eitaa logo
حامدزمانے
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
251 فایل
﷽ ✌️¹⁴⁰⁰.².²⁷✌ @mhsa_ech ©️ @Hamedzamani_ir لینک گروه ناشناس: https://eitaa.com/hamedzamany_nashenas گیف واستیکرهامون👇 @HamedzamaniGIF 🎁عیدی بگیر: https://ble.ir/hamed_zamani_ir 🔶نکته:این کانال رسمی نیست❗ 🔷️کپی؟!فوروارد کن لذت ببریم😉
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ربّ ایسٺاده ها✨ نامہ اوݪ🌱 🌿افشاۍ سڕان و تشویق مڕدم کوفہ بڕاۍ جہاد🌿 ﴿نامہ بہ مڕدم کوفہ بہ هنگام حڕکت از مدینہ بہ طڕف بصڕه،در سال ۳۶هجری این نامہ را امام حسین(ع) و عماࢪ یاسࢪ بہ کوفہ بردند.﴾ .....................🦋....................... پس سٺایش پروࢪدگاࢪ! همانا شما را از کاࢪ عثمان چنان آگاهی دهم کہ شنیدن آن چونان دیدن باشد. مࢪدم بر عثمان عیب گرفتند، ومن تنہا کسۍ از مہاجࢪان بودم کہ او را بہ جلب ࢪضایت مࢪدم واداشتہ، و کمتر بہ سࢪزنش او زبان گشودم. اما طلحہ و زبیر، آسانترین کارشان آن بود که بر او یورش برند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند. عایشہ نیز ناگھان بر او خشم گرفت. عده‌اۍ به تنگ آمده و اورا کشتند، آنگاه مࢪدم بدون اکࢪاه و اجباࢪ با من بیعت کردند. آگاه باشید! مدینہ مردم را یکپارچه بیرون ࢪاند و مردم نیز برای سࢪکوبی آشوب از او فاصلہ گرفتند. دیگ حوادث آشوب به جوش آمد و فتنہ ها بر پایہ هاۍ خود ایستاد. پس به سوۍ فࢪمانده خود بشتابید، و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشۍ گیرید، به خواست خداۍ عزیز و بزرگ. •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
🔻امروز نفوذی‌ها جای سجده بر پیشانی دارند ولی جاسوس اسرائیل هستند. استاد رفیعی: اولین دلیل صلح امام حسن (ع) نفوذ دشمن بود، نفوذ دشمن به گونه‌ای بود که بالاترین فرماندهان حضرت جاسوس معاویه از کار در آمدند و نفوذ باعث شد که امام نتوانند کارها را پیش ببرند؛ امروز هم جریان نفوذ وجود دارد و نفوذی‌ها به رنگ مومنین در می‌آیند و در مواردی حتی جای سجده بر پیشانی دارند ولی جاسوس اسرائیل هستند و بیت المال را غارت می کنند... •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بسم ربّ ایسٺاده ها✨ نامہ دوم🌱 🌿ٺشکࢪ مجاهدان از جنگ بࢪگشٺہ🌿 ﴿نامہ بہ مࢪدم کوفہ پس از پیࢪوزۍ بر شورشیان بصࢪه در ماه ࢪجب ساݪ ۳۶ هجرۍ، کہ کوفیان نقش تعیینن کننده داشتند﴾ ..........................🦋........................... خداوند شما مࢪدم کوفہ را از سوۍ اهݪ بیٺ پیامبࢪﷺ پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشۍ کہ بہ بندگان فࢪمانبࢪداࢪ، و سپاسگزاࢪان نعمٺش عطا مۍ فࢪماید، زیرا شما دعوٺ مارا شنیدید و اطاعٺ کردید، بہ جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گشټید. •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ سیاسی ترین تعبیر از شب قدر! 🔻 تفاوت شب قدر در حکومت عدل و شب قدر در حکومت طاغوت؟ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بسم ربّ ایسٺاده ها✨ نامہ سوم🌱 🌿هشداࢪ از بۍ اعٺباࢪی دنیاۍ حࢪام🌿 ﴿بہ امام ؏ خبࢪ دادند کہ شࢪیح بن حاࢪث،قاضۍ امام،خانہ ای بہ ۸۰ دیناࢪ خࢪید،او را احصاࢪ کرده و فࢪمود:﴾ ..........................🦋........................... بہ من خبࢪ دادند کہ خانہ‌ای به هشٺاد دیناࢪ خریده‌اۍ، و سندۍ براۍ ان نوشتہ‌ای ،و گواهانۍ آن را امضا کرده‌اند.{شࢪیح گفت:آࢪۍ اۍ امیࢪمؤمنان!امام ؏ نگاه خشم آلودۍ بہ او کرد و فࢪمود:} ای شࢪیح! بہ زودی کسۍ بہ سࢪاغت می آید که بہ نوشته‌ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانہ بیرون کرده و تنها به قبࢪ بسپارد. ای شࢪیح! اندیشہ کن که آن خانہ را با ماݪ دیگران یا با پول حࢪام نخریده باشی، که آنگاه خانہ دنیا و آخرٺ را از دست داده‌ای. اما اگࢪ هنگام خࢪید خانہ، نزد من آمده بودۍ، براۍ تو سندۍ می نوشتم که دیگࢪ برای خرید آن به دࢪهمی یا بیشتࢪ، ࢪغبٺ نمی کردی. آن سند را چنین می نوشتم: این خانہ‌ای است که بنده‌ای خواࢪ آن را از مࢪده‌ای آماده کوچ خریده، خانه‌ای از سراۍ غࢪوࢪ، که در محله نابود شوندگان، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد. این خانه به چهار جهٺ منتهی میگردد: یک سوی آن به آفتها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبتها، و سوی سوم به هوا و. هوس های سست کننده، و سوی چهارم آن شیطان گشوده است. این خانه را فریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت بر می بندد، به مبلغی که تو را از عزت و قناعت خارج و به خواری و دنیا پرستی کشانده، خریداری کرده است. هرگونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده، وجان جباࢪان را گرفته، و سلطنٺ فࢪعونها چون {کسࢪی} و{قیصࢪ} و{تُبِّع} و{حمیࢪ} را نابود کرده است. آنان که مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند، و آنان که قصر ها ساختہ، و محکم کاࢪی کردند،طلا کاری کرده،و زینت دادند،فراوان اندوختد،و نگهداࢪۍ کردند، و بہ گمان خود برای فࢪزندان خود باقۍ گذاشتند همگی آنان به پاۍ حسابࢪسی الهی، و جایگاه پاداش و کیفࢪ ࢪانده می شوند. آنگاه که فࢪمان داوࢪی و قضاوٺ نهایۍ صادࢪ شود«پس تبهکاࢪان زیان خواهند دید». بہ این واقعیتها عقل گواهۍ میدهد، هࢪگاه که از اساࢪٺ هواۍ نفس نجاٺ یافٺ، از دنیا پࢪستۍ به سلامٺ بگذࢪد. •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بسم ربّ ایسٺاده ها✨ نامہ چہاࢪم🌱 🌿ࢪوش گزینش نیࢪوهاۍ عمݪ کننده🌿 ﴿نامہ بہ یکۍ از فࢪماندهان نظامۍ در ساݪ ۳۶ هجرۍ،بࢪخۍ نوشتند بہ عثمان بن حنیف فࢪمانداࢪ بصࢪه نوشتہ شد﴾ ..........................🦋........................... اگࢪ دشمن اسلام بہ سایہ اطاعٺ باز گࢪدند، پس همان اسٺ که دوسٺ داریم، و اگر کاࢪشان بہ جدایۍ و نافࢪمایۍ کشید با ڪمڪ فࢪمانبرࢪداࢪان با مخالفان نبرد کن، واز آنان که فࢪمان می برند بࢪای سࢪڪوب آنها که از یارۍ تو سࢪباز می زنند مددگیࢪ، زیࢪا آن کس که از جنگ کࢪاهٺ دارد بهٺر اسٺ که شࢪکٺ نداشتہ باشد، و شࢪکٺ نکردنش از یارۍ دادن اجباࢪۍ بهتࢪ است. •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کنایه محمود کریمی به ظریف و غرب‌پرست‌ها، هنگام خواندن نامه مولا علی علیه‌السلام به مالک: یعنی وقتی قرارداد خارجی میبنده فرق لغو با تعلیق رو بدونه! •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ سیاسی ترین تعبیر از شب قدر! تفاوت شب قدر در حکومت عدل و شب قدر در حکومت طاغوت؟ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بسم ربّ ایسٺاده ها✨ نامہ پنجم🌱 🌿هشداࢪ از اسٺفاده ناࢪواۍ بیٺ الماݪ🌿 ﴿نامه به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان. این نامه پس از جنگ جمل در شعبان سال ۳۶هجرۍ در شهࢪ ڪوفہ نوشٺہ شد﴾ ..........................🦋........................... همانا پُسٺ فࢪمانداࢪۍ براۍ تو وسیلہ آب و نان نبوده، بلکہ امانتۍ در گࢪدن تو است، باید از فࢪمانده و امام خود اطاعٺ کنۍ؛ تو حق نداری نسبٺ بہ ࢪعیٺ اسٺبداد وࢪزی، و بدون دستوࢪ به کاࢪ مهمۍ اقدام نمایۍ؛ در دسٺ تو اموالۍ از ثࢪوٺ های خدای بزࢪگ و عزیز است، و تو خزانہ‌دار آنۍ تا بہ من بسپاࢪۍ امیدواࢪم بࢪاۍ تو بدتࢪین زمامداࢪ نباشم، با دࢪوࢪد •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بہ ڪوه طعنہ مێزند شکوه اقٺداࢪ ما،جہاݩ نہاده اسٺ سࢪ بہ حکم ذولفقاࢪ ما⚡️✋🏻 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR 〙 ✓
مݩ یہ شمشیࢪ داڕم حࢪف داره دࢪد داره، هوس بࢪیدن ࢪیشہ نامࢪد داره...🔥👊🏻 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
گࢪ یک وجب از خاک مࢪا چشم بدوزد، تاواݩ بدهد خاکش بࢪ سنگ بفࢪسد... 👊🏻⚡️ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
از آن کہ با خون پاۍ حࢪف‌ـش ماند، دیگࢪ کسۍ بیعٺ نمۍگیࢪد❤️⚡️ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
ھࢪ ڪه دلاآࢪام دید از آرام ࢪفٺ، باز نیابد خلاص هر که در این دام رفٺ🦋✨ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
از ٺوۍ این اٺاق هم میشہ، نبض دنیا ࢪو تو دسٺ گࢪفٺ🎧✨ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
از توۍ این اٺاق هم میشہ نبض دنیا رو تو دسٺ گࢪفٺ تو زمین خودش توۍ غࢪبٺ بی هواداࢪ ازش شکسٺ گࢪفٺ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
حامدزمانے
زنگ هنر🛎 هنوز خیلی مونده تا دنیا، امثال آوینی رو بشناسه!... 🌱 #موسیقی_حلال #زنگ_هنر #حامد_زمانی
شعر جنون نقاشی خون ـه موسیقی زیبای فریاده اینجا شهادت معنی عشقه این سرزمین تو عشق استاده اونجایی که هرسو تیر میباره سینه سپر کردن جگر میخواد از جون گذشتن اخر عشقه پس عاشقی خیلی هنر میخواد هرجای این خاک رو که میبینی از اسمونش عشق میریزه اینجا هنر تو خون مرداشه این سرزمین خاکش هنر خیزه پیش هجوم باد پائیزی سینه سپر کرده دماوندش عاری شده تو هر رگ این خاک خون شهید های هنرمندش با خون روایت کردن از این فصل پیش هجوم بمب و قناصه هنوز خیلی مونده تا دنیا امثال آوینی رو بشناسه از بچگی ها یادمون دادن هر شاخه ای میخشکه بی ریشه حرف شهادت باشه هر وقتی تو مدرسه زنگ هنر میشه هرجای این خاک رو که میبینی از اسمونش عشق میریزه اینجا هنر تو خون مرداشه این سرزمین خاکش هنر خیزه •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
من یہ شمشیࢪ دارم حࢪف داره دࢪد داره⚡️ هوس بریدن ࢪیشہ‌ۍ نامࢪد داره⚡️ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
⭕️این داستان قدیمی ماجرای برخی از مشکلات قدیمی حامد زمانی است... بسم الله تابستون سال ۸۵ بود… چند ماه قبلش پدرم همه ی داراییش رو که یه سواری معمولی بود به قیمت ۷میلیون تومن فروخت وبا همون پول قرارداد یه آلبوم موسیقی رو با یه شرکت تولید آلبوم موسیقی (از اون شرکتای کلاهبردار موسیقی که ۹۰ درصدشون از این قاعده مستثنی نیستند و از عشق جوونای مردم به موسیقی سوء استفاده میکنند) امضا کردم… امضای قرار داد با دو نفر به اسامی سهراب.ق و امیر حسین.م چند ماه گذشت … تابستون شد و من همچنان امیدوار و مغرور… نه پولی داشتم و نه جای خوابی… شاید دو ماه یه بار با فروختن شعری یا ملودی ای صد تومن ته جیبم رو میگرفت… اوضاع سختی بود تا اینکه با یه پیشنهاد از طرف مدیر همون شرکت مواجه شدم: ساختن دو تا شعر و ملودی در روز به ازای جای خواب یا خوابیدن در دد روم (اتاق ضبط) استودیو از ساعت ۱۱ تا ۷ صبح! پیشنهاد بدی نبود! یعنی من میتونستم ساعت ۱۱ شب برم اونجا و اما میبایست قبل از ورود کارکنا بزنم بیرون! چاره ای نداشتم… پس پذیرفتم… اما داستان به اینجا ختم نمیشد… شاید بپرسید چرا باید قبل از ورود کارکنا میزدم بیرون؟ نمیخوام بگم تیپ و ظاهرم خیلی مذهبی بود…نه!… اما از اونجایی که فشار روحی خیلی روم زیاد بود… از یه طرف غرورم اجازه نمیداد برای امرار معاش از خونواده ای که هر چی داشتن برای من گذاشته بودن طلب پول کنم… از طرف دیگه احساس تنهایی شدیدی میکردم… برای همین همیشه دستم یا یه تسبیح بود یا مفاتیح تا فقط با ذکر خودمو بتونم آروم کنم … شماها خوب میفهمید چی میگم… چون حتما این روزا رو داشتید… اما این تسبیح و مفاتیح دلیل یا بهانه ای بود که من باید قبل از ورود کارکنا میزدم بیرون… چون آقای مدیر عقیده داشتن اینا باعث میشه مشتریای ما بپرن و دیگه نیان اونجا!!! یه دلیل دیگه اش تیپمو لباسام بود… چون تمام ماه هایی که من اونجا بودم… من بودم و همون یه دست لباس… اما تو تموم اون روزا نذاشتم خونوادم از اوضاعم مطلع باشن… همیشه پشت تلفن از به کام بودن ایام و روبراه بودن اوضاع کار و آلبوم براشون میگفتم… خونواده ای که هیچی برام کم نذاشته بودن… اما بخاطر اینکه میدونستم پدرم همه ی داراییشو برای راه من گذاشته بود هربار که صحبت از ریختن پولی به حسابم میکرد خجالت میکشیدم و