eitaa logo
حمید رضا تمجید
344 دنبال‌کننده
494 عکس
223 ویدیو
0 فایل
📚 طلبه ✒️ شعر 🎬 رسانه 📸 عکاسی ادمیین 👇 @tamjiid
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را ز ازل عاشق و پروانه کشیدند مسکین و گدای در کاشانه کشیدند در گوشه میخانه به ما جای ندادند از خویش به دور سر ما خانه کشیدند حرف گرهی کور شنیدم ز نسیمان روزی که سر زلف تو را شانه کشیدند دل در طمع دانه به دام آمد و افسوس در دام که افتاد دلم دانه کشیدند دستم طلب باده ز هر رهگذری کرد بر دل نظری کرده و پیمانه کشیدند رفتیم و نبودیم گُلی بر سر گیسو شاید گِلی از ما در میخانه کشیدند «تمجید» @vali_tamji
اشک اشک چشمان تو بودم که از آن افتادم موقع گریه تو وقت اذان افتادم عطر زیبای مناجات تو آن شب پیچید ابر چشمان تو چون ابر بهاری بارید حلقه در گوشه چشمان تو بستم آن شب گشت کوتاه ز چشمان تو دستم آن شب گونه ات قوس نزولم شد و چشمانت عرش رفتم از روی تو سوی گل بی جان فرش میرود از صدف پلک تو مرواریدی کاش ای چشم در آیینه مرا می‌دیدی چاره ای نیست به جز رفتن و من میدانم من که از شاخه مژگان تو آویزانم قطره گی کرده ز دریای تو اخراجم من بال و پر سوخته ی قصه‌ معراجم من تا رسیدم به لبت کام دلم شیرین شد گل لب های تو با شبنم اشک آذین شد لب شکر راه به این اشک نمی بندی تو؟ بین ما چون شکر آب است نمی‌خندی تو؟ رقص لب های تو آرام مرا میلرزاند فکر افتادن و فانی شدنم میترساند در طواف رخ تو ماه بدون اغراق من مشائی و استاد سراسر اشراق باختم کل خودم را و تو را فهمیدم قدر یک قطره تو را حضرت دریا، دیدم در طواف تو تمام تن من فانی شد نشد از تو بچکم آنچه که میدانی شد تمجید @vali_tamjid
امشب بخوان برایم یک قصه فی‌المثل عشق کوته تر از رباعی زیبا تر از غزل عشق ای کاش رخ دهد باز امشب برای قلبم یک اتفاق شیرین شیرین تر از عسل عشق از دیده هم اگر رفت در قلب خانه دارد از دل نمی‌رود جز با طعنه عجل عشق هرگز نخواهم افتاد در آتش جهنم از لطف دوست دارم در نامه عمل عشق من دانه های اشکی پاشیده ام در این دشت بر روی جانمازم روییده یک بغل عشق از ذکر دائم خود غافل نمی‌شوم من صلی علی محبت سبحان ربی الـعشق !!!! تمجید @vali_tamjid
دل تنگ زمین تنگ زمان تنگ جهان تنگ با اخم تو شد بین دو ابروی کمان تنگ بی تنگی آغوش تو دنیا قفسم شد بر گیر در آغوش مرا یار جوان تنگ پرسیدم و پاسخ نگرفتم من از این شهر راهم سوی تو دلبر بی نام نشان تنگ رو از من بیچاره گرفتی و گذشتی در سوگ نگاهت نفس مرثیه خوان تنگ تمجید بازار قم @vali_tamjid
بعضی عکس ها یا صحنه ها جرقه ای میشه برای یک شعر این عکس رو دیروز انداختم و جرقه شد یه شعر بگم البته فعلا فقط عنوان شعر رو گفتم مناره و مهتاب😂
این چتر را تلاطم باران شکسته بود این تن میان غصه دوران شکسته بود این شانه شکسته ما قیمتی نداشت جز این که بین زلف پریشان شکسته بود چشم انتظار باد موافق خمیده ایم کشتی ما نه در دل طوفان شکسته بود با وصله خواستم نگه دارمش نشد قلبی که در نگاه تو آسان شکسته بود بر من نگیر عیب که تقصیر آشناست این بغض اگر که بین غریبان شکسته بود تمجید @vali_tamjid
گفته بودی اول پاییز می آیی چه شد؟ بی وفا آن وعده پایان تنهایی چه شد؟ روز اول شیشه ای سالم سپردم دست تو راستی ای سنگ دل آن قلب اهدایی چه شد گفته بودی می‌رسد آن سوی سرما میرویم هم قدم از بین جنگل های رویایی چه شد در دل سرما نمیدانم که گهگاهی شده با خودت نجوا کنی آن مرد سرمایی چه شد آب و جارو میکند با اشک و مژگان راه را چشم میپرسد که پس سرو تماشایی چه شد باز یاد تو نمازم را به هم زد در قنوت راستی دستان من آن زلف یلدایی چه شد بعد تو خورشید هم با من غریبی میکند گفته بودی اول پاییز می آیی چه شد؟ تمجید @vali_tamjid
یلدای من تو ای غم بی انتهای من ای از همه غریبه تر و آشنای من یاد تو را به هیچ بهانه نمیدهم اما تو هی بهانه بیاور برای من من لحظه سقوط خودم در درون خویش فریاد میزدم نشنیدی صدای من گفتم چرا؟، چرا؟ و چرا؟ فایده نداشت شد بی ثمر برای تو چون و چرایی من بعد از تو من برای خودم هم غریبه ام مرگا به این منی که نشسته به جای من تو چشم بستی و شب یلدا شروع شد یلدا سلام ای شب بی انتهای من تمجید
هدایت شده از حمید رضا تمجید
دردانه خدایی محبوب آسمان ها جان ها فدای نامت ای تو عزیز جان ها ای شاهکار خلقت ای آیۀ مجسم ای آبروی انسان در کل آسمان ها باران نشسته انگار بر آتش جهنم افتاده چون که نام تو بر سر زبان ها ما غرق این جهانیم بگشا که ناتوانیم ای کشتی هدایت دستی به نا توان ها جز نور گنبد تو شب ها که می درخشد مارا ستاره ای نیست در کل کهکشان ها «تمجید»
یلدای من تو ای غم بی انتهای من ای از همه غریبه تر و آشنای من یاد تو را به هیچ بهانه نمیدهم اما تو هی بهانه بیاور برای من من لحظه سقوط خودم در درون خویش فریاد میزدم نشنیدی صدای من گفتم چرا؟، چرا؟ و چرا؟ فایده نداشت شد بی ثمر برای تو چون و چرایی من بعد از تو من برای خودم هم غریبه ام مرگا به این منی که نشسته به جای من تو چشم بستی و شب یلدا شروع شد یلدا سلام ای شب بی انتهای من حمید رضا تمجید