زلال و صاف است❗️
🔹اگر بخواهی اسمی برای اینجا بگذاری چه میگویی❓🧐
🔷درست حدس زدم❓ اسم پیشنهادی شما این است : بِرکه زلال .
🔹امّا اینجا سرزمین حجاز است و همه به عربی سخن میگویند ، پس ما باید این اسم شما را به عربی ترجمه کنیم .۸۲
به نظر شما ترجمه عربی برکه زلال چه میشود❓
🔷درست ترجمه کردی : غدیر خم❗️
💫دوست خوبم❗️
دیگر وقت نیست ، کاروان باید به حرکت خود ادامه دهد .
🔹کاش فرصتی بود تا کمی اینجا میماندیم و صفا میکردیم❗️👌
🔷من نمیتوانم از آبیِ این آب، چشم برگیرم❗️
🔹ساعت حدود نه صبح است ، ولی ما نمیتوانیم اینجا بمانیم ، انشاءاللّه برای نماز ظهر در منزلگاه بعدی توقّف خواهیم کرد❗️۸۳
🔷عدّهای مشکها را پر از آب میکنند و به کاروان ملحق میشوند .
🔹پیامبر در حالی که بر شتر خود سوار است به برکه میرسد .
🔷صدایی به گوش پیامبر میرسد :
💫 «یَـأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ...:
💫 ای پیامبر❗️آنچه بر تو نازل کردهایم برای مردم بگو که اگر این کار را نکنی، وظیفه خود را انجام ندادهای 😳و خداوند تو را از فتنهها حفظ میکند .»۸۴
🔹وعده خدا فرا میرسد ، خدا میخواهد کنار این آب ، مردم را با ولایت آشنا سازد .۸۵
🔷همان گونه که آب این برکه ، تشنگان کویر را جانی تازه میبخشد ، ولایت علی(ع) هم تشنگان مسیر کمال را جانی دیگر خواهد بخشید .👏
🔹مردم از آیه مهمّی که بر پیامبر نازل شده است خبر ندارند .
🔷صدای پیامبر سکوت صحرا را میشکند :
💫«شتر مرا بخوابانید❗️
به خدا قسم ، تا دستور خدای خویش را انجام ندهم از این سرزمین نمیروم .»۸۶
💫همسفرم❗️
🔹 اینجا سرزمین مقدّسی است ، خدا اینجا را برای بیعت مردم با علی(ع) انتخاب کرده است .
🔷سرزمین عرفات، شایسته این نبود تا جشنِ ولایت علی(ع) در آنجا برگزار شود ، امّا این سرزمین شایستگی دارد تا آیینه تمام نمای ولایت شود .
🔹شتر پیامبر را به زمین میخوابانند و پیامبر از شتر پیاده میشود .
🔷چهره پیامبر از خوشحالی میدرخشد ، هیچ کس پیامبر را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده است .
به خدا قسم ، هیچ قلمی✏️ نمیتواند این شادی پیامبر را به تصویر بکشد❗️
🔹مردم ، همه در تعجّب هستند😳 ، آنها نمیدانند چرا پیامبر دستور توقّف داده است .
💫همسفرم❗️یادت نرفته که جمعیّت این کاروان ، ۱۲۰ هزار نفر است!
💫نگاه کن❗️
🔷 اوّل کاروان چند کیلومتر جلوتر از ما هستند ، خیلیها هم هنوز از ما عقبترند ، من فکر میکنم که طول این کاروان چندین کیلومتر بشود .۸۷
🔹باید صبر کنیم تا همه به اینجا برسند .
🔷پیامبر دستور میدهد تا چند سوار نزد او بروند ، پیامبر به آنها دستور میدهد تا به همه کسانی که جلوتر رفتهاند خبر بدهند که برگردند .🗣
🔹همچنین پیامبر عدّهای را میفرستد تا به آنهایی هم که عقب هستند خبر بدهند که زودتر خود را به اینجا برسانند ، همه باید کنار این غدیر جمع بشوند .
#ادامه_دارد...
🍃🌼🍃🌼🍃
@amoozeshmaaref
📚قسمت بیست و سوم: #روی_دست_آسمان
🔻زیر درختان سرسبز و بلند🔻
🔷آفتاب بر سر و صورت من میتابد ، خوب است زیر درختانِ کنار برکه بروم .
چه درختان سرسبز و بلندی❗️🌴
🔹اینها درخت مُغیلان است ، درختی بسیار بلند و خار دار 🌵که کنار برکههای این صحرا روییده است 🏝.۸۸
🔷این درختان با شاخهها و برگهای انبوه خود ، سایبان ⛱خوبی برای مسافران هستند .۸۹
🔹فضای سایه این درختان پر از بوتههای خار شده است و ما نمیتوانیم زیر سایه آن استراحت کنیم .
🔷شاخههای این درختان هم بلند شده و بعضی از آنها به روی زمین رسیده است .
💫نگاه کن❗️👀
🔹پیامبر هم به سوی این درختان میآید ، او نگاهی به این درختان میکند و به فکر فرو میرود .
🔷آنگاه چهار نفر از یاران خود را صدا میزند ، آیا آنها را میشناسی❓
💫سلمان ، مقداد ، ابوذر ، عمّار .
🔹پیامبر از آنها میخواهد تا بوتههای خار زیر این درختان را از زمین در آوردند و شاخههای اضافی را قطع کنند .۹۰
🔷آنها فورا مشغول میشوند ، ابتدا بوتههای خار را از ریشه در میآورند خارها به دست آنها فرو میرود ، امّا دردی احساس نمیکنند ، زیرا با عشقی مقدّس کار میکنند .💗
🔹به راستی در اینجا چه خبر است❓🤔
💫همسفرم❗️
🔷بیا من و تو هم به کمک آنها برویم تا هر چه سریعتر ، سایبان این درختان آماده شود و زمین از خارها پاک شود .
🔹بعد از لحظاتی ، زیر درختان از بوتههای خار خالی میشود ، امّا اگر خوب نگاه کنی👀 خارهای زیادی، روی زمین ریخته است و ممکن است به پای کسی برود .
🔷پیامبر دستور میدهد تا زیر این درختان جارو شود ، و مقداری آب در آنجا پاشیده شود💦 .۹۱
🔹بیا سریع از گیاهان بیابان جارویی بسازیم و اینجا را جارو کنیم .
💫عزیزم❗️میدانم خسته شدهای😥 ، امّا تو به سفر عشق آمدهای ، باید تحمّل کنی ، تو داری به میعادگاه غدیر خدمت میکنی❗️
💫به به❗️
🔷حالا ، اینجا خیلی باصفا شد❗️
وقتی پیامبر زیر درختان غدیر را نگاه میکند ، لبخند زیبایی میزند .
💫گوش کن ، این سخن پیامبر است : «اکنون بروید و سنگهای بزرگ بیابان را جمع کنید و در آنجا منبری آماده کنید» .۹۲
🔹بلند شو ، رفیق❗️پیامبر میخواهد مهمترین سخنرانی خود را کنار غدیر ایراد کند🔊 .
🔷معلوم میشود که این سخنرانی بسیار مهم است که پیامبر دستور داده اینجا اینقدر تمیز و مرتّب شود .😲
🔹سنگها از بیابان جمع میشود و در زیر یکی از درختان ، روی هم قرار میگیرد .
🔷هنوز ارتفاع منبر آن طور که باید و شاید بلند نشده است ، به نظر شما چه کنیم❓
🔹دیگر در این اطراف که سنگی نیست❗️
🔷اکنون، پیامبر دستور میدهد تا جهاز و رواندازهای شترها را جمع کنیم و بر روی سنگها قرار دهیم .۹۳
🔹سرانجام منبری به ارتفاع یک انسان درست میکنیم ، یک پارچه زیبا بر روی آن میکشیم تا این منبر زیبا و دلنشین باشد ، خوب است پارچهای هم پشت منبر نصب کنیم تا مانع تابیدن آفتاب باشد .۹۴
🔷دیگر اذان ظهر نزدیک است ، پیامبر دستور میدهد همه مردم در نماز شرکت کنند .۹۵
🔹مردم از آب زلال برکه ، وضو میگیرند و صفهای نماز را تشکیل میدهند ، آنهایی که زودتر آمدهاند در سایه درختان قرار میگیرند ، معلوم است که این جمعیّت ۱۲۰هزار نفری در زیر سایه این درختان جای نمیگیرند .
🔷کسانی که دیرتر آمدهاند در زیر آفتاب قرار میگیرند🌕 ، زمین خیلی داغ است ، آنها مجبور میشوند تا عبای خود را زیر پای خویش پهن کنند .۹۶
#ادامه_دارد...
🍃🌺🍃🌺🍃
@amoozeshmaaref
‼️مهلت ثبتنام تمدید شد
#لینک_جدید ثبتنام کلاس تست عربی
📆روز های زوج(شنبه،دوشنبه، چهارشنبه)
⏰ساعت ۱۱ صبح
🌐https://pay.eitaa.com/?link=b1OkS
🔊توجه ❗️ توجه❗️
📝نتایج اولین هفته مسابقه کتابخوانی صوتی اعلام شد❓...😧
📚#با_محوریت_کتاب #روی_دست_آسمان
💥بعد از ارسال فایلهای صوتی کتاب مورد نظر قرعه کشی صورت پذیرفت و ...
😰سرکار خانم ...
🤒خانم...
😃خانم حلیمه شکری☄ از صدرای میناب برنده هفته اول مسابقه کتابخوانی گردیدند.🎉🎊
🎀تبریک و تشکر 🙏🙏
🎈همچنین از دوستان عزیز صدرایی که در این مسابقه شرکت نمودند و فایل برایمان ارسال کردند کمال تشکر و قدردانی را داریم.🙏
💥 در ادامه جهت ارج نهادن به زحمات این دوستان، اسامیشان اعلام می گردد..👇👇
♦️محمدجواد توکلی ،شهرستان تربت حیدریه👏
♦️سید محمد مبین طباطبائی،مهریز👏
♦️مبینا زرنگارپناه،شهرستان ابرکوه👏
♦️فاطمه توکلی، تربت حیدریه👏
♦️مائده حیدری، شهر قزوین👏
♦️زهرا کارگران ،ابرکوه👏
♦️حنانه نصیری،اصفهان👏
♦️فاطمه حیدری👏
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref