eitaa logo
کانال حمید کثیری
246.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
580 ویدیو
11 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی 👇 @hamid_kasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تبریک میگم، شما ۱۴ شدید ... من فیزیک رو خیلی دوست داشتم و البته استعداد خوبی هم داشتم. یادمه اول دبیرستان؛ یه جلسه کامل در مورد فیزیک مکانیک ارائه دادم. کل بحث رو از فیزیک هالیدی آورده بودم، چون خواهرم اون سال دانشجو شده بود و کتاب رو توی خونه داشتیم. امتحان آخر ترم اما خیلی خیلی سخت بود! علتشم این بود که مدرسه ما سه تا معلم فیزیک داشت و سوال‌ها رو معلم ما طرح کرده بود و احتمالاً برای اینکه کَلِ بقیه معلم‌ها رو بخوابونه 🙄 سوال‌ها رو سوپر دولوکس داده بود. یادمه چندین نفر از کلاسِ خودمون افتادن. وسط بقیه امتحانا بود که یه روز معلم فیزیک رو توی راهرو دیدم. یه نگاه مأیوسانه‌ای به من کرد و گفت اصلاً ازت توقع نداشتم، منم داشتم آب می‌شدم و می‌رفتم تو زمین، واقعاً فکر می‌کردم افتادم که اینجوری میگه! از این بچه‌هام نبودم و نیستم که بعد امتحان بدو بدو بیام جواب سوال‌ها رو توی کتاب چک کنم! کلاً حالِ این آدما رو درک نمی‌کنم! 😬 نمره‌ها اومد و من بالاترین نمره مدرسه شده بودم!! 👉 ۱۸.۷۵ 👈 چندین سال بعد اواسط دهه ۸۰ بود و ما دانشجوی کارشناسی بودیم. یکی از دروسِ اختیاری، روخوانی قرآن بود که برداشته بودم. هر جلسه استاد از بچه‌ها می‌خواست به ترتیب چهار، پنج خط قرآن بخونن و بعدش یکی دو تا نکته روخوانی می‌گفت و تقریباً همه با هر کیفیتی چهار، پنج خط رو بالاخره می‌تونستن بخونن 😕 یه جلسه استاد به یکی از دوستان ما اشاره کرد که بخونه، اونم شروع کرد. تقریباً نصف خط خونده بود که استاد یه دفعه گفت بسه آقا، بسه. دیگه نمی‌خواد بخونی!! امتحان پایان ترم شد. استاد دو تا سوره رو مشخص کرده بود که ازشون امتحان می‌گیره. نوبت این دوست ما شد که چهار پنج خط بخونه. تقریباً کل کلاس یه حال اینجوری داشتیم 😏 اونم خوند و در کل سه، چهار تا غلط داشت. استاد بهش ۲۰ داد و بابت تلاشی که در این مدت کرده بود ازش کلی تقدیر کرد. توی همون کلاس کسانی بودند که با وجود یکی، دو اشتباه ۲۰ نشدند! نمره به تلاش ... یکی از مشکلات نظام آموزشی ما و البته خیلی از جاهای دیگه دنیا اینه که هنوز روش بهتری برای ارزیابیِ یادگیری پیدا نکردن یا به دلیل پیچیدگی روش‌های دیگه نخواستن بهش تن بدن! ظاهراً در روش فعلی تلاش افراد اصلاً مهم نیست. استعداد و علاقه‌شون به اون درس هم مهم نیست. هر کس نمره بالاتری بیاره ارزش بالاتری در سیستم داره. درس‌های مهم‌تر هم از قبل مشخص شدن! و اگه مثلا ورزش ۲۰ بشی اما ریاضی ۱۴، تو خیلی خیلی دانش‌آموز ضعیف‌تری هستی از کسی که ریاضی ۱۹ شده و ورزش ۱۶ 🥺🥺 هنجارها همه چیز رو مشخص می‌کنن و اولویت‌بندی درس‌ها هم در مدرسه و هم بین ما والدین کاملاً مشخصه! این وسط استعداد و علاقه دانش‌آموز هم اصلاً مهم نیست. اما آیا هنجارها در جامعه ما درست ایجاد شدند؟! لزوماً نه. مثلاً یه هنجار اینه که رشته ریاضی و تجربی رو باید بچه‌های با معدل بالاتر برن و بقیه رشته‌ها برای اونایی که درس‌شون ضعیف‌تره! در حالی که به عنوان یه مطلع از بازار کسب و کار دارم عرض می‌کنم مثلاً برخی شاخه‌های علوم انسانی بسیار پول‌سازتر هستند. حالا کی گفته پول مهمه؟ چرا اصلاً درآمد بیشتر و بالاتر برامون مهمه و حتی از شاد بودن و مفید بودن افراد مهم‌تر شده؟ این رو هم هنجارها در جامعه ایجاد کردند. اصلاً همینکه یکی رو با بنز و یکی دیگه رو با پژو ۴۰۵ می‌بینیم، ناخودآگاه اکثریت احترام بیشتری به بنزسوار می‌گذاریم ولو هیچ چیز از اون دو تا آدم ندونیم. در مورد نمره هم دقیقاً همین اتفاق افتاده ... سوای اینکه تلاش افراد مهمه و نه نمره برگه‌شون، لزوماً نمره ۲۰ نیست که خوبه. نمره ۱۴ و حتی ۱۲ هم خیلی نمره‌های خوبی هستند. نشانه این هستند که شما ۶۰ درصد یا ۷۰ درصد بحث رو یاد گرفتید و این خیلی خیلی خوبه. اصلاً راه دور نریم، شمایی که این متن رو خوندید اگر ۷۰ درصد اون رو فهمیده باشید، احتمالا چیزهای زیادی دستگیرتون شده و البته یعنی من خیلی خیلی در انتقال مفهوم موفق بودم. تبریک میگم، شما ۱۴ شدید ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 بچه‌ام مرغدار بشه یا مهندس؟!! اگه هر روز نباشه، هر دو سه روز یه بار پیش میاد که خانواده‌ای از من می‌پرسه چی جوری با بچه‌مون صحبت کنیم یا چی بگیم که بره ریاضی فیزیک؟ بعضی موقع‌هام تجربی! منم بلا استثناء اینجوری میشم 🥴 یا اینجوری 😒 یا نهایتاً اینجوری 😐 واقعاً اون لحظه احساس می‌کنم هر کاری دارم می‌کنم سر کاریه 😬 یکی از رفقای قدیم هم بود که علامه حلّی درس می‌خوند و توی اونجا هم شاگرد اول بود. ریاضی فیزیک می‌خوند اما شدیداً به ادبیات علاقمند شده بود و توی المپیاد ادبی هم رتبه آورده بود. یه دفعه ورق برگشت و تصمیم گرفت بره انسانی و چون خیلی دغدغه‌اش زده بود بالا، شروع کرده بود به مطالعه و توجیه دیگران. یه روز رفت پیش مدیر مدرسه خودشون و فرزانگان. اونجا گفته بود چرا رشته انسانی نمیارید؟ بهش خیلی ساده گفته بودن باهاش توی کجاها میشه مدال آورد؟! 🙄 نمی‌دونم در جریان هستید یا خیر! در کشورهای پیش‌تر توسعه یافته، نخبگان‌شون رو به سمت علوم انسانی و علوم پایه سوق میدن. علت هم ساده است، موتور محرکه‌ی تمدن، علوم انسانی و علوم پایه هستند. اصلاً به همین دلیله که بیشترین میزان مهاجرت‌پذیری و اقامت‌های کاری در رشته‌های فنی مهندسی و شاخه‌های مختلف علوم تجربی هست. در کشور ما و خیلی از کشورهای در مسیر توسعه؛ دقیقاً فضا برعکسه ... اصلاح این موضوع هم یه شبه نیست. هنوز که هنوزه توی مدارس، مدیر، معلم و مشاور؛ بچه‌هایی که نمره بالاتری دارند رو سوق میدن به سمت ریاضی فیزیک و تجربی. خیلی از خانواده‌ها هنوز از ترس حرف خواهر شوهر و جاری بچه‌ها رو مجبور می‌کنن ریاضی فیزیک بخونن! چرا؟ چون بچه‌شون برچسب مهندس بخوره روی پیشونیش! (البته الان دیگه برچسب‌ها خیلی کارکردی ندارن، چون همه همدیگه رو توی خیابون و هرجایی!! دکتر و مهندس و استاد صدا میزنن 😬) حالا ساده اگه بخوایم بگیم، فرزند شما چه رشته‌ای باید بخونه یا براش بهتره چی بخونه؛ باید بگیم که از حداقل دو سال قبل تحقیقاتش باید شروع بشه. باید فرزند شما تا می‌تونه مشاغل مختلف رو مشاهده کنه و احیاناً باهاشون درگیر بشه. باید روش‌هایی برای ارزیابی علایق، سلایق و استعدادهاش پیدا کنید. خیلی هم به این دل نبندید که در شرایط فعلی نظام آموزشی بتونه کمک درستی به شما بکنه ... من هنوز یادم نمیره مادری که سال قبل با استرس تمام از روستاهای شهریار به من زنگ زد و ناراحت بود که چرا پسر ۸، ۹ ساله‌اش علاقه شدیدی به مرغداری داره و توی همون حیاط خونه جوجه‌کشی راه انداخته و انواع مرغ و خروس و بوقلمون و بلدرچین و ... رو داره پرورش میده و من چشمام برق میزد و داشتم کِیف می‌کردم. مادر نگران آینده شغلی فرزندش بود و من گفتم اگه از الان شروع کرده و در آینده این کار رو اصولی‌تر پیگیری کنه، یکی از پردرآمدترین شغل‌ها رو داره ... 👈 نمی‌دونم شما با چه خط‌کش و معیاری می‌خواید به آینده بچه‌هاتون جهت بدید؟ 👈 نمی‌دونم تا حالا با فرزندتون رفتید کارگاه مبل‌سازی، رفتید کارگاه نخ‌ریسی، رفتید ابزارفروشی‌های حسن‌آباد، رفتید پژوهشگاه مطالعات علوم انسانی، رفتید رصدخانه، رفتید مکانیکی، رفتید یه شرکت بازرگانی، رفتید تولیدی کفش، رفتید حوزه علمیه، رفتید سازمان جغرافیایی، رفتید مرغداری، رفتید موزه‌ها و .... 👈 راستی خودتون چقدر رفتید مشاغل رو از نزدیک ببینید؟ خودتون سال چندم دانشگاه فهمیدید باید یه چیز دیگه می‌خوندید؟ و ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
سلام فردا، جمعه ساعت ۱۱.۰۰ لایو دوم تربیت جنسی در هفت سال اول رو داریم اگر می‌خواید توی لایو شرکت کنید صفحه اینستاگرام زیر رو دنبال کنید 👇👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir دقت کنید برای شرکت در لایو باید اینستاگرام‌تون آپدیت باشه 👈 جلسه رأس ساعت ۱۱.۰۰ صبح شروع میشه، جا نمونید
سلام امروز، جمعه ساعت ۱۱.۰۰ لایو دوم تربیت جنسی در هفت سال اول برگزار شد که به صورت IGTV در صفحه‌ی آقای دارابی به آدرس زیر ذخیره شده و می‌تونید ببینید 👇 Instagram.com/hosein__darabi بعد از اون هم حدود نیم ساعت در مورد ثبت‌نام مدرسه صحبت کردیم که البته مکمل مواردی هست که این چند وقت گفته شده. اون هم به صورت IGTV در صفحه‌ی خود بنده به آدرس زیر ذخیره شده 👇👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir دقت کنید برای تماشای لایوها باید اینستاگرام‌تون آپدیت باشه 👈 امیدوارم مفید بوده باشه
🔴 بچه‌ها توی خونه درس بخونن یا توی مدرسه؟! (این متن رو فارغ از کرونا بخونید! یعنی به صورت کلی آیا درسته که بچه‌ها توی خونه درس بخونن یا بهتره مدرسه برن؟!) بیاید ببینیم عموم خانواده‌ها چرا تصمیم می‌گیرن با بچه‌ها توی خونه کار کنن؟ معمولاً دلایل زیر براش گفته میشه؛ 👈 تو خونه بهتر می‌تونیم باهاشون کار کنیم 👈 تو مدرسه بی‌ادب میشن و حرف بد یاد میگیرن 👈 تو مدرسه کی و چی جوری مراقب بچه‌هاست؟ 👈 سیستم آموزشی درستی توی مدرسه‌ها نیست 👈 بچه‌مون توی جمع خیلی اذیت میشه! 👈 خودمون رفتیم مدرسه چی شد که ... 👈 روش تدریس تو مدرسه سنتی هست و خودم خیلی بهتر یادش میدم 👈 تو خونه کلی چیزهای دیگه هم میشه یادشون داد 👈 خلاقیت بچه‌ها تو مدرسه از بین میره 👈 و شاید چند دلیل دیگه با عرض معذرت یه نگاه سریع به دلایل افرادی که این تصمیم رو میگیرن، من رو به اینجا می‌رسونه که خیلی درک دقیقی از کودک، انسان، مدرسه، کارکرد مدرسه، زندگی ندارند! اگه بخوایم توی تک‌تک دلایل وارد بشیم، شاید برای هر کدوم یک ساعت بشه صحبت کنیم ولی مگه واقعاً مدرسه فقط برای یاد گرفتن جمع و تفریق و حروف الفباست که خودمون یاد فرزندمون بدیم؟! بچه‌ها رو تا کِی میشه پاستوریزه نگه داشت که مثلاً فحش یاد نگیرن؟ اصلاً مگه فحش بلد بودن بده؟! اگه بده چرا شما بلدید؟! چرا اصلاً اون بزرگوارانی که خیلی درگیر پاک‌سازی سیستم هستن خودشون فحش بلدن؟!! این جنس تصمیمات معمولاً زمانی به وجود میاد که ما هیچ کسی رو قبول نداریم جز خودمون!! بچه‌ها در طول هجده سال اول زندگی، اگر فضای خواب‌شون رو جدا کنیم، در حداقل دو سوم زمان باقی مونده با خانواده هستند، اما چون ما قدرت تأثیرگذاری روی اون‌ها نداریم، همه ایرادات رو از جای دیگه می‌بینیم! بماند که اصلاً اون چیزی که داریم می‌بینیم ایراد هست یا نقطه قوت! فکر می‌کنم باید به موازات دغدغه محیط‌های بیرونی، دغدغه اصلاح محیط خانه رو هم داشته باشیم، از هر جهت. حالا بیشتر بریم توی بحث؛ انسان اساساً در مواجهه‌ی با چالش‌ها رشد بیشتری می‌کنه و هر قدر این چالش‌ها بیشتر باشن، تجربیات ارزشمندتر و کارآمدتری براش ایجاد میشه ضمن اینکه شخصیت آبدیده‌تری پیدا می‌کنه و رشد بیشتر ذهنی، جسمی و روانی می‌کنه. حالا به نظر شما یک محیط کاملاً طراحی شده، کاملاً پیش‌بینی شده و کاملاً پالایش شده؛ محیط مناسب‌تری برای به وجود اومدن چالش‌ها هست یا یک محیط کمتر پیش‌بینی‌پذیر؟! سوال اساسی اینجا اینه که کی گفته اگه همه چیز بر وفق مراد باشه، یعنی در مسیر رشد هستیم؟! دوستان! به هیچ عنوان هفته‌ای چند ساعت با گروه هم‌سالان بودن، جایگزین مدرسه نیست! و نمی‌تونه منافع اون رو ایجاد کنه. راه‌حل مشکلاتی که با نظام آموزشی داریم حذف مدرسه و پاک کردن صورت مسئله نیست. شاید اگر بگردیم، بتونیم مدارس مناسب پیدا بکنیم که واقعاً کم نیستند، حتی اگر نتونیم مدرسه مناسب هم پیدا کنیم، خانواده می‌تونه جبران کمبودهای مدرسه بکنه اما در ساعاتی که فرزندش کنارشه. بزرگ کردن بچه‌ها در فضای تجربه و تعامل مستقیم با زندگی شاید در نظام آموزشی فعلی در نیاد، اما لزوماً قابلیت پیاده‌سازی توسط خانواده رو هم نداره. مثلاً به هیچ عنوان برای بچه‌ها توی خونه پیش نمیاد که سه نفر کیفش رو بردارن و دست‌رشته کنن و اون نیم ساعت دنبال گرفتن کیفش باشه، اینکه گوشه حیاط گیرش بندازن و اون مجبور باشه برای اینکه مشت نخوره از دستشون در بره یا باهاشون مذاکره کنه، اینکه به بقل دستیش کمک کنه که درس رو بهتر یاد بگیره، اینکه چند نفری برای یه کار خوب یا خرابکاری نقشه بکشن، اینکه چالش رقابت در زمین ورزش رو تجربه کنه، اینکه سر کلاس استرس بگیره الآن ازش می‌پرسن یا نه، اینکه با تیپ‌های مختلف روانی از نزدیک روبرو بشه و برای تعامل باهاشون فکر کنه، اینکه ... در مورد نقش هیجان، هوش اجتماعی و ارتباطش با رشد انسان در سال‌های اخیر تحقیقات بسیار گسترده‌ای انجام شده و کسانی که در این زمینه علاقمند هستند می‌تونن آثار پروفسور حسن عشایری رو به عنوان یکی از صدها نمونه در این زمینه نگاه کنن. این موردی هست که به هیچ عنوان نمیشه توی خونه دنبالش گشت و هر قدر هم که تلاش کنیم مثل خیلی از افراد دیگری که این مسیر رو رفتن، بعد از چند سال مجبوریم بچه‌ها رو به محیط مدرسه برگردونیم آخرشم بگم که همون‌طور که همه‌ی شما بزرگواران می‌دونید بنده هم منتقد جدی سیستم فعلی هستم اما به هیچ عنوان درست نمی‌دونم کارهای ذوقی یا نهایتاً تجربیات نسبتاً موفق چند خانواده رو جایگزین اون کنیم. تا وقتی که نظام کاری منسجم برای هوم‌اسکولینگ در نیاد، توصیه بهش نمیشه مگر برای مدت محدود و برای تعداد بسیار محدودی از بچه‌ها که مشکلات خاص دارن و باید آماده محیط مدرسه بشن. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 امروز اَمن‌تریم یا دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ ؟!! اواسط دهه‌ی هفتاد بود و من اول راهنمایی بودم. هر روز ساعت حدود ۶.۰۰ صبح ۱۰ دقیقه پیاده می‌رفتم تا به ایستگاه اتوبوس برسم و برم مدرسه و از فوتبال اول صبح جا نمونم! 😁 اون زمان تمام اتوبوس‌ها مال شرکت واحد بود و همه راننده‌ها کارمند دولت. یه روز نمی‌دونم برای چی راننده‌ها اعتصاب کرده بودن و اوضاع خیلی ناجور بود. اگه تو حالت معمول هر ۷-۸ دقیقه یه اتوبوس میومد، اون روز هر ۲۰-۲۵ دقیقه و به همین دلیل تا خِرتناق پُرِ پُر بود!! و طبیعتاً توی ایستگاهی که ما بودیم نمی‌ایستاد. ساعت حدود ۶.۵۰ دقیقه شده بود و زنگ مدرسه ما ۷.۳۰ می‌خورد. منم کلاً ۲۵ تومن پول توی جیبم بود. دقیقا به اندازه کرایه خیابون نبرد بود. ماشین سوار شدم و رفتم چهارراه کوکاکولا، نمی‌دونم چرا تصمیم گرفته بودم هر جور شده برسم مدرسه. از اونجا تا چهارراه آبسردار که مدرسه‌مون بود رو با یه کوله‌پشتی پر از کتاب دویدم. پنج دقیقه قبل از اینکه زنگ بخوره رسیدم مدرسه و یادمه رفتم آب زدم به سر و صورتم. تمام صورتم سرخِ سرخِ سرخ بود ... (الآن توی نقشه نگاه کردم و دیدم این فاصله دقیقاً ۴ کیلومتره 😎) اون زمان تلویزیون دو تا شبکه بیشتر نداشت و شبکه دو، حدود دو ساعت بعد از ظهرها برنامه کودک نشون میداد! فکر می‌کنید دو ساعت قبل از شروع برنامه کودک هر روز چی نشون میداد؟! دو ساعت تمام، تصویر و اسم و فامیل گمشدگان!! بله، حدود ۱۲۰ دقیقه، هر روز تصویر افرادی رو که اون یکی دو روز توی کشور گم شده بودند رو نشون میداد. هر تصویر رو هم اگه یک دقیقه نشون میداد، میشد روزی ۱۰۰-۱۲۰ نفر! اما ماها و خانواده‌هامون خیلی خیلی امن‌تر بودیم ... واقعیت اینه که جامعه‌ی ما نسبت به ۲۰ سال قبل بسیار امن‌تر شده. الآن یک نفر توی کشور گم میشه، مردم تا چند هفته درگیر هستند و فشار روحی رو تحمل می‌کنن. این رو چی جوری میشه تحلیل کرد؟! به نظرم بین امنیت و احساس امنیت، کاملاً تفاوت وجود داره. جامعه در گذشته، ناامن‌تر بود اما احساس امنیت بیشتر بود. امروز جامعه امن‌تر هست اما احساس ناامنی به شدت بیشتره که البته علل مختلفی داره، اما به نظرم مهم‌ترینش به رسانه‌ها و نوع استفاده‌ی ما از رسانه‌ها برمی‌گرده. یه مثال بزنم تا تفاوت این دو تا خیلی بهتر براتون ملموس بشه. یکی، دو ماه قبل رو تصور کنید. کرونا تعداد مبتلایانش شاید به یک سوم امروز هم رسیده بوده. یعنی زیر ۱۰۰۰ نفر مبتلا در روز اما همه به شدت از اون می‌ترسیدیم و سعی در مراقبت بیشتر داشتیم. امروز آمار مبتلایان به کرونا نزدیک به ۳۰۰۰ نفر در روز هست اما انگار ترسمون ریخته و خیلی راحت‌تر همه جا میریم و میایم!! آیا خطر کرونا کمتر شده؟! ظاهراً که اینطور نیست، حداقل شدت ابتلا به هیچ عنوان کمتر نشده. امنیت یه چیزه و احساس امنیت یه چیز دیگه. اینکه چرا امروز احساس ناامنی بیشتری داریم از رسانه گرفته، از شرایط اقتصادی و مدام گرون‌تر شدن اجناس گرفته، از ناامنی‌های اجتماعی گرفته، از اغتشاش و به هم ریختگی اجتماع گرفته، از داعش و ترس از تحریم گرفته، از دلار و سکه و بورس گرفته، از پیج‌ها و کانال‌ها گرفته تا پویا و اخبار و ... تلویزیون رسمی‌مون! بهش فکر کنید که چرا اینجوریه و چرا ما برای استفاده ازش تدبیر نمی‌کنیم؟! 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
👈 ما - یعنی بنده، حسین دارابی و چند تا دیگه از رفقا - دوشنبه‌ها برنامه کوهنوردی داریم. ساعت ۵.۰۰ میریم بالا و حدود ۷.۳۰ میایم پایین. اگه خواستید بیاید، رأس پنج اول مسیر کوه دارآباد باشید. یعنی آخرین نقطه‌ای که ماشین میاد. اگرم همدیگرو ندیدیم، بیاید بالا، همدیگرو پیدا می‌کنیم. خانوادگی بیاید شاید راحت‌تر باشید، البته ما این هفته با خانواده نیستیم! 😬 لوکیشن هم می‌فرستم این زیر 👇👇
🔴 به مورچه‌هاتون غذا دادید؟! همین نیم ساعت پیش هم داشت گریه می‌کرد. اگر بخواهم منصفانه بگویم نیم ساعت پیش هم من گریه‌اش انداختم. همین منی که ادعایش می‌شود روزی روزگاری صدای مورچه‌ها را می‌شنیده، با بی‌رحمی، کوچولوی معصوم دو سال و ده ماهه را گریه انداختم، فقط برای چند تا ماکارونی پیچ پیچی ... نیم ساعت پیش وقتی داشتم تشک مبل را از کنار خانه‌ی ساختگی‌اش برمیداشتم بگذارم سرجایش چشمم به چند تا ماکارونی فرمی افتاد که از ناهار دیروز مانده بود. ماکارونی‌ها گوشه‌ی مبل لم داده بودند، انگار یک نفر با برنامه آن‌ها را اینجا کنار هم ردیف کرده باشد. بار اولی نبود که خوراکی‌های قایم کرده‌اش را پیدا می‌کردم. «این ماکارونی‌ها دیگه چیه این جا؟» کله‌اش را از زیر میز و لای ملافه‌ها آورد بیرون و داد زد «مامانی دست نزن.» ماکارونی‌ها وسط زمین و هوا از دستم ولو شدند. «مامانی مورچه‌ها می‌خوان بیان ببرن. دست نزن بهشون. خودشون گفتن براشون بذارم اونجا.» گفتم «صبا خانوم برو توی خونه‌ات حرفم نباشه.» دوباره سرش را از زیر میزو لای ملافه‌ها آورد بیرون، نگاهی به مبل روبه‌رویش کرد و داد زد «مامان ماکارونی‌ها رو برداشتی؟» حتی منتظر جواب بله یا خیرم نماند. شک نداشت نقشه‌اش را برای پذیرایی از مورچه‌ها به هم ریخته‌ام. زد زیر گریه و رفت زیر میز و در خانه‌اش را بست. فوری تلفن کرد به دوستش. «سلام دوستم.» بعد صدایش را آرام‌تر کرد اما شنیدم دارد می‌گوید «مامانی تو هم ماکارونی‌ها رو پیدا کرد؟» لحظه‌ای آرزو کردم او از آن طرف تلفن بگوید «بله» ولی وقتی دخترک با بغض گفت «خوش به حالِت دوستم» فهمیدم آرزویم برآورده نشده و دلم برایش سوخت. شاید هم حرصم گرفته بود از این که مامان دوست خیالی‌اش از من مهربان‌تر به نظر برسد. ماکارونی‌ها را برگرداندم سرجایشان. گفتم «اما مورچه‌ها نباید بیان توی خونه‌مون دخترم.» از همان زیر با گریه گفت «چرا چرا باید بیان. دوست دارن بیان. با بابا رفته بودیم تاب سرسره، مورچه‌ها گفتن صبا ما هم می‌آییم خونه‌تون. تو که نبودی ببینی. الان اومدن. گوش بده، دارن گریه میکنن ...» این‌ها بخشی از روایت نوزدهم کتاب هفته‌ی چهل و چند است. روایت آصفه آصف‌پور ... فردا بعد از حدود چهار ماه داریم کلاس‌ها رو شروع می‌کنیم. جلسه چهارم از «دوره تخصصی بازی» که اکثر دوستان تصمیم گرفتن، کلاس رو مجازی دنبال کنن ... کلاس همیشه برام یه فرصت بوده، رشد داشته، یادگیری داشته، حالم رو خوب می‌کرده اما نمی‌دونم این بار هم این کارها رو می‌کنه یا نه آخه این روزها، کرونا دوباره سخت به جون همه‌مون افتاده، خیلی سخت. حالم خوب نیست، نمی‌دونم باید ماکارونی‌ها رو جمع کنم یا ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
قراره یه دوره برنامه جمعی داشته باشیم. یعنی شما تو خونه‌تون بخونید، منم تو خونه‌م یا محل کارم 😎 بعدش بخش‌هایی از کتاب رو انتخاب می‌کنیم و در موردش گفتگو می‌کنیم. گفتگوهای کاملاً انتقادی ... (البته فضای اصلی این کار پیج اینستاگرامم هست که آدرسش رو این زیر می‌گذارم 👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir اول پیج رو فالو کنید و بعد در بحث‌ها مشارکت کنید) 👈 من کتاب‌ها رو انتخاب کردم. این سه کتاب به نظرم برای شروع خیلی خوب هستند؛ ⁦1️⃣⁩ هفته‌ی چهل و چند/ انتشارات اطراف ⁦2️⃣⁩ توتوچان، دخترکی آن سوی پنجره/ نشر نی ⁦3️⃣⁩ کودک، خانواده، انسان/ نشر نی ❗برای تهیه کتاب‌ها هم می‌تونید از لینک زیر اقدام کنید و کتاب‌ها رو از فروشگاه اینترنتی تهیه کنید که برای تهیه کتاب‌ها از خونه هم بیرون نرفته باشید. هر سه کتاب رو داره، هم داره. البته اگر دوست داشتید نسخه صوتی یا دیجیتال کتاب‌ها رو تهیه کنید ولی من ترجیح میدم کتاب رو ورق بزنم و ... لینک تهیه کتاب‌ها 👇👇 https://cutt.ly/TffwbPd 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
⁦☝️⁩ لینک تهیه کتاب‌ها به روز شد
نمی‌دونم چقدر با این موضوع درگیر هستید، نمی‌دونم چقدر باهاش موافقید، نمی‌دونم چقدر دغدغه رشد دیگران رو دارید اما چه بخوایم و چه نخوایم، زمین زمانی جای امن‌تری برای همه‌مون میشه که دغدغه دیگران رو داشته باشیم. هر کس به قدر وسع خودش وقتی افرادی رو می‌بینم که با کمترین امکانات شروع به کار کودک می‌کنن و تمام تلاش‌شون رو برای رشد منطقه محروم خودشون می‌کنن به حال‌شون غبطه می‌خورم. شاید یکی مثل من برای بچه‌اش کار کنه و اصلا اگر به فکر رشد جامعه اطرافش افتاده به خاطر بچه‌های خودش باشه، اما آدم‌های زیادی رو دیدم و دیدیم که حتی ازدواج هم نکردن اما دغدغه‌ی رشد بچه‌های من و شما رو دارن. چقدر بزرگن این آدما ... 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 دوره کتابخوانی برای اینه که هم خودمون توی والدگری رشد کنیم و هم هر قدر که می‌تونیم به رشد دیگران کمک کنیم. البته بدون دخالت و آزار و اذیت‌شون دانسته‌های خوب‌مون رو با دیگران هم در میون بگذاریم ... ❗کتاب اول؛ «کودک، خانواده، انسان» برای شروع تا پس فردا تا آخر صفحه ۲۸ یعنی فصل یک رو بخونید. بعدش یه پست می‌گذارم و در موردش گفتگو می‌کنیم. البته گفتگوها توی پیج اینستا به آدرس زیر هست 👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یه مشت بازی بدون ابزار برای روزهای قرنطینه ❗بازی‌هایی برای ۳ تا ۱۲۰ ساله‌ها 😬 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
امشب ساعت ۲۲.۰۰ لایو در مورد بخش اول کتاب «کودک، خانواده، انسان» تا صفحه ۲۸ باید خونده باشیم ... لایو در پیج زیر Instagram.com/hamidkasiri_ir
⭕️ امشب ساعت ۲۱.۳۰ لایو در مورد بخش دوم کتاب «کودک، خانواده، انسان» صفحه ۲۹ تا ۴۹ رو باید خونده باشیم ... ❗️ بحث امشب یک مقدار خاص هست و سوال خیلی از خانواده‌ها توی دلش طرح میشه ... لایو در پیج زیر هست Instagram.com/hamidkasiri_ir از دوستانی که اینستاگرام ندارن، عذر میخوام. هنوز فرصت نکردم فایل جلسه قبل رو تبدیل به صورت کنم و اینجا بگذارم ...
⭕️ لغو شد، نشد، شد، نشد ... 🔴 بچه‌ها رو دیوانه کردیم!! امروز یکی از رفقام رو دیدم که دو تا از خواهراش آمریکا زندگی می‌کنند. از قضا توی دو تا ایالت خیلی درگیر با کرونا هم هستند. ازش پرسیدم باهاشون این چند روز صحبت کردی؟! چی میگن، اوضاع خیلی خرابه؟!! گفتش؛ آره صحبت کردم، میگن اینجا خبری نیست 😳😳 یعنی واقعاً دارن بهمون دروغ میگن؟ یعنی آمار سازمان بهداشت جهانی و حتی وب‌سایت‌های معتبری مثل ورلدومتر هم در مورد مبتلایان و کشته شده‌های آمریکا ساختگی هست؟! واقعیت موضوع اینه که مدیریت اجتماعی و مدیریت بهداشت و درمان دو تا چیز متفاوت هستند. یه کشور می‌تونه از لحاظ درمانی ضعیف عمل کنه یا سیستمش پاسخگوی حجم بیمارانش نباشه اما به لحاظ مدیریت اجتماعی خیلی هوشمندانه عمل کنه. جامعه حداقل درگیری رو داشته باشه، تشویش کم بشه، رسانه هر شب مردم رو نترسونه و به جاش آگاه کنه، تصمیمات سر موعد خودشون گرفته بشن و .... از طرفی میشه کامل متفاوت باشه، یعنی نظام درمان خوب عمل کنه و در مدیریت اجتماعی ضعیف باشه. متأسفانه خیلی از تصمصات توی کشور ما تا تبدیل به بحران نشه، تا همه‌مون رو درگیر نکنه، تا صدای یک یا چند قشر رو در نیاره گرفته نمیشه!! امسال، کنکور از این جنس تصمیمات شده. یه روز گفته میشه دو هفته دیگه می‌گیرن، یه روز گفته میشه نمی‌گیرن، وزیر میاد میگه عقب افتاد، معاونش میاد میگه با پروتکل آزمون می‌گیریم، ستاد کرونا میگه حق ندارید بگیرید، اون یکی ... واقعاً چرا؟!!! من واقعاً اطلاعات جامعی در این موضوع ندارم که بتونم بگم باید آزمون بگیریم یا نه، اما این رو می‌فهمم که بلاتکلیف نگه داشتن بچه‌ها و خانواده‌هاشون بسیار آسیب‌های بیشتری داره بهشون میزنه ... همین‌طوری سالانه به خاطر کنکور چقدر بچه‌ها و خانواده‌ها درگیر میشن، چقدر بچه‌ها دچار بیماری‌های روانی میشن، چقدر بعد از قبولی تو دانشگاه می‌فهمن کلاً مسیر رو اشتباه رفته بودن، چقدر مافیای اقتصادی بزرگی برای کنکور درست کردیم که در حال !! جامعه هستند! 😖😖 این‌ها مدام داره به بچه‌ها فشار میاره اما این بلاتکلیفی فشارش از اون هم بیشتر هست. خصوصاً که هر تصمیمی تبعات زیادی رو در نظام اداری و آموزش عالی کشور برای سال آینده داره. من می‌فهمم که این تصمیم تک‌بعدی نیست و واقعاً تصمیم سختی هست اما خواهشاً، لطفاً سریع‌تر کشور، خانواده‌ها و بچه‌ها رو از بلاتکلیفی در بیارید ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 جمعی‌خوانیِ کتاب کودک، خانواده، انسان (۱) تا پایان صفحه ۲۸ رو در موردش گفتگو کردیم، البته بیشتر من صحبت کردم 😬 ❗ حتماً به این موضوع فکر کنید که؛ «هدف اصلی شما به عنوان یک والد چیه؟!» 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 جمعی‌خوانیِ کتاب کودک، خانواده، انسان (۲) جلسه در مورد بیان احساسات بود که فکر کنم خیلی ریشه‌ای باشه. صفحات ۲۸ تا ۴۸ رو مرور کردیم. ❗ حتماً به این بحث خوب فکر کنید ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 جمعی‌خوانیِ کتاب کودک، خانواده، انسان (۳) جلسه در مورد دو بحث مهم بود. یکی استقلال و اون یکی تشویقِ توصیفی که کتاب در این مورد پُر از مثال‌های خوبه بود صفحات ۵۰ تا ۷۸ رو مرور کردیم. ❗بحث استقلال رو جدی بگیریم ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
سلام إنشاءالله شنبه بخش چهارم کتاب کودک، خانواده انسان رو بارگذاری می‌کنم. ⭕️ از صفحه ۷۹ تا ۱۲۹ رو بخونید یعنی فصل ۷ (نقش‌هایی که به کودکان تحمیل می‌کنیم)
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و مشارکت همه‌مون کمک می‌کنه که دنیای خیلی خیلی قشنگ‌تری رو بسازیم. سهم فاعلی شما این وسط چی و کجا هست؟! شما چه ایده‌هایی رو برای به اشتراک گذاشتن با دیگران دارید؟! اصلاً فکر می‌کنید باید اون‌ها رو با دیگران به اشتراک بگذاریم یا نه؟! 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ حقیقتاً چه شرف و عزتی بالاتر از این‌که چنین مولایی داشته باشی و شیعه او باشی ... جعلنا الله فداك يا أميرالمؤمنين 🤲 عید ولایت امیرالمومنین (ع) مبارک‌باد 🌺 🌸 کانال تبیین http://eitaa.com/joinchat/1033961472C8a1cc59c8c
🔴 چهارده سالگی و تربیت برای وزارت!! حتماً دیدید که میگن فرزند ما از چهارده سالگی نقش وزیر رو باید در خانواده ایفا کنه. یعنی باید در کارها از فکر و نظرش استفاده کنیم. مشارکت در مدیریت هم یعنی اینکه مسائل رو باهاش در میان بگذاریم تا به راه‌حل‌ها فکر کنه. اما وزیر چه خصوصیاتی داره؟ یه نکته‌ی خیلی خاص و ظریف توی نامه ۵۳ نهج‌البلاغه (نسخه صبحی صالح) وجود داره که چون هست گفتم با هم بخونیمش؛ امیرالمونین تو عهدنامه مالک اشتر، از دو عنصر برای مدیریت یاد می‌کنند و می‌فرمایند: (بدترین وزیر تو که نباید او را دوست تلقی کنی، کسی است که قبلاً وزیر اَشرار بوده و با آن‌ها در گناهان‌شان شریک بوده است؛ اما وزیر تو، در صورتی بهترین جایگزین است که بینش و کارآیی آن‌ها را داشته باشد، ولی بدون سنگینی بار گناه آن‌ها.) [واقعاً عجیب و خواندنی است ...] امیرالمونین می‌فرمایند وزیری انتخاب کن که اولاً نظر و کارآیی وزیرانِ سلاطين كفر رو داشته باشه و ثانیاً گناهان و آلودگی اون‌ها رو نداشته باشه. منظور از اینکه نظر، بینش و کارآیی اون‌ها رو داشته باشه اینه که تواناییِ چاره‌جویی و یافتن راه‌حلِ مشکل‌ها و قدرت کار کشیدن از مجموعه‌یِ تحت امرش رو داشته باشه. توی یه جمله؛ وزیر بودن فرزند یعنی تمرین حل مشکل. باید کارهایی به عهده‌ی اون گذاشته بشه تا نظر دادن و کارآیی اون شکوفا بشه؛ مشکلی در برابرش قرار بگیره تا برای کشف راه‌حل مسئله فکرش به کار بیافته. [به تعبیر بنده بار بیاد] حالا یه مثال برای درس و مدرسه بزنیم؛ دانش‌آموز اگه تدریس نکنه، موقعیت تجربه‌ی تربیت کردن شاگرد براش پیش نمیاد. تدریس، دقیقاً هم برای شکوفایی رأی و نظرش مفیده و هم برای رشد کارآیی توی اون زمینه‌چینی می‌کنه. اینکه دانش‌آموز فقط درس بخونه، مثل اینه که تو استخری با عمق یک متر شنا کنه. درسته که براش خطری نداره، اما شنا کردن تو یه متری، هنری هم نداره!! وقتی دانش‌آموز به عنوان سخنران و مدرس وارد اجتماع بشه، درسته که امکان غرق شدن و از راه به در شدن وجود داره، اما مهم اینه که در عمق زیاد شنا کنه و اگه سالم بمونه، اون موقع یه هنرمند به وجود میاد. باید پله‌پله عمق محل شنا رو زیاد کنیم ... ❗️پی‌نوشت: متن برگرفته از کتاب تربیت دینی، آیت‌الله حائری شیرازی است 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4