هزینه های کمرشکن هلندی
وقتی رسیدم هلند گران شدن همه چیز به چشم می آمد. اینجا به دلیل گرانی شدید بنزین، مردم تشویق به استفاده از ماشین های برقی می شوند. هزینه برق ماشین دقیقا دوبرابر شده بود. شنیدم یکی از همین ایرانی های ساکن اینجا که ماشینش با بنزین کار می کند گفته برای هر بار بنزین زدن به بلژیک می رود. چون باز به نسبت ارزان تر در می آید.
رفتم یک فضای باز و نشستم به مطالعه که سر صحبت با یک مغازه دار باز شد. گفت که یک پروسه ۵ ساله طی شده تا به هلند رسیده. اول پناهنده شده به ترکیه. بعد از مدتی منتقلش کرده اند به کمپ یونان. بعد از مدتی کمپ یک کشور دیگر، بعد از مدتی هلند. زمان زیادی در کمپ بوده اند و اضطراب اینکه بلاخره پذیرش می شوند یا نه. تازه شروع میشود یادگیری زبان هلندی و تلاش برای یافتن کار و روزگار سختی را خلاصه گذرانده بود تا امروز. الان یک مغازه اجاره ای دارد و هفت روز هفته صبح تا بعداز ظهر با همسرش کار می کند تا بتواند خرج زندگی را در بیاورد.
حرف از ایران شد و اظهار ناراحتی و تاسف کرد که باور نمی کند مردم ایران انقدر ناراضی باشند. گفت که از زندگی بیرون از ایران خبر ندارند و نمی دانند که هرجا باشی چقدر باید تلاش کرد تا بتوانی یک زندگی خیلی معمولی را تازه بسازی.
گفت: اینجا در مغازه ما همه چیز برقی است. ماهی ۸۰۰ یورو هزینه برق پرداخت می کردیم یعنی ۲۴ میلیون و الان بعد از این گرونی ها رسیده به ۴۰۰۰ یورو. به پول ما یعنی ماهی ۱۲۰ میلیون. ۵ برابر شده. و تازه این وضع ماست. برای بقیه که از سیستم گازی استفاده می کنند گرانی ۷ برابر شده. بعد گفت در ایران سریع می گویند انقدر درآمدش هست به یورو خوش به حالش. اما نمی گوید چقدر خرج و مخارج زندگیست و چقدر برای آدم می ماند. تازه مالیات که به کنار.
گفتم: حالا در ایران زمستان که می شود انقدر خانه ها گرم است و چلچراغ ها روشن که در و پنجره باز می کنند... یک لبخند تلخ زد و گفت: اینجا بروید ببینید مردم در خانه ها چگونه زندگی می کنند. شب ها یک تا دو چراغ روشن می کنند. جوراب بافت می پوشند لباس بافت می پوشند شلوار گرم کن می پوشند. چرا؟ چون نمی توانند از پس هزینه گاز و برق برآیند. برخی که همان چراغ هم روشن نمی کنند و شمع روشن می کنند. هم نور می دهد هم گرما.
خیلی صحبت کرد و وقتی از زندگی سختش می گفت نمی دانستم چه بگویم. بخصوص که می گفت و تا پایان عمر همین است. ما که نمی توانیم به راحتی خانه بخریم. الان سالهای سال است دوستانی در هلند هستند و نتوانستند خانه بخرند. اما خب باید هفت روز هفته را کار کنیم که بتوانیم زندگی را اداره کنیم.
غم انگیز اینکه هیچ هم طلبکار نبود، و به سیستم هلند هیچ بد و بیراه نمی گفت. فقط گفت ایران خیلی شرایط خوبی دارد که وابسته نیست. الان این کشورهای اروپایی به شدت به هم وابسته هستند. همین هلند به همه چیز وابسته است و الان سر قضیه اکراین واقعا از همه جهت دچار مشکل شده است.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هزینه های کمرشکن هلندی
وقتی رسیدم هلند گران شدن همه چیز به چشم می آمد. اینجا به دلیل گرانی شدید بنزین، مردم تشویق به استفاده از ماشین های برقی می شوند. هزینه برق ماشین دقیقا دوبرابر شده بود. شنیدم یکی از همین ایرانی های ساکن اینجا که ماشینش با بنزین کار می کند گفته برای هر بار بنزین زدن به بلژیک می رود. چون باز به نسبت ارزان تر در می آید.
رفتم یک فضای باز و نشستم به مطالعه که سر صحبت با یک مغازه دار باز شد. گفت که یک پروسه ۵ ساله طی شده تا به هلند رسیده. اول پناهنده شده به ترکیه. بعد از مدتی منتقلش کرده اند به کمپ یونان. بعد از مدتی کمپ یک کشور دیگر، بعد از مدتی هلند. زمان زیادی در کمپ بوده اند و اضطراب اینکه بلاخره پذیرش می شوند یا نه. تازه شروع میشود یادگیری زبان هلندی و تلاش برای یافتن کار و روزگار سختی را خلاصه گذرانده بود تا امروز. الان یک مغازه اجاره ای دارد و هفت روز هفته صبح تا بعداز ظهر با همسرش کار می کند تا بتواند خرج زندگی را در بیاورد.
حرف از ایران شد و اظهار ناراحتی و تاسف کرد که باور نمی کند مردم ایران انقدر ناراضی باشند. گفت که از زندگی بیرون از ایران خبر ندارند و نمی دانند که هرجا باشی چقدر باید تلاش کرد تا بتوانی یک زندگی خیلی معمولی را تازه بسازی.
گفت: اینجا در مغازه ما همه چیز برقی است. ماهی ۸۰۰ یورو هزینه برق پرداخت می کردیم یعنی ۲۴ میلیون و الان بعد از این گرونی ها رسیده به ۴۰۰۰ یورو. به پول ما یعنی ماهی ۱۲۰ میلیون. ۵ برابر شده. و تازه این وضع ماست. برای بقیه که از سیستم گازی استفاده می کنند گرانی ۷ برابر شده. بعد گفت در ایران سریع می گویند انقدر درآمدش هست به یورو خوش به حالش. اما نمی گوید چقدر خرج و مخارج زندگیست و چقدر برای آدم می ماند. تازه مالیات که به کنار.
گفتم: حالا در ایران زمستان که می شود انقدر خانه ها گرم است و چلچراغ ها روشن که در و پنجره باز می کنند... یک لبخند تلخ زد و گفت: اینجا بروید ببینید مردم در خانه ها چگونه زندگی می کنند. شب ها یک تا دو چراغ روشن می کنند. جوراب بافت می پوشند لباس بافت می پوشند شلوار گرم کن می پوشند. چرا؟ چون نمی توانند از پس هزینه گاز و برق برآیند. برخی که همان چراغ هم روشن نمی کنند و شمع روشن می کنند. هم نور می دهد هم گرما.
خیلی صحبت کرد و وقتی از زندگی سختش می گفت نمی دانستم چه بگویم. بخصوص که می گفت و تا پایان عمر همین است. ما که نمی توانیم به راحتی خانه بخریم. الان سالهای سال است دوستانی در هلند هستند و نتوانستند خانه بخرند. اما خب باید هفت روز هفته را کار کنیم که بتوانیم زندگی را اداره کنیم.
غم انگیز اینکه هیچ هم طلبکار نبود، و به سیستم هلند هیچ بد و بیراه نمی گفت. فقط گفت ایران خیلی شرایط خوبی دارد که وابسته نیست. الان این کشورهای اروپایی به شدت به هم وابسته هستند. همین هلند به همه چیز وابسته است و الان سر قضیه اکراین واقعا از همه جهت دچار مشکل شده است.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
رفتم در یک مغازه عتیقه فروشی در هلند.
این کارت پستال ها به چشمم خورد. چهره ای از زنان مقدس
زن در میان همه ملت ها چهره ای با وقار و متانت و پوشش داشته. این چهره برای همه ارزشمند بوده و به عنوان هدیه بر کارت پستال ها نقش می بسته.
اما به مرور دستانی زن را به سمت بی پوششی و دوری از وقار و حیا سوق داده که عوارض آن حال بد دختران و زنان در غرب و شرق است که از آن برایتان خواهم نوشت...
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
انقلاب به سبک فرانسوی
امسال و در این ایام مدرسهای در ایران دعوت شدم که در خصوص ویژگی های انقلاب های جهان برنامه گذاشته بودند. ایده جالب و مهمی بود که بچه ها بدانند انقلاب های جهان چه فرایند و سرنوشتی داشته اند. پیشنهاد تشریح انقلاب فرانسه را به عهده گرفتم. به عنوان کسی که از نزدیک هم فرانسه امروز را تجربه کرده است.
چکیده آنچه گفته شد این که:
فرایند تبدیل شدن فرانسه از سلطنت به جمهوری حدود ۱۰۰ سال طول کشیده. از انقلاب اول ۱۷۸۹. بقای انقلاب اول فرانسوی ها به ۱۵ سال هم نرسید.
انقلاب ضد سلطنت بود اما بعدش سلطنت ناپلئون شروع شد. سلطنت مطلقه کامل. بعد هم به کلی انقلاب فراموش شد.
