eitaa logo
حامدزمانے
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
251 فایل
﷽ ✌️¹⁴⁰⁰.².²⁷✌ @mhsa_ech ©️ @Hamedzamani_ir لینک گروه ناشناس: https://eitaa.com/hamedzamany_nashenas گیف واستیکرهامون👇 @HamedzamaniGIF 🎁عیدی بگیر: https://ble.ir/hamed_zamani_ir 🔶نکته:این کانال رسمی نیست❗ 🔷️کپی؟!فوروارد کن لذت ببریم😉
مشاهده در ایتا
دانلود
Hamed Zamani - MargAmerica (128).mp3
6.3M
مرگ مساوی آمریکا🔥🔈 «دلتـ‌ میخواد بگمـ‌ کهـ پرچمت‍ـ‌ سره» •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
پروفایل ایستاده😍✨ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
از ٺوۍ این اٺاق هم میشہ، نبض دنیا ࢪو تو دسٺ گࢪفٺ🎧✨ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
پاکـ میکننـ اشکاتو تا باور کنیـ شادیـ،🌗 گاهیـ اسیرتـ میکننـ با اسمـ آزادیـ🔥 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
از توۍ این اٺاق هم میشہ نبض دنیا رو تو دسٺ گࢪفٺ تو زمین خودش توۍ غࢪبٺ بی هواداࢪ ازش شکسٺ گࢪفٺ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
ملیکا زارعی (خاله شادونه) در نماز عیدفطر تهران •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
Hamed_Zamani_-_Zange_Honar_[128].mp3
5.68M
زنگ هنر🛎 هنوز خیلی مونده تا دنیا، امثال آوینی رو بشناسه!... 🌱 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
حامدزمانے
زنگ هنر🛎 هنوز خیلی مونده تا دنیا، امثال آوینی رو بشناسه!... 🌱 #موسیقی_حلال #زنگ_هنر #حامد_زمانی
شعر جنون نقاشی خون ـه موسیقی زیبای فریاده اینجا شهادت معنی عشقه این سرزمین تو عشق استاده اونجایی که هرسو تیر میباره سینه سپر کردن جگر میخواد از جون گذشتن اخر عشقه پس عاشقی خیلی هنر میخواد هرجای این خاک رو که میبینی از اسمونش عشق میریزه اینجا هنر تو خون مرداشه این سرزمین خاکش هنر خیزه پیش هجوم باد پائیزی سینه سپر کرده دماوندش عاری شده تو هر رگ این خاک خون شهید های هنرمندش با خون روایت کردن از این فصل پیش هجوم بمب و قناصه هنوز خیلی مونده تا دنیا امثال آوینی رو بشناسه از بچگی ها یادمون دادن هر شاخه ای میخشکه بی ریشه حرف شهادت باشه هر وقتی تو مدرسه زنگ هنر میشه هرجای این خاک رو که میبینی از اسمونش عشق میریزه اینجا هنر تو خون مرداشه این سرزمین خاکش هنر خیزه •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پویش « *برنامه محفل را ادامه دهید* » در صورتی که خواستار تداوم برنامه محفل هستید، می‌توانید جهت شرکت در این پویش که توسط تعداد زیادی از مردم آغاز شده است، وارد این لینک شوید و امضا کنید. https://farsnews.ir/my/c/191392 🔹🔸فارس من @mahfeltv3
داشتم ایمیلمو ویرایش میکردم که این صفحه برام اومد! پ.ن:تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...😑😑 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙| @HAMED_ZAMANI_IR
جای خاصیه حتما برید🥰 پنجشنبه جمعه ها مزار شهدا بهشت زهرا حال عجیبی داره. مزار سه تا شهید حتما برید! مزار الگوی داداش حامد: شهید آوینی. اون صندلی رو به رو چون رفت و آمد زیاده خوب نیست. من میرم اون صندلی راستیه یا صندلی پشتیه میشینم. آهنگ بیزار اونجا گریه داره. یه بار نشستم تکرار هم زدم نشستم خیره به مزار. به خودم اومدم دیدم یک ساعت گذشته. خلاصه برید شاید چشمتون به جمال من هم روشن شد🤦‍♂ من پسرم ۱۶ سالم هم هست گفتم که بدونید همه پا نشن بیان. نه که خیلی محبوبم🤦‍♂ منتها فقط دختر بیاد😂. خب شوخی بسه. بعد مزار شهید احمدعلی نیری. اونجا عجیب ترین جای دنیاست. اگه قبلش کتاب عارفانه که برای شهید هست هم بخونید دیگه دوست ندارید پاشید. اینجا پسر بیاد. من رفتم دیدم ۳تا دختر نوجوون نشستن بعد دیدم یه پسره هم رفت دلگرم شدم منم رفتم. ۲ دقیقه نشد پاشد رفت دیدم یه کاروان دختر حدود ۲۰ نفر ریختن اونجا. منم تنها وسطشون پاشدم رفتم. پسرا ترو خدا میدون رو خالی نکنید. حالا اینا قشنگ شهید رو میشناختن همه زیارت عاشورا و دعاها رو درآوردن دیدم دیگه موندگارن کلا رفتم... ولی میتونم به قطع بگم شخص امام زمان به اونجا رفت و آمد داره. به خاطر همین اونجا بوی عجیبی میده. کتابی عارفانه رو بخونید قشنگ میفهمید. بعد شهید موحد دانش. متاسفانه اطلاعات زیادی از ایشون در اینترنت نیست. اما چون هم محله ای هستیم(خاورشهر) من خیلی از ایشون از زبان آشنایان و همرزمانشون شنیدم. واقعا مرد بزرگیه... بنده هم مسئول تعلیم و تربیت پایگاه یادگاری ایشون هستم😎 اینم بگم من مهدیم همونکه اون شب ناشناس گذاشت. یک ماهه اینجا ادمین شدم. بشناسینم🤦‍♂ یا علی
یا صاحب العصر و الزمان❤️💔🌺 •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙| @HAMED_ZAMANI_IR
حامدزمانے
جای خاصیه حتما برید🥰 پنجشنبه جمعه ها مزار شهدا بهشت زهرا حال عجیبی داره. مزار سه تا شهید حتما برید!
خوندید؟ اگه نظری دارید بهم بگید. اگه خاطره یا نکته ای هم هست برام بفرستید بزارم کانال @m_m_pahlevani
عزیزانی که مالک کانال های فن حامد زمانی هستند خودشون رو معرفی کنند. اصلا مهم نیست ۱ فالوور دارید یا ۱k. حتی اگه قصد دارید یا اصلا علاقه دارید کانال فن بزنید هم بگید. @m_m_pahlevani حتماً بیاید ها منتظرم👆👆
در این جنگل مدتهاست فصلِ طغیانِ آفات است و بادها و حشراتِ موذی دست در دست هم، گَردِ مرض و یأس میپراکنند… ‌ 𝐉𝐨𝐢𝐧↓ 「@hamed_zamani_ir
من یہ شمشیࢪ دارم حࢪف داره دࢪد داره⚡️ هوس بریدن ࢪیشہ‌ۍ نامࢪد داره⚡️ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
