🔴 آنچه از هوش باید بدانیم!
💢 هنگامی که واژه هوش به گوش ما میخورد، معمولا مفهوم ضریب هوشی آی کیو به ذهنمان می آید. هوش معمولا به عنوان تواناییهای بالقوه عقلانی تعریف میشود چیزی که ما با آن زاده میشویم. چیزی که قابل اندازه گیری است.
🔺 از نظر گاردنر همهی انسانها دارای انواع مختلفی از هوش هستند. لذا برای به دست آوردن تمام قابلیت ها و استعدادهای یک فرد، نباید به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه انواع هوشهای دیگر را نیز باید در نظر گرفت از جمله:
1⃣ هوش تصویری – فضایی🌟
✅ نقاط قوت:
قدرت تشخیص تصویری و فضایی کسانی که هوش تصویری-فضایی بالایی دارند در تجسّم چیزها قوی هستند. این افراد معمولاً جهتیابی خوبی دارند و با نقشهها، نمودارها، عکسها و تصاویر ویدیویی مشکلی ندارند. در مجسمه سازی موفق هستند.
✅ویژگیهای هوش تصویری-فضایی:
➖لذت بردن از خواندن و نوشتن
➖مهارت در درست کردن پازل
➖مهارت در تفسیر عکس، گراف و نمودار
➖لذتبردن از رسم،نقاشی وهنرهای تجسمی
➖تشخیص راحت الگوها
2⃣ هوش کلامی – زبانی🌟
✅ نقاط قوت:
کلمات، زبان و نویسندگی؛ کسانی که هوش کلامی- زبانی بالایی دارند به خوبی میتوانند از کلمات، به هنگام نوشتن و حرف زدن، به خوبی استفاده کنند. این افراد غالباً در نوشتن داستان، به خاطر سپردن اطلاعات و خواندن مهارت دارند.
✅ ویژگیهای هوش کلامی-زبانی:
➖مهارت در یادآوری اطلاعات
➖لذت بردن از خواندن و نوشتن
➖مهارت درمباحثه یا صحبتهای متقاعدکننده ➖توانائی در توضیح دادن مسائل
➖استفاده ازشوخطبعی بهنگام بیانداستانها
3⃣ هوش منطقی – ریاضی🌟
✅نقاط قوت:
تحلیل مسائل و عملیات ریاضی؛ کسانی که هوش منطقی- ریاضی بالایی دارند در استدلال،شناسایی الگوها و تحلیل منطقی مسائل قوی هستند. این افراد به تفکر درباره مفهوم اعداد، روابط والگوها علاقهمندند.
✅ویژگیهای هوش منطقی- ریاضی:
➖مهارت زیاد در حل مساله
➖لذت بردن از تفکر درباره ایدههای انتزاعی
➖علاقهمندی به انجام آزمایشهای علمی
➖مهارت در انجام محاسبات پیچیده
4⃣ هوش هیجانی🌟
یعنی توانایی مهار عواطف و تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق؛ به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی برساند. هوش هیجانی همان توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها و استفاده از آنها در زندگی است.
5⃣ هوش درون فردی🌟
✅ نقاط قوت:
دروننگری و خودآزمایی؛ کسانی که هوش درونفردی بالایی دارند، آگاهی خوبی از وضعیت هیجانی، احساسات و انگیزههای خود دارند. این افراد از خودآزمایی، تخیل روزانه، کندوکاو کردن روابط خود با دیگران و برآورد توانائیهای فردی خود لذت میبرند.
✅ ویژگیهای هوش درون فردی:
➖مهارت در تحلیل نقاط قوت و ضعف خود
➖لذتبردن از تجزیه وتحلیل نظریههاوایدهها
➖خودآگاهی زیادداشتن
➖درک روشن از انگیزهها و احساسات خود
6⃣ هوش طبیعتگرا⭐️
✅ نقاط قوت:
یافتن الگوها و روابطی که با طبیعت وجود دارد؛ هوش طبیعتگرا آخرین نوع هوشی است که گاردنر درنظریه خود به هفت نوع قبلی افزوده و با مقاومت و مخالفت بیشتری نسبت به بقیه روبرو گردیدهاست. به گفته گاردنر، کسانی که دارای هوش طبیعتگرای بالایی هستند، سازگاری بیشتری با طبیعت دارند و معمولاً به پرورش، کشف محیط و یادگیری درباره موجودات علاقهمندند. این افراد به سرعت از جزئیترین تغییرات در محیطشان آگاه میشوند.
✅ویژگیهای هوش طبیعتگرا:
➖علاقهمند به موضوعاتی از قبیل گیاهشناسی، زیستشناسی و جانورشناسی
➖مهارت در ردهبندی و فهرست بندی اطلاعات
➖لذت بردن از باغبانی، کشف طبیعت، پیادهروی و چادر زدن در طبیعت
➖بیعلاقگی به یادگیری موضوعات بیارتباط با طبیعت
7⃣ هوش اندامی- جنبشی🌟
✅نقاط قوت:
تحرک فیزیکی؛ کنترل حرکات کسانی که هوش اندامی- جنبشی بالایی دارند در حرکتهای بدنی، انجام عملیات و کنترل فیزیکی قوی هستند. این افراد در هماهنگ سازی چشم و دست مهارت دارند و افراد چالاک وتردستی هستند.
✅ویژگیهای هوش اندامی- جنبشی:
➖ مهارت در ورزش و رقص
➖لذت بردن از ساختن چیزها با دست
➖هماهنگی فیزیکی عالی به خاطر سپردن چیزها از طریق انجام دادن آنها، به جای گوش کردن یا دیدن
8⃣ هوش میان فردی⭐️
✅ نقاط قوت:
ارتباط برقرار کردن و درک دیگران؛ کسانی که هوش میانفردی بالایی دارند در تعامل با دیگران و درک آنها قوی هستند. این افراد در سنجش هیجانات، انگیزهها، تمایلات و منظور کسانی که دور و برشان هستند مهارت دارند.
✅ ویژگیهای هوش میان فردی:
➖مهارت در برقراری ارتباط کلامی
➖مهارت در ارتباط غیرکلامی
➖نگاهکردن به موقعیتها از زوایای مختلف
➖ ایجاد روابط مثبت با دیگران
➖ مهارت در فرو نشاندن اختلافات در داخل گروه ها
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
📌@Hamiaryy_2
در پوشه کار معلم چی باید بذاریم ؟
نکاتی که لازمه بدونید : قرار نیست تمام طرح درسها و تمام آزمون ها و کاربرگ ها رو قرار بدید ، چون واقعا این همه کاغذ در یه پوشه ی کار جا نمیشه ؛ همین که نمونه ی مهم این موارد رو از هر درس بذارید کفایت میکنه ...
در مورد طرح درس هم سعی کنید چند نمونه از طرح درس روزانه ، ماهانه و سالانه رو قرار بدید.
چک لیست ها هم میتونه در پوشه ی کار معلم باشه ، هم میتونه به صورت جداگانه سیمی کنید و کنار دستتون باشه تا سریع هنگام ارزیابی پر کنید
در مورد یادداشت های معلم هم ، اگر مدرسه دفتر کلاسی در اختیارتون گذاشت که میتونید یادداشت های معلم که شامل گزارش جلسه ی اولیا ، حضور و غیاب ، یادداشت هایی در مورد دانش آموزان و ... می باشد رو داخل اون وارد کنید در غیر این صورت خودتون در برگه هایی مرتب یادداشت کنید و در پوشه ی کار بذارید.
#پوشه_کار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹
آموزش رنگ ها
کاردستی خلاق برای آموزش رنگ
دست ورزی
@Hamiaryy_2
#شعر_کودکانه
چرخ چرخ عباسی
چرخ چرخ عباسی
خدای من چه نازی
شنبه شد و یکشنبه
منم خدا رو بنده
دوشنبه روز بازی
خدای من چه نازی
سه شنبه روز ورزش
چهار شنبه روز نرمش
پنجشنبه نزدیک شده
کارهای ما نیک شده
ای کودک توانا
فرزند خوب و دانا
سرود جمعه ها را
میخوانیم ما یک صدا
جمعه روز نظافت
تمیزی و عبادت
#شعر_کودکانه
💚❤️
@Hamiaryy_2
#شعر_قصه_کودک
سلام به جنگل سبز
به آسمان آبی
به غنچه های خندان
به روز آفتابی
سلام به هر ستاره
به ابر پاره پاره
به دانه ای که از خاک
درآمده،دوباره💚❤️
سلام به هر دل پاک
به هر دل پرامید
سلام به آن شب تار
که عاقبت شد سفید
سلام به دشت و دریا
سلام به کوه و صحرا
سلام به روی ماهِ
بچّه های باصفا
💚❤️
#شعر
@Hamiaryy_2
💌شعر کودکانه :جوراب شستن👧👦
👣يك چيز تازه
فهميده ام من👣
كاري ندارد
جوراب شستن👧
👣من شستم آن را
امروز با دست👣
چون مادر من
كارش زياد است👦
👣جورابم الان
روي طناب است👣
هم پاك و زيبا
هم خيس آب است👧
👣خورشيد خانم
تابيده بر آن👣
پس مي شود خشك
جورابم الان👦
💚❤️
#شعر
@Hamiaryy_2
#شعر
اتل متل یه بابا
ببین چه مهربونه
تموم اهل دنیا
قدر اونو می دونه
اتل متل یه مادر
مثل ستاره روشن
جاش توی قلب منه
میون باغ و گلشن
#شعر
@Hamiaryy_2
شعر_کودکان
#آیا_خدا_میخوابه؟
پاسخ به پرسشهای خداشناسی کودکان
خدا خدای بارون
خدا خدای آبه
خدا نیاز نداره
که مثل ما بخوابه
خدا خدای رود و
خدای جویباره
خسته نمی شه اصلا
که بگیره بخوابه
اگر خدا می خوابید
غنچه ها پرپر می شد
نور قشنگ خورشید
کمتر و کمتر می شد
اگر خدا می خوابید
از آسمون زیبا
ستاره ها می ریختن
روی زمین، تو دریا
#شعر
@Hamiaryy_2
#شعر
کودک غرغرو
اتل و متل به کودک
یه کودک با نمک
نشسته توی ایوون
کنارحوض و گلدون
خسته و بی حوصله
داره حسابی گله
هم بازیه خوب میخواد
یه دوست محبوب میخواد
مامان میگه بچه جون
بیا تو بیرون نمون
هوا که خیلی سرده
عامل تب یا درده
بی بی میگه عزیزم
دلبرک تمیزم
بیا بگم یه قصه
یه قصه ی بی غصه
تا دوست بشی با خرگوش
با اسب و میمون و موش
بابا میگه ای بلا
شیطونک ناقلا
جعبه ی میخ رو بیار
اینجا تو ایوون بزار
تا که با چکش و چوب
بسازیم جعبه ای خوب
یه کاردست چه خوشکل
آسون و خوب نه مشکل
واسه اسباب بازیات
باشه بعد از بازیات
💚❤️
#شعر
@Hamiaryy_2
گل همه رنگش خوبه بچه زرنگش خوبه
گل همه رنگش خوبه بچه زرنگش خوبه
توي كتاب نوشته تنبلى كار زشته
تنبل هميشه خوابه جاش توى رختخوابه
پاشو پاشو بيدارش كن از رختخواب جداش كن
بشوره دست و روشو شونه كنه موهاشو
مسواك بزنه به دندون. تا بشه شاد و خندون
#شعر
@Hamiaryy_2
#قصه_شب
احمد و محمود دو دوست صمیمی بودند که در دهکدهای دور از شهر زندگی میکردند. این دو پسربچه همسایه دیواربهدیوار و خانوادهشان به کشاورزی مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت که پسرش دکتر شود تا به مردم ده خدمت کند و مادر محمود دعا میکرد که پسرش مهندس شود تا خانههای ده را محکم و قشنگ بسازد.
وقتی روز اول مهر شد و قرار شد که این دو دوست صمیمی به مدرسه بروند خیلی خوشحال شدند. هردو کتابهایشان را جلد کردند و قلم و دفترچه فراهم نمودند تا درس معلم را خوب یاد بگیرند و قبول بشوند. و اتفاقاً هر سال جزو شاگردان اول و نمونه بودند.
احمد که پدرش از بیماری مرموزی رنج میبرد، دلش میخواست زودتر بزرگ شود و به آرزوی پدرش جامه عمل بپوشاند، و به مردم به خدمت کند. زیرا دهی که احمد و محمود در آنجا زندگی میکردند دکتر نداشت و آنها اگر کوچکترین ناراحتی پیدا میکردند باید يك فاصله طولانی تا ده دیگر را که دکتر داشت طی کنند.
هنوز چند ماهی از رفتن احمد و محمود به مدرسه نگذشته بود، که بیماری پدر احمد رو به وخامت نهاد و متأسفانه یک روز صبح که احمد آماده رفتن به مدرسه شده بود متوجه شد که پدرش مرده است.
احمد پس از مرگ پدرش بسیار گریه کرد. از طرفی دیگر او نمیتوانست روزها به مدرسه برود و درس بخواند، چونکه با همان سن کم باید در کشاورزی به مادرش كمك میکرد تا بتواند خواهر و مادر خود را تأمین نماید.
محمود که دوست خوبی برای احمد بود وقتی متوجه جریان شد با معلم او صحبت کرد و معلم هم ماجرا را برای مدیر مدرسه تعریف کرد و قرار شد که معلم مهربان شبها به احمد درس بدهد تا او بتواند هم کار کند و هم درس بخواند.
بله بچههای خوب. احمد روزها کار میکرد و شبها درس میخواند و هر سال هم قبول میشد و در این راه محمود به احمد كمك میکرد و هر چه ياد گرفته بود به او میآموخت.
بچههای خوب! خلاصه ماجرای احمد و محمود به اینجا ختم میشود که پس از طی سالیان دراز، احمد بر اثر تلاش و کوشش دکتر شد و به خدمت مردم ده پرداخت و محمود هم همانطور که آرزو میکرد مهندس شد و به آباد کردن ده کوچکشان پرداخت.
شما هم یادتان باشد که در سایه تلاش و کوشش میشود هم درس خواند و هم کار کرد تا بتوانید در آینده به همنوعان خود خدمت کنید، همانطور که احمد و محمود خدمت کردند و حالا خوشبخت هستند.
@Hamiaryy_2
#قصه
#آشپزخانه_خرسها
🐇🐿
🐻🐇🐿
🐇🐿
یک روز زمستانی، برف همه ی جنگل سبز را سفید کرده بود طوری که دیگر هیچ گیاه و سبزه ای دیده نمی شد و تقریبا هیچ چیزی برای خوردن پیدا نمی شد. هوا آنقدر سرد بود که برفها و آبهای رودخانه یخ زده بودند. خرسها در خواب زمستانی بودند. پرنده ها به سرزمینهای گرمسیر مهاجرت کرده بودند و…
اما حیوانات دیگری هم مثل خرگوش و سنجاب هنوز در جنگل سبز بودند که خیلی گرسنه بودند. آنها دلشان می خواست یک غذای گرم بخورند. اما مدتها بود که از غذای گرم خبری نبود تا اینکه یک روز، که از همه ی روزها سردتر بود، اتفاق عجیبی افتاد.
آن روز از دودکش خانه ی خرسها دود بلند شد، بعد از آن طولی نکشید که بوی آش همه ی جنگل سبز را پر کرد.
اما این ماجرای عجیبی بود چون خرسها در این وقت زمستان باید خواب خواب باشند. چطور ممکن بود در این سرمای زمستان از خواب بیدار شوند و غذا درست کنند؟!
خرگوش و سنجاب، آهسته آهسته به خانه ی خرسها نزدیک شدند. وقتی نزدیک در شدند متوجه شدند در خانه کمی باز است. خرگوش در را هل داد و به داخل خانه سرک کشید. آنها از خرسها می ترسیدند اما آنقدر از بوی آش خوششان آمده بود که نمی توانستند آن را فراموش کنند و برگردند.
خرگوش و سنجاب نگاهی داخل اتاق انداختند. داخل اتاق میز غذاخوری چیده شده بود ولی کسی نبود. خرگوش و سنجاب به سمت آشپزخانه رفتند. کسی در آشپزخانه نبود ولی آش روی اجاق بود و چه بوی خوبی هم می داد. خرگوش و سنجاب می خواستند به سمت دیگ آش بروند که یک دفعه احساس کردند کسی پشت سرشان است. آنها به عقب برگشتند و دو خرس پشت سرشان دیدند. خرگوش و سنجاب از ترس جیغ کشیدند و نزدیک بود بیهوش بشوند آنها همدیگر را بغل کردند در حالیکه از ترس می لرزیدند. خرسها کمی با تعجب به آنها نگاه کردند و با زبان خرسی چیزهایی به هم گفتند. بعد خانم خرسه لبخند زد و گفت شما هم بفرمایید با ما آش بخورید.
خرگوش و سنجاب هنوز می ترسیدند تا اینکه آقا خرسه هم به آنها تعارف کرد که سر میز غذا بنشینند. خرگوش و سنجاب خیالشان راحت شد و نفس راحتی کشیدند. آنها می خواستند به خانه برگردند اما خانم و آقای خرس اصرار کردند که اول آش بخورید بعد برگردید. خرگوش و سنجاب با خوشحالی سر میز غذا نشستند. خانم خرسه یک بشقاب آش برای خرگوش و یک بشقاب آش برای سنجاب کشید. خرگوش و سنجاب دلشان تالاپ تولوپ می کرد و برای خوردن آش لحظه شماری می کردند. اما خانم خرسه رفت توی اتاق و چند لحظه بعد با یک خرس کوچولوی تازه به دنیا آمده برگشت.
خرگوش و سنجاب متوجه شدند که خرسها به تازگی صاحب فرزند شده اند. آنها تولد خرس کوچولو را به پدر و مادرش تبریک گفتند. خرسها گفتند ما به خاطر تولد این خرس نازنازی از خواب بیدار شدیم و تصمیم گرفتیم برای او آش درست کنیم، حالا از اینکه دو تا مهمان هم داریم خوشحالیم و دوست داریم با حضور شما جشن بگیریم. حالا بفرمایید آشتان را میل کنید.
خرگوش و سنجاب با اشتهای زیادی سه تا بشقاب آش گرم خوردند و سیر سیر شدند. بعد از خرسها خداحافظی کردند و رفتند. لحظه ی آخر، خرسها از خرگوش و سنجاب خواستند که باز هم به آنها سر بزنند و با خرس کوچولو بازی کنند.
#قصه_شب
@Hamiaryy_2
4_5890936001701874586.pdf
1.76M
#کاربرگ#درس_اول_تا_درس_نهم_فارسی
@Hamiaryy_2