وقت هایی که بچه هایش تب می کردند
تا صبح بیدار می ماند و با دستمال خیس
پاشویه شون می کرد.
با بچه هایش نماز میخواند
و بعد از نماز رو به آن ها می کرد
و می گفت :
اولین دعاهایتان شهادت من باشد.
🩸#شهید_روح_الله_سلطانی🕊
🚩 شادی روح پاکش صلوات 🌷
🌷 رَبَّنَا آتِنَا فِیالدُّنْیَا شَهادَت وَ فِیالآخِرَةِ شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ !!! 🚩
#شهید_نشوی_میمیری!!! 💫👇👇👇
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
📄 ″ برشی از خاطرات ″ شهید روح الله سلطانی
🌷 #شهید_روح_الله_سلطانی 🌷
" شادی ارواح طیبه شهدا صلوات "
☫« لَاحَوْلَوَلَاقُوَّةَإِلَّابِاللَّهِالْعَلِیِّالْعَظِیمِ »☫
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌
↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
📄 #برشی از خاطرات شهید روح الله سلطانی ؛؛؛ 📜
حضرت آقا به گنبد آمده بودند و آقا روح الله محافظ ایشان بودند ظهر بود و سفره ناهار پهن شد آقا روح الله آن قدر محو ابهت حضرت آقا شدند طوری که ایشان به آقا روح الله اشاره کردند و گفتند : جوان به این رعنایی چرا غذا نمی خوری ؟ بعد گفتند که بیا و کنار من بنشین . آقا روح الله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان پرسید بچه کجایی ؟ گفت : من آملی هستم و از مازندران وقتی به خانه برگشت آن قدر که محو جمال حضرت آقا بود که می گفت : خدا قسمتت کند یکبار حضرت آقا را ببینی ،...
🌷 #شهید_روح_الله_سلطانی
" شادی ارواح طیبه شهدا صلوات "
☫« لَاحَوْلَوَلَاقُوَّةَإِلَّابِاللَّهِالْعَلِیِّالْعَظِیمِ »☫
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌
↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313