یه عمر زجه زدم برم راهیان... نه مجرد بودم تونستم برم نه وقتی ازدواج کردم...
نمیدونم حکمتش چیه...
هدایت شده از افکار دهه هشتادیا
هممون یه دوستی داریم که خودشو دوس داریم ولی حالمون از خیلی از کاراش بهم میخوره
مبهوم
و چقد سخته شوهرت رو راهی سرکار کنی و خواب زده شی نتونی بخوابی🙂
از جنبه گوگولی طور و لوس بازی نه، اینکه کلی صداش میزنی بعد وقتی صداش میزنی دیگه خوابت نمیبره ازون لحاظ میگم
هدایت شده از مسواک|Messwak
بیاین یاد بگیریم که بعد از مراسم خاکسپاری هرکسی بره خونه خودش و خانواده داغدار رو با چندتا فامیل و دوست درجه یک که به تعداد انگشتای دست هست تنها بذاریم؛
باور کنین درست نیست خانواده داغدار به فکر پذیرایی از من و شما و حلوا و خرما باشن.
»iamzahra«
@Messwak
هدایت شده از هیمآ...♡
تا به حال نه یک مصاحبه کامل از سیدحسن گوش کردم، نه زمانی که توی دنیا بود سخنرانیهاش رو دقیق دنبال میکردم، نه خیلی با شخصیتش آشنا بودم و... در کل شناخت خیلی زیادی ازش نداشتم.
اما همیشه دوستش داشتم. همیشه نگاهش برام امن و عمیق بود. همیشه همون چند جمله ای هم که ازش میشنیدم منو مجذوب صداش میکرد...
حالا امروز نمیدونم چمه. اما با هر عکس و کلیپی که از مراسم میبینم بغض چنگ میندازه به گلوم و ناخن های بلندش گلوم رو فشار میده. دلم توی خودش مچاله میشه و احساس غربت میکنه...