غرورم اجازه نمیداد که قبول کنم… گفتم که: داستان به اینجا ختم نمیشد… از یه طرف هزینه ی خورد و خوراک هر روزه برام ممکن نبود و از طرف دیگه فقط نزدیکی به خودش بود که منو امیدوار نگه میداشت… برای همین تصمیم گرفتم روزای مونده به ماه رمضون رو روزه بگیرم… اینو همه ی آقایون و خانمای اون دفتر و دوست دخترا و پسراشون میدونستن… تخریبها و تحقیرها به کنار… اینکه با وقاحت حتی تو ماه رمضون به خودشون اجازه میدادن جلوی من غذا بخورن و حتی بعد از افطار به فکر حرمت روزه داری نباشن که شاید چندین روزه سحری و افطاریش چیزی جز یه لیوان شیر و کیک نبوده، حال منو از قبل بدتر میکرد… حرفی که میخوام بزنم از اینجا شروع میشه: دو شب در هفته به هر دلیل توی اون دفتر، مهمونی (پارتی) بر پا بود! پس من مجبور بودم شبهایی رو بیرون از استودیو صبح کنم… استدیو توی عباس آباد (خ شهید بهشتی) بود… و یه همچین شبایی رو من مجبور بودم تا صبح قدم بزنم و فکر کنم… و وقتی دیگه پاهام جون نداشت، تنها مامن من پارک اندیشه (میدون پالیزی) بود… دو تا نیمکت توی اون پارک هست که شاهد داستان اون روزهای منه که هنوزم همونجایی هستن که بودن… سالها گذشت و گذشت… اتفاقهای خوب و بد زیادی رخ داد… اتفاقهایی که شاید دونه دونه شو که حاوی درسهایی باشه همینجا براتون بگم… همیشه برای خواننده کنسرت یعنی موفقیت! یعنی کارت به جایی رسیده که مردم حاضرن بیان برای آهنگات وقت بذارن و هزینه کنن… روزها گذشت و گذشت تا روز اولین کنسرت من در فرهنگسرای اندیشه… من و بچه ها مشغول sound check بودیم… برای اینکه یه نفسی تازه کنم زدم از سالن بیرون.. توی راهرو… از پنجره ی فرهنگسرا بیرون رو نگاه کردم: دو تا نیمکت… توی کادر پنجره… هنوز همونجا بودن! یه نفس عمیق کشیدم… دو تا اشک نا خود آگاه چکید روی گونه هام… زیر لب دوباره گفتم… این بار با اطمینان بیشتری: “الله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله… اشکامو پاک کردم و رفتم داخل سالن پیش بچه ها… پ.ن: پیشنهاد میکنم حتما بخونید! •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
من زاده ایࢪانم و آزاده و آزاد ،بیگانہ پࢪستیدن ننگ است مرا ننگ! ✌️🏻🇮🇷 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
بخٺ باز آید از آن دࢪ کہ یکۍ چون تو درآید، ࢪوۍ زیباۍ تو دیدن دࢪ دولٺ بگشاید...! 😍❤️🌱 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
جنگ نࢪم جنگ در غࢪبٺ است جنگ اصلۍاش جنگ دࢪون است... هیچ اشعہ‌ای جز دݪ زلاݪ نمیتواند جاۍ خمپاࢪه و گلولہ ها را بر جاۍ جاۍ قلب و اعصاب و ࢪوانٺ ببیند... - حامد زمانی •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
سلام.mp3
8.12M
و سلام بر آقا✋🏻 پیࢪ ناخداۍ کشٺۍ مٺلاطم انقلاب...🌱 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش آهنگ دلاآرام در جشن بزرگ دختران قم😍❤️✨ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR