میخواهید بدانید چطور یک شاخص و آمار ساده میتواند فرهنگ یک جامعه را نابود کند؟
به این مثال توجه کنید
۱. اقتصاددانان به علتی که خواهم گفت جامعه را به دو قسمت تقسیم میکنند. افراد فعال و غیرفعال
۲. فعالین، شاغلین و بیکاران هستند و غیرفعالان کسانی که حتی دنبال شغل نمیگردند
۳. شاخص #نرخ_مشارکت اقتصادی از مجموع درصد شاغلین و بیکاران به دست میآید
۴. شما در حال گزارش به رئیسجمهور هستید! میگویید نرخ مشارکت اقتصادی در ایران ۴۰ درصد و در دنیا ۷۰ درصد است
۵. رئیس جمهور ناراحت میشود و دستور رسیدگی و حل این معضل را صادر میکند
۶. کارشناسان شروع میکنند به نوشتن گزارش و توصیههای سیاستی
۷. تجربههای موفق دنیا بررسی میشود. مثلا کشورهایی که بیشترین نرخ مشارکت را دارند
۸. سیاستهای پیشنهادی در رسانهها تکرار میشود
۹. مسئولین اجرای آنها را ضروری و به نفع جامعه میخوانند
۱۰. سیاست اجرا میشود
۱۱. مادران بالاجبار یا با تحریک و تشویق راهی کارخانهها میشوند و نرخ مشارکت بالا میرود
۱۲. آمارها نشان میدهد که بیشترین مشارکت مربوط به کشورهایی است که بُعد و نرخ تشکیل خانواده در آنها کمترین است.
به همین راحتی با یک شاخص غلط و یک آمار ساده میتوان همه را فریب داد
اما این ماجرا به نفع کیست و چرا اقتصاددانان چنین خطایی را انجام میدهند؟
پاسخ: زنان کارگران ارزان برای کارخانهها هستند و خانواده مانع استثمار زنان میشود. به قول دنیای اقتصاد: طلای پنهان اقتصاد ایران!