📝 داستان یک اتفاق
👈 قسمت #چهارم(نهایی)؛
یک سینه حرف موج میزند در دهان ما..!!
▪️دهه ۹۰ و حضور در تهران و دانشگاههای آن فصل نوینی را از حیات تشکیلاتی و فرهنگی ما رقم زد. راهبری بیش از ۱۵۰ کانون و تشکل دانشجویی که روز به روز در حال رشد و توسعه بود و هست، که این کانونها و تشکل ها از موضوعات فرهنگی، علمی و رسانهای گرفته تا کانونهای فکری و جهادی و گفتمانی و از سطوح راهبردی گرفته تا برنامهریزی و راهبری و اجرا و از عرصه های دانشگاهی، استانی و ملی...
▪️و در این سال ها، ارتباط با بیش از ۲۰ هزار دانشجو طی ۱۰ سال در همین قالب، نشستن پای دغدغهها و نظام مسائل آنها و کمک به کنشگری مجموعه کانونی و... همه و همه در این سالها #تجربیات_متراکمی را برای ما ایجاد کرد.
▪️نظام مسائل فرهنگی و تشکیلاتی را از نزدیک و با تمام وجود لمس میکردیم و اندیشه در باب حل مسائل در میدان عملیات و کار، ما را ملزم به طراحی و انتخاب ایدههای #خلاقانه و طی مسیرهای #میانبر مینمود !
▪️یکی از مهمترین آن مسائل، توانمندسازی و انتقال تجربیات کاربردی به دانشجویان و مسئولین تشکلی و فرهنگی بود که میبایست منظومه وار، ساده شده، به روز و کاربردی ارائه گردد و بتواند در میدان پاسخگوی آنان باشد.
▪️بدین ترتیب از سال ۹۵ دست به تدوین تجارب و #تدریس آن در سطح دانشگاه و مجموعههای فرهنگی و تشکیلاتی خاص نمودم و طی این سالها آن را کامل کردم،
▪️اکنون و با توجه به اقتضائات فرهنگی و نیاز تشکیلاتی بارز و مبینی که مشاهده میشود و درخواست اندیشه جویان که تاکنون در کلاسهای ما حضور داشتند تصمیم بر #عمومی_سازی و در اختیار گذاشتن این تجربیات برای مشتاقان، فعالان و دغدغهمندان این عرصه شد.
✍ما حصل این اتفاق طراحی دوره #هوش_فرهنگی یا همون #۴۰_تیکه خودمون بود👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از چهل+تیکه..⚽️💨
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا