📌 کسی هست که زینب را دریابد؟
◽️ اَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء
کیست در عالم که خواستهٔ مضطر را اجابت کند؟
زینب جان! به جبران این اضطرار از این پس ضمیر مرجع «اَمَّن یُجِیب» تو باش...
◾️هر که از این پس در هر کجای این عالم لب به «اَمَّن یُجِیب» باز کند، دانسته و ندانسته تو را میخواند... دیده و ندیده تو را منجی خویش مییابد.
◽️ مضطر شدهایم و تنها تو را منجی یافتیم که از خداوند بخواهی فرج مولایمان را برساند.
🔘 دوازدهم #محرم ؛ #حضرت_زینب
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🖤🖤🖤
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
به نام خدا
السلام علیک یا بنت خدیجةکبری س✋
السلام علیک یا بنت فاطمةالزهراس✋
کربلا در کربلا میماند اگر زینب س نبود
بانوی من
در حیرتم از کجا برایت بنویسم؟! اصلا بردن و نوشتن نامت غمانگیز است. اشک مجال نوشتن نمیدهد، ماندهام از کجا و از کدام مصیبت، بگویم و بنویسم؟!😭
یک بانو و اینهمه مصیبت؟! و اینگونه صبر در مقابل مصیبت؟! یقین دارم صبر در مقابل صبر تو شرمنده است.
بانوی من،
با اینهمه مصیبت و سختی که در روز عاشورا کشیدی که جهان مثل آن روز را نداشته و نخواهد داشت، ولی نمازشب شما در شب یازدهم محرم ترک نشد.
تو کیستی؟!
که امام حسین ع فرمود: خواهرم مرا در نمازشبت دعا کن.
سیدالساجدین، امام زین العابدین ع شما را عالمه غیر معلمه میخواند. با آن همه مصیبت که دیدی با وقار و استوار در مقابل دشمن ایستادی و فرمودی:(ما راَیت الا جمیلا)
امام زمان عج، مصیبت شما را بیشتر از همه مصیبتها میداند و برای مصیبت اسیری شما خون گریه میکند.
شما به فرمان امام زمان خویش عمل کردی و من غافل از امام زمان عج خویش.😔
بانوی من،
دست نوازشی که بر سر یتیمان برادر کشیدی بر سر منم بکش، منم یتیمم؛ چون از امام زمان عج خویش دورم.😔
یاریم کن من نیز به فرمان امام زمان خویش عمل کنم.
به حق حضرت زینب س اللهم عجل لولیک الفرج🤲🏻
🌼🌷🏴🌼🌷🏴🌼🌷
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#ارسالی فضه رحیم زاده استان هرمزگان
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
@hamdelanqoran🌸✨🌸✨
کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
📌 کسی هست که زینب را دریابد؟
◽️ اَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء
کیست در عالم که خواستهٔ مضطر را اجابت کند؟
زینب جان! به جبران این اضطرار از این پس ضمیر مرجع «اَمَّن یُجِیب» تو باش...
◾️هر که از این پس در هر کجای این عالم لب به «اَمَّن یُجِیب» باز کند، دانسته و ندانسته تو را میخواند... دیده و ندیده تو را منجی خویش مییابد.
◽️ مضطر شدهایم و تنها تو را منجی یافتیم که از خداوند بخواهی فرج مولایمان را برساند.
🔘 دوازدهم #محرم ؛ #حضرت_زینب
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🖤🖤🖤
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
📌 کسی هست که زینب را دریابد؟
◽️ اَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء
کیست در عالم که خواستهٔ مضطر را اجابت کند؟
زینب جان! به جبران این اضطرار از این پس ضمیر مرجع «اَمَّن یُجِیب» تو باش...
◾️هر که از این پس در هر کجای این عالم لب به «اَمَّن یُجِیب» باز کند، دانسته و ندانسته تو را میخواند... دیده و ندیده تو را منجی خویش مییابد.
◽️ مضطر شدهایم و تنها تو را منجی یافتیم که از خداوند بخواهی فرج مولایمان را برساند.
🔘 دوازدهم #محرم ؛ #حضرت_زینب
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🖤🖤🖤
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مجموعه #موشن_گرافیک | مصباح الهدی
🔻منزل چهارم:
◾️ دو صفحه از کتاب صبر زینب سلام الله علیها
«برای جنگ در میدان بیتابی نکنید جگرگوشههای زینبم! من شما را میشناسم. شما شبیه مادرتان هستید. شبیه زینبم!...»
🏷 #روایت_محرم | #حضرت_زینب
📌 کسی هست که زینب را دریابد؟
◽️ اَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء
کیست در عالم که خواستهٔ مضطر را اجابت کند؟
زینب جان! به جبران این اضطرار از این پس ضمیر مرجع «اَمَّن یُجِیب» تو باش...
◾️هر که از این پس در هر کجای این عالم لب به «اَمَّن یُجِیب» باز کند، دانسته و ندانسته تو را میخواند... دیده و ندیده تو را منجی خویش مییابد.
◽️ مضطر شدهایم و تنها تو را منجی یافتیم که از خداوند بخواهی فرج مولایمان را برساند.
🔘 #یازدهم_محرم ؛ #حضرت_زینب
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🖤🖤🖤