⭕️این داستان قدیمی ماجرای برخی از مشکلات قدیمی حامد زمانی است... بسم الله تابستون سال ۸۵ بود… چند ماه قبلش پدرم همه ی داراییش رو که یه سواری معمولی بود به قیمت ۷میلیون تومن فروخت وبا همون پول قرارداد یه آلبوم موسیقی رو با یه شرکت تولید آلبوم موسیقی (از اون شرکتای کلاهبردار موسیقی که ۹۰ درصدشون از این قاعده مستثنی نیستند و از عشق جوونای مردم به موسیقی سوء استفاده میکنند) امضا کردم… امضای قرار داد با دو نفر به اسامی سهراب.ق و امیر حسین.م چند ماه گذشت … تابستون شد و من همچنان امیدوار و مغرور… نه پولی داشتم و نه جای خوابی… شاید دو ماه یه بار با فروختن شعری یا ملودی ای صد تومن ته جیبم رو میگرفت… اوضاع سختی بود تا اینکه با یه پیشنهاد از طرف مدیر همون شرکت مواجه شدم: ساختن دو تا شعر و ملودی در روز به ازای جای خواب یا خوابیدن در دد روم (اتاق ضبط) استودیو از ساعت ۱۱ تا ۷ صبح! پیشنهاد بدی نبود! یعنی من میتونستم ساعت ۱۱ شب برم اونجا و اما میبایست قبل از ورود کارکنا بزنم بیرون! چاره ای نداشتم… پس پذیرفتم… اما داستان به اینجا ختم نمیشد… شاید بپرسید چرا باید قبل از ورود کارکنا میزدم بیرون؟ نمیخوام بگم تیپ و ظاهرم خیلی مذهبی بود…نه!… اما از اونجایی که فشار روحی خیلی روم زیاد بود… از یه طرف غرورم اجازه نمیداد برای امرار معاش از خونواده ای که هر چی داشتن برای من گذاشته بودن طلب پول کنم… از طرف دیگه احساس تنهایی شدیدی میکردم… برای همین همیشه دستم یا یه تسبیح بود یا مفاتیح تا فقط با ذکر خودمو بتونم آروم کنم … شماها خوب میفهمید چی میگم… چون حتما این روزا رو داشتید… اما این تسبیح و مفاتیح دلیل یا بهانه ای بود که من باید قبل از ورود کارکنا میزدم بیرون… چون آقای مدیر عقیده داشتن اینا باعث میشه مشتریای ما بپرن و دیگه نیان اونجا!!! یه دلیل دیگه اش تیپمو لباسام بود… چون تمام ماه هایی که من اونجا بودم… من بودم و همون یه دست لباس… اما تو تموم اون روزا نذاشتم خونوادم از اوضاعم مطلع باشن… همیشه پشت تلفن از به کام بودن ایام و روبراه بودن اوضاع کار و آلبوم براشون میگفتم… خونواده ای که هیچی برام کم نذاشته بودن… اما بخاطر اینکه میدونستم پدرم همه ی داراییشو برای راه من گذاشته بود هربار که صحبت از ریختن پولی به حسابم میکرد خجالت میکشیدم و غرورم اجازه نمیداد که قبول کنم… گفتم که: داستان به اینجا ختم نمیشد… از یه طرف هزینه ی خورد و خوراک هر روزه برام ممکن نبود و از طرف دیگه فقط نزدیکی به خودش بود که منو امیدوار نگه میداشت… برای همین تصمیم گرفتم روزای مونده به ماه رمضون رو روزه بگیرم… اینو همه ی آقایون و خانمای اون دفتر و دوست دخترا و پسراشون میدونستن… تخریبها و تحقیرها به کنار… اینکه با وقاحت حتی تو ماه رمضون به خودشون اجازه میدادن جلوی من غذا بخورن و حتی بعد از افطار به فکر حرمت روزه داری نباشن که شاید چندین روزه سحری و افطاریش چیزی جز یه لیوان شیر و کیک نبوده، حال منو از قبل بدتر میکرد… حرفی که میخوام بزنم از اینجا شروع میشه: دو شب در هفته به هر دلیل توی اون دفتر، مهمونی (پارتی) بر پا بود! پس من مجبور بودم شبهایی رو بیرون از استودیو صبح کنم… استدیو توی عباس آباد (خ شهید بهشتی) بود… و یه همچین شبایی رو من مجبور بودم تا صبح قدم بزنم و فکر کنم… و وقتی دیگه پاهام جون نداشت، تنها مامن من پارک اندیشه (میدون پالیزی) بود… دو تا نیمکت توی اون پارک هست که شاهد داستان اون روزهای منه که هنوزم همونجایی هستن که بودن… سالها گذشت و گذشت… اتفاقهای خوب و بد زیادی رخ داد… اتفاقهایی که شاید دونه دونه شو که حاوی درسهایی باشه همینجا براتون بگم… همیشه برای خواننده کنسرت یعنی موفقیت! یعنی کارت به جایی رسیده که مردم حاضرن بیان برای آهنگات وقت بذارن و هزینه کنن… روزها گذشت و گذشت تا روز اولین کنسرت من در فرهنگسرای اندیشه… من و بچه ها مشغول sound check بودیم… برای اینکه یه نفسی تازه کنم زدم از سالن بیرون.. توی راهرو… از پنجره ی فرهنگسرا بیرون رو نگاه کردم: دو تا نیمکت… توی کادر پنجره… هنوز همونجا بودن! یه نفس عمیق کشیدم… دو تا اشک نا خود آگاه چکید روی گونه هام… زیر لب دوباره گفتم… این بار با اطمینان بیشتری: “الله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله… اشکامو پاک کردم و رفتم داخل سالن پیش بچه ها… پ.ن: پیشنهاد میکنم حتما بخونید! •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
وابسته و چاپلوس کیست؟ یه ‌هفته قبل از اینکه بکل از دنیا و حواشیش دور باشم، حس کردم موجی داره راه میافته توسط روشنفکران اتفاقاً صاحب قدرت و رانت با محوریت دوگانه‌هایی مثل تکنیک و فرم و دغدغه و تعهد ‌ دیشب که رصد میکردم اتفاقای این چند وقت بخصوص حواشی رو؛ خواستم راجع به این جریان بنویسم (که بعدا مینویسم) ‌ اما گفتم بذارم تا جشنواره تموم بشه؛ تا امشب... ‌ امشب که دوباره تموم این ۸سال برام مرور شد؛ یه برداشت چند فریمی از این سالهاست... ‌ سالهایی که همه‌چی به ناعادلانه‌ترین و‌ کثیفترین و پوشالی‌ترین دلایل میشه؛ ‌ میتونه خیلی راحت حرف بزنه و خودشو راحت کنه؛ اما بازم هیچی نمیگه و انگار منتظره… منتظر کسای دیگه؛ منتظر چیزای دیگه... ‌ "منکه عزتم توی این اتهامه" اما پس بقیه چی؟ قبلا هم گفتم: ما هر روز انتخابات داریم و اتفاقا هر روز توی انتخاباتمون‌ میبازیم! ‌ اگر هنر و سینمای ما داره روز بروز از ما دور میشه؛ اگه نسبت تولیدات هنری با ما تقریبا هیچه ‌ اگر رسانه نداریم و اونایی‌ام‌ که داریم مال ما نیست! اگر همهٔ اتفاقات شیک و لاکچری و ‌ مردم پسند(!!!) مال ما نیست! اگر فلان بازیگر و کارگردان و خواننده و فلان سلبریتی جلو و دور از چشم همه از دو طرف میبنده و میخوره! اگر... ‌ تقصیر خودمونه! تقصیر ها و هامون... ‌‌ تقصیر کساییکه فقط نوک‌ دماغشونو میبینند و اون دو روزی که فلان منصب دستشونه! ‌ ادعای رفاقت میکنند و تا وقتی که باهاشون نشست و ‌برخاست داری رفیق‌اند! و وقتی نباشی از هر غریبه‌ای غریبه‌تری! ‌ تقصیر اوناییکه حق رو میبینند و‌ سکوت میکنند! اوناییکه وقتی کسی نیست فقط؛ میخوانت! ‌ اوناییکه نامه مینویسن تا بایکوت همه جانبه‌ات کنند! ‌ اوناییکه با ملاک‌ دیده‌شدن صِرف و‌ نه تاثیرگزاری؛ دست بدامن سلبیریتها میشن! ‌ بله... تقصیر خودمونه! اون جماعت کارشونو بلدند و به دینشون استوار! ‌ از (ع) دم میزنند؛ اما اونکه از حسین میسازه و میخونه رو به انواع مختلف متهم میکنند! از و‌ میگن؛ اما هرکی از اونها بگه و‌ بسازه میشه و ! ‌ دلم بحال عده ای میسوزه؛ عده ای که اینها رو نمیبینه! و عده ای که نمیخواد ببینه! اوناییکه خبر ندارن وابسته و چاپلوس واقعی کیه؟ ‌ و اوناییکه خبر دارن ولی بنا به منافعشون سکوت میکنن! ‌ اوناییکه نمیفهمن کیه؟ ترسو کسیه که جایی می‌ایسته تا هم کوچکترین آسیبی نبینه هم بیشترین منافع نصیبش شه! نه کسیکه خودش رو برای هدفی آماج حمله‌ها میکنه ‌ کی هم به میخ میزنه، هم به نعل؟ ‌ پشت سرهم پروژه از ارگانهای حکومتی میگیره و حتی پوستر و خبر سفارش رو روی صفحهٔ خودش نمیذاره تا مبادا به پیکرهٔ هنر مردمیش(!) خدشه‌ای وارد شه ‌‌ و چه زیادن کساییکه با همین ترفند بیشترین و بهترین سفارشات رو میگیرن و بهترین برنامه‌ها، جشنواره‌ها و پروژه‌ها رو مهمونن؛ ‌ حتی اگر یه شب در باشند و یه شب در ! ‌ و اتفاقا همونها که تعدادشان کم هم نیست؛ انگشت اتهامشون به سمت امثال منیه که بنا به عقیده‌ توی ژانری که کسی توان و جرأت فعالیت به این شکل رو نداشت، با تمام وجود ایستادم رنگ عوض نکردم و جلو رفتم ‌ و رسانه طی برهه‌ای بنا به وظیفه، منفعت، شعارهای مکررش یا هر دلیل دیگه‌ای اونها رو، اونهم گزینشی و مطلوب خودش منتشر کرده! ‌[که اتفاقا بارها به همین ‌نوع انتشار اعتراض داشته‌ام] ‌ ‌ که همینم؛ یک چندمِ حضور، نماهنگها، ‌تیتراژها، پروژه‌ها، مراسم، اجراها، همایشها، شراکتها و … جمع کثیری از هنرمندهای مطرحِ دیگه هم نیست! ‌ ‌ اگر هرکس دیگه‌ای هم در این سطح و در این عرصه میساخت رسانه و سایر متصدیان‌امر انواع حمایتها و پوششها رو اونهم چندین برابر، ازش میکردن (همونطورکه‌ هربار بوده کردن) ‌ ‌ مواقعی که کسی نیست از من منتشر میشه و وقتی موقع گل و ‌بلبله؛ از من اثری نیست! ‌ منی‌که بارها گفتم اگه شخص یا ارگانی ثابت کنه تا بحال ذره‌ای از رانتی استفاده کرده‌ام یا درخواست‌شخصی داشته‌ام‌ تمام فعالیتهامو کنار میذارم! ‌ منی که ۳ساله بخاطر اینکه سایهٔ این برچسب‌ِ شوم از سرم بره؛ هیچ جا نمیرم! ‌ نه رو جلدی میرم‌ و نه تیتر میشم؛ ‌ نه از کسی چیزی خواستم و میخوام؛ ‌ با جیب خودم کار میسازم که کسی به شخصیت خودم و مخاطبهام توهینی نکنه! ‌ وای بحال کساییکه حق رو میبینند و قدرت دارند و سکوت میکنند! ‌ و در آخر والله کسیکه وسط میدون ایستاده و از میسازه؛ خیلی راحت میتونه بره تو فضاهای دیگه کار کنه ‌ اتفاقا کسیکه توی این ژانر میسازه و‌ موفقه؛ کار‌کردن و ‌موفقیت توی ژانرای دیگه براش بمراتب هم راحت‌تره؛ هم بی دردسرتر ‌ پس اگه‌ علیرغم همهٔ اتفاقها مونده؛ دلیل دیگه‌ای داره! ‌ بحرمت اون حق رو ببینیم و طبق اون عمل کنیم. یاحق ‌ حامدزمانی ۲۲بهمن۹۶ ‌