هدایت شده از نوایش🎧📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم رو دو سال پیش تو سفر اربعین از این پیرمرد با صفای عراقی گرفتم...
... با بچههای گروه، سر جاده، زیر آفتابِ داغِ عراق ایستاده بودیم تا مقداری از مسیر رو با ماشین بریم. چون بچه باهامون بود و سخت بود براشون کل مسیر رو پیاده بیان.
این پیرمرد تا ما رو دید دوان دوان سمت ما اومد.
تا جایی که تونست اصرار کرد که ما رو ببره خونشون و وعدهای غذا و جای استراحت بهمون بده.
اونقدر اصرار کرد که دیگه ما خجالت کشیدیم.
انگار آرزویی جز این نداشت که زوار سیدالشهدا(ع) مهمان خانهاش بشن...
اما به هر حال به خاطر برنامه و وقتی که داشتیم، برامون مقدور نشد که بریم خونش.
پیرمرد که ناامید شد، با اشک، پول کرایه ماشین ما رو حساب کرد و رفت...
#اربعین
#کربلا
#عشق
@navayesh