کلا هر گروهی می آمدند با جنگ و خونریزی قدرت را دست گرفتند. تا ۱۷۹۲ خونریزی های فراوانی انجام شده. انقلابی ها تا ده سال پشت سر هم زیر تیغ گیوتین میرن. یا با فجیع ترین حالت ها حتی به جسد این افراد رحم نمی کنند.
پس از انقلاب دو دوره را فرانسه تجربه می کند. دوره اول جنگ های داخلی. دوره دوم جنگ های بین المللی.
در دوره اول در طی ده سال ۱۲۰۰۰ نفر زیر تیغ گیوتین رفتند. در زمانی که جمعیت فرانسه ۲۰ میلیون نفر بود. همه هم رهبران انقلاب بودند.
انقدر هرکس روی کار می آمد رهبران انقلاب قبلی را می کشت که این اصطلاح باب شد که انقلاب فرزندان خود را می خورد...
تا ۱۷۹۹ و روی کار آمدن ناپلئون که دیکتاتوری کامل شد این جنگ و جنایت داخلی ادامه داشته. ناپلئون انقلابی نبود نظامی بود. و او هم با کشتن مخالفان یک دیکتاتوری کامل ایجاد کرد.
از ۱۷۸۹ تا چهل سال پس از آن همین روند ادامه داشت. تا چهل سال!
ده سال نخست جنگ قدرت. بعد هم اوج قحطی و مشکلات اقتصادی.
در این ده سال ده بار قانون اساسی نوشته می شود. یعنی تقریبا سالی یک قانون اساسی.
بعد ۲۴ سال دیکتاتوری مطلق در فرانسه که همه چی در اختیار جنگ بوده، بعد برادرزاده ناپلئون بر سر کار میاد و بعد مجدد سلطنت طلبان...
بر این اساس گفته می شود که فرانسه انقلاب شده بعد ۴۰ سال با کشوری که انقلاب نکرده بود فرقی نداشت. تازه استعمارگر هم شد. استعمارگری بزرگ... و با انگلیس و پرتغال و اسپانیا که انقلاب نکردند هیچ فرقی نداشت. فرانسه از آمریکای لاتین گرفته تا کانادا و آفریقای شمالی و حتی آسیا مستعمره داشت. هند اول مستعمره فرانسه بود که انگلستان با او جنگید و این کشور را از آن خود کرد. فرانسه، مراکش، تونس، الجزایر همه را به بند کشید و منابع طبیعی و انسانی این کشورها را برای کشور خود می برد.
وقتی مردم الجزایر برای استقلال کشورشان انقلاب کردند. سر معترضین و رهبرانشان را که ۱۸۰۰۰ نفر می شد با تیغ گیوتین از بدن جدا کرد و به کشور خود برد که هنوز هم در موزه ای از آن جمجمه ها نگهداری می کنند! در ۱۳۲ سال استعمار ۵ میلیون آفریقایی را کشت و منابع طبیعی و نیروی انسانی این کشورها را برای خود برداشت...
شعار فرانسوی ها: آزادی، برابری و برادری بود اما در عمل همه چی برعکس اتفاق می افتاد.
برای بیستمین بار یک قانون اساسی که جمهوری باقی بماند ثبت شد. اما سازگار با سایر کشورهای اروپایی سلطنتی. یعنی تنها شکل حکومت تغییر کرد. اساس سکولاریسم. تفکیک قوا. رجوع به احزاب صاحبان قدرت نه مردم.
حق رای به زنان بیست سال پس از انقلاب فرانسه به تصویب رسید.حتی این حق برای همه مردها هم نبود. تا مدت ها حق رای بر اساس میزان ثروت بود و افراد باید مالیات معینی پرداخت می کردند تا حق رای پیدا کنند...
انقدر وضع جنایات و فجایع این انقلاب که با صفت کبیر از آن یاد می شود وحشتناک است که من توان ذکر یکی از انها را هم ندارم و می توانید در مستندی که نشانی آن را ارسال می کنم از آن با جزئیات بیشتر مطلع شوید...
به نظر یکی از کارهای ارزشمند آگاهی بخش برای نوجوان و جوان ایران آگاهی با کیفیت انقلاب های کشورهایی است که امروز سنگ آزادی و زندگی طبیعی مردم و زنان ایران را به سینه می زنند. همه اش فیلم و نمایش است و جز به دست آوردن سرزمین های پر منابعی همچون ما به چیز دیگری نمی اندیشند... به معنی واقعی کلمه در رنج هستند. هم رنج از دست دادن ایران، هم رنج تکثیر شدن این نگاه انقلابی در جهان...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
https://www.aparat.com/v/jJ138
https://www.aparat.com/v/y3wJz