eitaa logo
حمید درسی
1.7هزار دنبال‌کننده
511 عکس
82 ویدیو
9 فایل
کانال رسمی حمید درسی 🔻مدرس دانشگاه 🔻فعال فرهنگی 🔻مشاور راهبردی اینجا وسعت و ارتفاع نگاه می دهد🌱 شناسه ایتا و بله👇 @h_darsi اینستاگرام👇 instagram.com/hamid_darssi هماهنگی مشاوره فردی و سازمانی👇 @Adminfarhang1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰قصه‌ی اسم محمد 🟡 در روایتی آمده که حضرت آمنه هنگامه‌ی تولد فرزند عزیزش را اینگونه توصیف می‌کند: وقتی فرزندم به دنیا آمد سر به آسمان بلند کرد و نوری از وی به آسمان تابید. سپس ندایی آسمانی به من گفت: نام او را «محمد» بگذار! (بحارالانوار، ج15، ص273). این نام گرچه عربی است اما عرب از آن استفاده نمی‌کرد. چنانچه «رحمان» را درعین عربی بودن به کار نمی‌برد. وقتی عبدالمطلب نام پیامبر را خواند، مردم تعجب کردند. ⚫️ اگر بخواهیم قصه‌ی اسم را بکاویم، به آغاز آفرینش می‌رسیم. آنجا که خداوند به ملائکه فرمود: من بنا دارم در زمین خلیفه‌ای قرار دهم. ملائکه پرسیدند: آیا می‌خواهی در روی زمین کسی را بگذاری که فساد کند و خون بریزد؟ آن هم درحالی‌که ما تو را تسبیح با حمد می‌کنیم و تقدیس می‌نماییم؟ خداوند فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. خداوند اسامی را به آدم آموخت. سپس به ملائکه فرمود: شما از آن اسامی چیزی می‌دانید؟ ملائکه که فهمیدند سرّ ماجرا در همین اسامی است، به خداوند گفتند: سبحانک! ما چیزی غیر از آنچه به ما آموختی نمی‌دانیم. خداوند به آدم فرمود: تو به ملائکه از آن اسامی خبر بده. 🟡 در این قصه‌ی کوتاه درس‌هایی است درازدامن که ردّ آن همیشه در تاریخ تازه بوده. ملائکه ضمن اعتراض به خدا، مدعی یک کارویژه می‌شوند: تسبیح با حمد. اما خداوند به آنها نشان می‌دهد که این تسبیح با حمد بدون واسطه‌ ممکن نیست. واسطه‌هایی که خدا از آنها با کلمه «اسماء» یاد کرده و آنها را در وجود خلیفه قرار داده است. گویی از آدم، افرادی متولد می‌شوند که صاحب این اسامی هستند. واسطه‌هایی برای تسبیح با حمد که اگر آنها نباشند، تسبیح با حمد، آرزویی است محال! ⚫️ از این رو ملائکه به محض فهمیدن ضرورت واسطه‌ها و وجود «اسماء»، از ادعای اولیه خود دست می‌کشند. حالا دیگر حرفی از «حمد و تحمید» نمی‌زنند. به تنزیه بسنده می‌کنند با ذکر «سبحانک». گویی دریافته‌اند حمد در عالم محوری دارد که آمدنش در زمین با آدم ممکن می‌شود. این محور حمد چه کسی می‌تواند باشد جز همان وجود مبارکی که اسمش «محمد» و «احمد» است؟ 🟡 سپس اگر کسی خود را در عرض «محمد» انگارد و وساطت او را نپذیرد، ولو در صف ملائکه الهی باشد، مطرود و ملعون است چنانچه ابلیس اینگونه شد. نپذیرفتن وساطت و ادعای رشد به صورت مستقل، به محدوده امور مادی هم کشیده می‌شود. نه شرقی و نه غربی یا به تعبیر قرآن «لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ» یعنی ردّ شرق و غربی که مدعی امکان رشد مستقل‌اند. اینها چیزی نیستند جز شجره خبیثه. همانی که خداوند فرمود: «ما لها من قرار». قراری ندارد و درنتیجه رشدی هم ندارد. چنانچه اگر نطفه در رحم به عنوان «قرار مکین» جای نگیرد، جنینی هم رشد نمی‌کند. رشد ذیل شجره طیبه است. همانی که «اصلها ثابت و فرعها فی‌السماء» است. همان شجره مبارکه زیتونه در آیه نور! همان اسماء الهی که حمد در عالم را ممکن می‌کنند و روابط حامدانه می‌سازند. ⁉️ اما روابط حامدانه یعنی چه؟ ⚫️ ما می‌دانیم که حروف الفبا یا حروف هجا به لحاظ کتابت به دو قسم انفصال و اتصال تقسیم می‌شوند. یعنی چه؟ یعنی همه حروف به ماقبل خود قابلیت اتصال دارند. اما همه‌ی حروف به حرف بعد خود متصل نمی‌شوند. این حروف عبارتند از: «ا، د، ذ، ر، ز، و» که به حروف انفصال نامیده شده‌اند. با این حساب «محمد» نامی است که با حرف اتصال شروع شده و با حرف انفصال ختم یافته. شاید بتوان اینطور تعبیر کرد که میم متصل یعنی حضرت به انبیاء ما قبل خود وصل است و در ادامه آنهاست و دال منفصل یعنی او خاتم رسولان است و بعد از او پیامبر نخواهد آمد. پس همه‌ی ما تا قیامت در «عصر» و تاریخ محمد هستیم؛ در «آخرالزمان»! 🟡 یکی از ویژگی‌های مهم این عصر «حمد» و ایجاد روابط حامدانه است. شاید اشتراک آخرین نبیّ و آخرین وصیّ در این اسم، به همین برگردد. جهانی انتظار ما را می‌کشد و ما انتظار جهانی را می‌کشیم که روابط در آن، حامدانه است. جالب آنکه آغاز جهان کلمات خدا در قرآن هم با سوره حمد است: «الحمدلله رب العالمین». فاتحه‌الکتاب و فتح کتاب با حمد است. برای این «حمد» هم باید بتوان به طور حقیقی گفت: «الحمدلله رب العالمین» و این گفتن حقیقی راهی ندارد جز تمسک به نام «محمد» و «اسماء متبرک». چون ما مستقل از او امکان حمد نداریم. ⚫️ برگردیم به روابط حامدانه با یک مثال. وقتی کسی برای من و شما غذایی تدارک می‌بیند، ما دو کار می‌کنیم: غذا را می‌خوریم و ذیل تعریف از رنگ و بو و مزه غذا، از صاحب سفره تشکر می‌کنیم. یعنی هم حمد عملی و هم حمد زبانی. گاهی هم به جای این روابط حامدانه، اول از غذا عیب می‌گیریم و آن را تحقیر کرده و در آخر هم دور می‌ریزیم. روابطی می‌سازیم که قرآن اینگونه از آن یاد می‌کند: «همز و لمز».