eitaa logo
کانال حمید کثیری
249.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
581 ویدیو
11 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی 👇 @hamid_kasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆 اگر دیشب می خواستید ثبت‌نام کنید و نشد، الآن اقدام کنید. دیشب ظاهراً لینک ثبت‌نام قدری مشکل داشت ...
چقدر مهم است چقدر واضح است چقدر راهگشاست چقدر افق ما را بلند می‌کند و متأسفانه نشان می‌دهد؛ چقدر درگیر دعواهای سطحی هستیم ... باید هر روز آن را نگاه کرد 👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب صبح امروز خطاب به بسیجیان: از دو قطبی‌های کاذب بپرهیزید. کسانی که مبانی و اصول اسلام و انقلاب و ولایت فقیه را قبول دارند برادر شما هستند؛ حتی اگر سلیقه متفاوتی دارند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
بارها دیده‌ام، افراد مختلف از منبر، کتاب، سخنرانی یا مطلبی تعریف و تمجید می‌کنند که آنچه آن‌ها باور دارند را بازگو می‌کند! برخی یک حصار دور خود کشیده‌اند و به هر دلیل روان‌شناختی، جامعه‌شناختی یا ... باور غلطی برایشان ایجاد شده. مشکل/ مسئله نیز زمانی جدی‌تر می‌شود که باور غلط و تعصب کورشان علیه خودشان فعال می‌شود ...
درباره پشت صحنه بخونید 👇👇
🔴 سه پرده از پشت صحنه 1️⃣ حدود شش ماه قبل سید سراج دعوت‌مون کرد شهرکرد. رفتیم بعد از چند سال رفاقت و همکاری، استارتاپی که تو حوزه کتاب راه انداخته بود رو از نزدیک ببینیم. استارتاپی که تقریباً هر کس از بیرون می‌بینه باورش نمیشه چطور یه مجموعه ۷۰، ۸۰ نفره با دغدغه فرهنگی شکل گرفته و داره صرفاً تو حوزه کتاب فعالیت می‌کنه و خودش رو می‌چرخونه. مجموعه‌ای که وقتی وزیر ارشاد هم تو ماه قبل ازش بازدید کرده بود، کلی تعجب و البته کِیف کرده بود. خلاصه چهار روز شهرکرد بودیم اما برای یه کلاسی که تو تهران داشتیم، ظهر از شهرکرد راه افتادیم اومدیم تهران، کلاس رو شرکت کردیم و ساعت ۱۱ شب دوباره راه افتادیم سمت شهرکرد. توی مسیر ایده شکل گرفت و تا تونستیم تو این رفت و برگشت حدودا ۱۲ ساعته چکش‌کاریش کردیم. 2️⃣ حدود چهار ماه قبل بود که ساعت ۷.۳۰ صبح تو قم قرار گذاشتیم. سید سراج از شهرکرد میومد و من و حسین و محمد هم از تهران رفته بودیم. اول رفتیم زیارت و حدود ساعت ۸.۳۰ جلسه‌مون رو شروع کردیم تا نماز ظهر، بعد هم باز نشستیم برای ادامه کار تا حدود ساعت ۱۰ شب. یه جلسه خیلی سخت و پیوسته با کلی اتفاق نظر و اختلاف نظر و نهایتا جمع‌بندی اینکه کار رو با چه سر و شکلی شروع کنیم. مسئله همه‌مون ترویج کتابخوانی بود و شروع کردیم تا لیگ‌های بعدی هم ایده‌هامون رو نوشتن و بحث کردن. خود لیگ اول اینقدر جذاب هست که بشه در موردش ساعت‌ها صحبت کرد و ایده‌های متنوعی که در طول مسیر خودش رو نشون میده رو در موردش بحث کرد. بعد از اون هم بارها توی تهران، قم، شهرکرد، مشهد و حتی کربلا تو ایام اربعین کلی صحبت و جلسه داشتیم و این‌ها جدای از جلسات آنلاین و تلفنی بوده که تو این چند ماه برگزار کردیم. 3️⃣ حالا لیگ کتاب شروع شده و اون کار خفن تو حوزه کتاب که حسین چند بار وعده داده بود شکل گرفته. تو لیگ کتاب، کتاب می‌خونیم، کتاب خوب می‌خونیم، بعد در پایان هم ماه از اون کتاب آزمون میدیم، امتیاز جمع می‌کنیم و می‌تونیم از همین طریق تو یه رقابت جذاب جایزه هم بگیریم. جایزه‌ای که هر ماه برای ۳۰ نفر هست و در آخر لیگ هم ۱۲۰ نفر جایزه جدا می‌گیرند که خیلی بزرگ‌تر از جوایز ماهانه است. (۸۰۰ میلیون تومان مجموع جوایز هست 😍) برای خود آزمون هم کلی فکر شده که یه سری سوالات اتفاقی برای هر نفر نمایش داده بشه، در عین حال درجه سختی سوالات برای همه به یک شکل باشه. این وسط روش‌هایی هم پیش‌بینی شده که اگر امتیازهامون احیانا کمتر بود، بتونم بخشیش رو جبران کنم. نمی‌گم چیا هستند تا شیرینی‌ش از بین نره. ولی هر ماه منتظر یه سری شگفتانه برای لیگ کتاب باشید ما می‌خوایم برای کتاب و کتابخوانی کار کنیم، چون هیچ چیز جای کتاب رو نمی‌گیره ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 برای حضور در لیگ اول شامل دو تا نیم فصل هست و کلا ۶ کتاب داره سه کتاب نیم‌فصل اول: 1⃣ تاوان عاشقی 2⃣ شبیه مریم 3⃣ نامزد گلوله‌ها 🔻تاوان عاشقی یه مستند داستانی عاشقانه درباره غزه و فلسطینه 🔻شبیه مریم، داستان جذاب زندگانی فضه کنیز حضرت زهراست 🔻 نامزد گلوله‌ها هم یه کتاب خاص از زندگانی حاج قاسم که خیلی روان و خوشخوان هست سه کتاب نیم فصل دوم: 4⃣ خون دلی که لعل شد 5⃣ بشارتی از حضرت حجت 6⃣ عزرائیل 🔻خون دلی که لعل شد زندگانی خودنوشت مقام معظم رهبری هست. کتابی خواندنی که از کودکی ایشون شروع می‌کنه تا دوره مبارزات در زمان پهلوی 🔻بشارت از حضرت حجت، بیانات آیت‌الله بهجت درباره امام زمان هست که با اون کتاب حضرت حجت که خیلی جاها تبلیغش رو دیدید فرق میکنه. حجمش کمتره و عمده محتواش متفاوت 🔻 کتاب عزرائیل هم یه کتاب با موضوعات امنیتی، سیاسی و جاسوسی هست و فوق‌العاده خواندنیه. کتاب‌ها رو می‌تونید از طریق زیر به دو صورت نقدی و اقساط سفارش بدید و بین ۳ تا ۷ روز کاری تحویل بگیرید و تو لیگ شرکت کنید https://formafzar.com/form/6book https://formafzar.com/form/6book (هزینه پست ندارید و ارسال کتاب‌ها رایگان هست) هرمشکلی داشتید از پشتیبانی بپرسید 👇 @ketab_adm
استادی می‌گفت؛ زمانی که حال‌مان خوب نیست یعنی آینه‌ی روان‌مان از تنظیم خارج شده و غبار گرفته و احتیاج به نظافت دارد. تداوم حال بد هم یعنی ما بلد نیستیم این آینه را تنظیم و تمیز کنیم. در تربیت؛ پدر و مادر ابتدا باید یاد بگیرند آینه‌ی روان خودشان را تنظیم کنند و تمیز نگهدارند تا فرزندان‌شان هم بر اساس الگوی رفتار والدین از آن‌ها یاد بگیرند. نکته جالب در مورد خود ما این است که هر زمان که - چه در بزرگسالی و چه در سالمندی - چگونگی تنظیم و تمیز کردن آینه‌ی روان‌مان را یاد بگیریم، حال‌مان خوب می‌شود. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
این ظاهراً یک شوخی، ولی برای مادران یک بخش جدی و مهم زندگی است ... خصوصاً مادرانی که چند فرزند دارند و احیانا کلاس آنلاین بچه‌هایشان همزمان است!! نمی‌دانم چرا برای آبان، آذر و دی فکری نمی‌کنیم. هر سال، همین موقع همین بساط است ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
سعی و خطا، نشانه هوشمندی است. اما سعیِ در خطا نشانه حماقت!! این سعیِ در خطا گاهی می‌تواند در ایده‌های غلط ما، گاهی در سیاست‌گذاری‌هایِ ناکارآمد ما، گاهی در قوانین تنش‌زایی که وضع می‌کنیم، گاهی در ساختاری که طراحی می‌کنیم و گاهی در ... باشد. 👈 به زندگی شخصی و کاری‌مان نگاه کنیم. به جامعه پیرامون‌مان نگاه کنیم و نسبت به این سعیِ در خطاها بی‌تفاوت نباشیم ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
من از هفته گذشته مجدد دوچرخه رو راه انداختم و برخی از روزها با دوچرخه میرم سر کار و برمی‌گردم. تقریبا از ۱۲ سال پیش که دوچرخه‌م از توی پارکینگ ربوده شد! تا هفته قبل رکاب نزده بودم اما مجدد شروع کردم. هم برای خودم، هم برای شهر ... رفت و برگشت من حدود ۱۵ کیلومتر هست. مسیر رفت سربالایی و مسیر برگشت سرپایینیه ... اگر عرف جامعه می‌پذیرفت بسیاری از جلسات رو هم با همون لباس ورزشی می‌رفتم! ولی خب چون روزانه جلساتی دارم و بعضاً فاصله‌شون هم با محل کار بیشتر هست، مجبورم برخی روزها بدون دوچرخه برم. این چند روز در رفت و آمد ماسک می‌زدم. الآن از ماشین پیاده شدم و تا محل کار حدود ۳۰ متر رو پیاده و بدون ماسک طی کردم. دوباره فهمیدم! اینکه میگیم هوا آلوده است یعنی چی. خواهشم اینه اگر کار واجبی ندارید بیرون نیاید ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
مسابقات تیراندازی هم داشتیم و تنها کسی که تونست بزنه اون وسط وسط تو خال بنده بودم ولی محمدانصاری اول شد، چون در مجموع ۵ شلیک نتیجه بهتری داشت و من دوتا خارج زدم. و این درس بزرگی توش بود که در شعر شاعر اینطور اومده: رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود من اعتراض کردم که چرا اون وسط که زدم امتیازم سه برابر نشد، که گفتن اون بازی دارته بابااااا🥲 البته بعد از اینکه ما از اتاق تیراندازی اومدیم بیرون حمید رفت و ۵ تا شلیک کرد و ۴۳ امتیاز گرفت و بعبارتی اول شد ولی چون ناظر بین المللی فیفا اونجا نبود شلیک‌هاش باطل شد😀 عنترنشال هم آخر شد طفلی
👆👆 جدای از پیام بالا و یکی و دو تا پیام دیگه تو کانال حسین، جدای از رفاقت چند ماهه با محمد انصاری که واقعاً این میزان خاکی بودن و افتادگی برای آدم درس‌آموز است و جدای از اتفاقات امروز، این بار دومی بود که به این مجتمع فرهنگی نور سر می‌زدیم ... اما چه می‌دیدیم؟! یک مجموعه کاملاً حرفه‌ای و دغدغه‌مند در کار فرهنگی - تربیتی در قلب شهر . یک مجموعه که دیروزش با امروزش فرق دارد و مدام در حال پیشرفت است. مجموعه‌ای که اکثر مولفه‌های یک کار تمیز فرهنگی را گرد هم آورده و نیازمند الگوبرداری از سوی بسیاری از فعالین فرهنگی در شهرهای مختلف است. مجموعه‌ای که در آن یک فرد جهادی، دغدغه‌مند، خاکی و کاربلد بالاسر کار است و بخش بسیار بزرگی از بچه‌های بومی، محلی و فرامحلی قم را پای کار فرهنگی - تربیتی آورده. شخصاً هر وقت چنین مجموعه‌هایی می‌بینم که بیش از اسم و رسم‌شان، کار برایشان مسئله است، روحم تازه می‌شود. امیدوارم همه یاد بگیریم 🤲 خدا قوت به حاج آقای ربانی و رفقای مشغول در 👈 مجتمع فرهنگی نور 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
خیلی زشت و عجیب است که شاهد نیش و کنایه در این سطح هستیم! مبارزه با فساد مطالبه همه‌ی مردم است. از هر قشر و قوم و رنگ و بویی! و این زشت است که در بالاترین سطوح کشور شاهد پاس دادن و این موضوع هستیم ... بگذریم که برای مردم خیلی فرقی نمی‌کند که فساد در این دولت رخ داده یا دولت قبلی، قبلاً رسیدگی شده یا نشده، روندش در گذشته کُند بوده یا تُند، مشکل از ارز ترجیحی بوده یا نیمایی یا هر چیز دیگر ... مهم این است که مجموعه حاکمیت با سرعت و قدرت به موضوع رسیدگی کند و نتیجه مشخص و ملموس از آن بگیرد. مهم این است که گلوگاه‌های فسادزا بسته شوند و چنین مواردی امکان بروز و ظهور نداشته باشند، مهم این است که مردم به جای پاسکاری شاهد مسئولیت‌پذیری باشند. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
عکس‌ها را ببینید و متن زیر را بخوانید 👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم امروز کلمه‌ای در غـزه شـهید شد. شما دارید به عکس نگاه می‌کنید. او نـظامی نبود. اگر بخواهم کامل صدایش کنم، باید بگویم استاد دکتر رفعت العریر. رفعت در دانشگاه ادبیات درس می‌داد. شعر می‌گفت. داستان می‌نوشت. رفعت کلمات را می‌فهمید. وزن واژه‌ها را حس می‌کرد. در صفحه‌اش به میوه‌ها و گل‌ها دقیق می‌شد. ظرافت‌شان را ادراک می‌کرد. رفعت زبان می‌دانست. به شاگردانش انگلیسی درس می‌داد. داستان نوشتن یادشان می‌داد. رفعت، شصت روز مداوم، پشت یک صفحه ایستاده بود [که نزدیک به ۹۰ هزار نفر عضو داشت] این ایدهٔ او بود: «ما عدد نیستیم.» او شصت روز، لاینقطع، قصهٔ شـهدای غـزه را برای دنیا تعریف می‌کرد. با چشم خیس می‌نوشت و می‌نوشت و می‌نوشت تا دنیا بداند بیست هزار نفر شـهید طی دو ماه، یک گزارش آماری از غـزه نیست، بیست‌هزار زندگی، بیست‌هزار روایت، بیست‌هزار داستان است که در گور دسته‌جمعی زیر خاک رفته. امروز، دکتر رفعت العریر، تبدیل شد به شـهید رفعت العریر. امروز اسـرائیل خانهٔ او را بمــباران کرد و رفعت و هر شش نفر عضو خانواده‌اش با هم شـهید شدند. امروز، تمام شاعران آزادهٔ جهان، تمام نویسندگان روشن‌ضمیر جهان در غـزه شهید شدند. امروز کلمه‌ای در غـزه زیر آوار ماند که مثلش نبود و نیست. واژه‌ای به آسمان رفت که بلند بود، خیلی بلند، آن‌قدر که به سرانگشت آرزو، دستم به بلندای قامت نستوهش نرسد؛ رفیع، درست مثل اسمش. رفعت العریر، اسطورهٔ من بود. تقلا می‌کردم بین او و خودم قرابتی پیدا کنم از جنس ادبیات و کلمات و زبان. آرزوبه‌دل بودم مثل او مؤثر باشم. او نظامی نبود، اما کلمه را مثل سـلاحی بی‌مانند میان انگشتانش می‌چرخاند و سمت ظالمان جهان شـلیک می‌کرد. رفعت، حاشیه‌نگار رنج فلـسطین بود. عکسش را ورق بزنید. به کلماتش برسید. این شعر اوست. رفعت نوشته «اگر من باید بمیرم، پس تو باید زنده بمانی تا داستانم را برای بقیه تعریف کنی. تا خرت‌وپرت‌هایم را بفروشی… و از لباس‌هایم، از بند کفنم، نخ بلند بادبادکی بسازی تا بچه‌ای در غـزه که بهشت در نگاهش خانه کرده در جست‌وجوی پدری که در چشم‌به‌هم‌زدنی شـهید شده، این بادبادک را، بادبادکی را که تو از من ساختی، ببیند و شده برای لحظه‌ای تصور کند فرشته‌ای‌ست که عشق را به او بازگردانده. اگر من باید بمیرم، بگذار این مرگ امیدی بیافریند، بگذار این مرگ افسانه‌ای باشد.» کلمهٔ عزیز من که امروز شـهید شدی تو کلمه‌ای. عدد نیستی. دنیا شاید اعداد را فراموش کند، اما کلمات را هرگز از یاد نخواهد برد؛ به‌خصوص اگر این کلمات، حماسه‌ای باشند، چنان که تو بودی. نوشته‌ی: پرستو علی‌عسگرنژاد https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4