سؤال
در اين جا سؤالى پيش مىآيد كه اگر خداوند به هيچ وجه قابل اشاره عقلانى نيست، پس معرفت خداوند تعطيل مىشود و درهاى شناخت به روى انسان بسته مىگردد و خداشناسى مفهومى نخواهد داشت. چرا كه هر وقت دست به سوى آن ذات پاك دراز مىكنيم، به مخلوقى از مخلوقات فكر خود مىرسيم و هر چه مىخواهيم به او نزديك شويم، از او دورتر خواهيم شد، پس چه بهتر كه در وادى معرفت گام ننهيم و خود را گرفتار شرك نكنيم.
**پاسخ
با توجّه به يك نكته باريك پاسخ اين سؤال روشن مىشود و آن اين است كه معرفت و شناخت، دو گونه است: معرفت اجمالى و معرفت تفصيلى. يا به تعبيرى ديگر، شناخت كنه ذات و شناخت مبدأ افعال.
به تعبيرى روشنتر هنگامى كه به جهان هستى و اين همه شگفتىها و موجودات بديع، با آن ظرافت و در عين حال عظمت مىنگريم و يا حتّى نگاهى به وجود خود مىكنيم، اجمالا مىفهميم كه خالق و آفريدگار و مبدئى دارد. اين همان علم اجمالى است كه آخرين مرحله قدرت شناخت انسان درباره خداست (منتها هر چه به اسرار هستى آگاهتر شويم به عظمت او آشناتر و در مسير معرفت اجمالى او قوىتر خواهيم شد)
امّا هنگامى كه از خود مىپرسيم او چيست؟ و چگونه است؟ و دست به سوى حقيقت ذات پاك او دراز مىكنيم، چيزى جز حيرت و سرگردانى نصيبمان نمىشود و اين است كه مىگوييم راه به سوى او كاملا باز است و در عين حال راه كاملا بسته است.
مىتوان اين مسأله را با يك مثال روشن ساخت و آن اين كه همه ما به روشنى مىدانيم كه نيرويى به نام جاذبه وجود دارد. چرا كه هر چيزى رها شود سقوط مىكند و به سوى زمين جذب مىشود و اگر اين جاذبه نبود آرامش و قرارى براى موجودات روى زمين وجود نداشت.
آگاهى بر وجود جاذبه چيزى نيست كه مخصوص دانشمندان باشد حتّى اطفال و كودكان خرد سال نيز آن را به خوبى درك مىكنند؛ ولى حقيقت جاذبه چيست، آيا امواج نامريى يا ذرّات ناشناخته و يا نيروى ديگر است؟
اين چه نيرويى است كه اين آثار را دارد؟ حقيقت ذات آن چگونه است؟ هيچ كس پاسخ روشنى براى آن ندارد.
جايى كه درباره نيروى جاذبه كه يكى از مخلوقات است علم و آگاهى ما نسبت به آن تنها جنبه اجمالى دارد و از علم تفصيلى به كلّى دوريم، چگونه مىتوان درباره خالق جهان مادّه و ماوراى مادّه كه وجودى است بىنهايت در بىنهايت، انتظار داشته باشيم كه از كنه ذاتش باخبر شويم؟! ولى با اين حال او را همه جا حاضر و ناظر و همراه هر موجودى در جهان مشاهده مىكنيم.
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
جمله «وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» اشاره به نكته دقيقى است كه از گفتار بالا روشن مىشود و آن اين كه هرگاه كسى خدا را محدود بداند، بايد براى او عدد قائل شود يا به تعبيرى ديگر وجود شريك را براى او ممكن بشمرد. زيرا چيزى شريك و شبيه و مانند ندارد كه نامحدود از هر جهت باشد؛ امّا اگر محدود باشد (هر قدر داراى عظمت و بزرگى باشد) باز همانند و شبيهى در خارج ذات او تصوّر مىشود و به تعبير ديگر دو يا چند موجود محدود (هر اندازه بزرگ) كاملا امكانپذير است، ولى نامحدود از هر جهت، دوّمى براى او ممكن نيست چرا كه هر چه تصوّر كنيم بازگشت به ذات او مىكند.
https://eitaa.com/hamgamnahjolbalageh
#خطبه_یک
#پاسخ_شبهات
سخنان امیرالمومنین (ع)به تعبیر استاد طباطبایی دارای دو ویژگی ، نیک سخن گفتن;سخن نیک گفتن
است که همگان آن را تحسین می نمایند
توجه به سخنان امیر بیان(ع) نهج البلاغه(راه رسا سخن گفتن) را در قرن چهارم می توان دانست، اما ممکن است پرسشی مطرح شود که چرا نهج البلاغه با فاصله ای بیش از سیصد سال از زمان حضرت تدوین شده و مصادر و منابع سید رضی که از آنها بهره برده است، کدام اند ؟
در پاسخ باید گفت
نهج البلاغه اولین کتاب پیرامون سخنان حضرت علی(ع) نیست و نگاشته های بسیاری وجود داشته که سخنان حضرت علی (ع)جمع آوری نموده اند
از دو منظر می توان تاریخچه پیش از نهجالبلاغه و تدوین کلام حضرت علی (ع) را بررسی نمود. دوران پیش از نهجالبلاغه که تنها سخنان حضرت علی (ع) را ذکر نموده و دوران پیش از نهجالبلاغه که دربردارنده سخنان حضرت و دیگران است.
در دسته اول افرادی مانند حارث همدانی ، اصبغ بن نباتهو....حضور داشته
در دسته دوم کتب مهمی مانند البیان و التبیین، واقعه صفین،اصلاح المنطق، عیون الاخبار ، تحف العقول .....هستند که این آثار پیش از سید رضی تالیف شده و افزون بر کلام مولا ، سخنان دیگران نیز آورده است
#پاسخ_شبهات
#پیشینه_نهج_البلاغه
https://eitaa.com/hamgamnahjolbalageh
تشریح جامعیت قرآن
در خطبه ۱۸ نهجالبلاغه
با استناد به آیات قرآن، جامعیت آن را بوضوح تشریح کرده است.
حضرت بعد از آنکه درباره دو رای مختلف صادر شده از دو قاضی سخن میگوید، با استفهام انکاری میپرسد:«آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده و در تکمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریک خدایند و بر خدا لازم استبه گفته ایشان رضایت دهد؟ یا اینکه خداوند دین را کامل نازل کرده، اما پیامبر(ص) در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟»
آنگاه با استشهاد به آیات قرآن بصراحت به این شبهه پاسخ میدهد: «والله سبحانه یقول:« مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ» (انعام/۳۸)و قال: «تبیانا لکل شیء»(نحل/۸۹) و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه:« وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کَثِیرًا » (نسا/۸۲)خداوند میفرماید:«در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردهایم»و نیز میفرماید:«در قرآن بیان همه چیز آمده است»و یاد آور شده است که آیات قرآن، یکدیگر را تصدیق میکنند و اختلافی در آن وجود ندارد، چنانکه میفرماید:«اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن مییافتند.»
#پاسخ_شبهات
https://eitaa.co/hamgamnahjolbalageh
به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه اين مطلب براى انسانى كه تازه در شهر يا در محله اى وارد مى شود و سكنا گزيند كاملاً محسوس است او حتى از همسايگان نزديكش فاصله مى گيرد اما اگر چند بار با او سلام و عليك كنند و به ديدارش بروند و هديه اى برايش بفرستند رابطه دوستى آنها مستحكم مى شود. آنچه بعضى پنداشته اند كه اين كلام حكمت آميز با اصل مدنىّ بالطبع بودن انسان سازگار نيست اشتباه بزرگى است. درست است كه انسان ذاتاً روح اجتماعى دارد و نمى تواند تنها زندگى كند و تمام پيشرفت ها و موفقيت های بشر در سايه همين روح اجتماعى است; ولى اين بدان معنا نيست كه در برابر هر فرد ناشناخته اى اظهار محبت و دوستى كند و با او الفت بگيرد; الفت گرفتن احتياج به مقدمات دارد همان گونه كه عداوت و دشمنى نيز مقدماتى مى خواهد و نظر امام(عليه السلام) به اين حقيقت است كه در روايات ديگرى نيز وارد شده و در گفتار معروف: «الاْنْسانُ عَبيدُ الاحْسانِ; انسان بنده احسان است» منعكس است.
#حکمت_۵۰
#شرح_حکمت
#پاسخ_شبهات
#انسان
https://eitaa.co/hamgamnahjolbalageh