جایی در فیلم «فروشنده»، دانشآموزی از معلمش که فیلم «گاو» مهرجویی را به آنها نشان داده، میپرسد: «آقا آدما چطور گاو میشن؟» و معلم پاسخ میدهد: «به مرور.»
شرح آنهاست که در زمان بمباران بیمارستان العمدانیه آن را به گردن گروههای فلسطینی انداختند؛ اما حمله با لباس بیمار و پزشک به داخل بیمارستان را دیدند، کشتار هر روزۀ روزنامهنگاران و پزشکان را دیدند، حمله به نهاد خیریۀ «آشپزخانۀ جهانی» را دیدند، کشتار کارکنان آنروا و دیگر نهادهای سازمان ملل را دیدند، قتلعام نیروهای اورژانس و دفن آنان و آمبولانسها را دیدند و... . ولی دم برنیاوردند.
برای مردم فلسطین کاری نمیتوانید بکنید؛ اما برای نجات عقل و عواطف خود، از این توجیهگران جنایت (فرقی نمیکند با چه توجیهی و ناشی از کدام کینه و عقدۀ شخصی) فاصله بگیرید. از کسانی که چیزی فروتر از گاو و خوک، کرگدنهای داستان یونسکو یا مردم کور در رمان ساراماگو شدهاند. زامبی، خونآشام و... هم نیستند. اگر بگوییم «حیوانات انساننما»، همان ادبیات اسرائیلی دربارۀ فلسطینیها را تکرار کردهایم. آنها خود اسرائیل هستند؛ آخرین نمونۀ زنده از استعمار کهنه.
✍ رضا نساجی
#غزه
#جنایت
#فلسطین
https://eitaa.com/hamim1377
آیت الله العظمی جوادی آملی:
قدری شبها زودتر بخوابيد سبكتر غذا بخوريد سحر را دريابيد، به تعبير بعضی از بزرگان «مرا اگر سر برود سحر نميرود» اين سحر را دريابيد، با خداوند متعال راز و نياز كنيد.
اگر كسی شب برخاست حدّاقل چهل مؤمن را دعا كرد، روز به فكر حلّ چهارصد مشكل است، مشكل چهارصد نفر را حل ميكند.خب اگر جامعه، جامعه سحرخيز بود، شبهنگام به ياد ديگران بود، روز راه ديگران را نميبندد، چنين جامعه ای جامعه فاضله خواهد بود، مدينه فاضله خواهد بود.
درس اخلاق ۹۰/١٢/١١
#سحر
#گره_گشایی
https://eitaa.com/hamim1377
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتاب دوره ات نگذشته مربی!
به لطف خدا این دومین کتابِ بنده است. کتاب دوره ات نگذشته مربی، کوتاه نوشته هایی است در حیطه ی تربیت و ارتباط با نوجوان که توسط انتشارات شهيد کاظمی چاپ شده است. امیدوارم به کارتان بیاید.
از طریق لینک زیر میشود کتاب را تهیه کرد. ارزان است. ۵۰ هزار تومان وجه رایج مملکت😊
https://manvaketab.com/book/391705/
#کتاب_دوره_ات_نگذشته_مربی
#تربیت
#فرهنگ
https://eitaa.com/hamim1377
توضیحات بیشتر راجع به دوره ات نگذشته مربی را میتوانید در لینک های برخی از خبرگزاری ها بببینید 👇👇
mshrgh.ir/1704245
https://dnws.ir/0035cl
https://iqna.ir/00Hw7T
#کتاب_دوره_ات_نگذشته_مربی
#تربیت
#انتشارات_شهید_کاظمی
https://eitaa.com/hamim1377
جنگ چهره ی زنانه ندارد
کتاب فوق العاده ای که معمولا خیلی ها توصیه اش میکنند. روایتی از روزگار و خاطرات زنانی که در اتحاد جماهیر شوروي در جنگ جهانی دوم جنگیدند و بعد در این کتاب، از لطمات و کابوس ها و بیچارگی های بعد از جنگ گفته اند. دردآور و بهت آور و جاهایی هم باورنکردنی.
به چه درد میخورد خواندن این کتاب ها؟ اولا تاریخ است. عبرت و آشنایی است. ثانیا فهم این مسأله که جنگ بلاست. برای همه. برای زن ها بیشتر. برای کودکان بیشتر. برای خانه ها. زندگی ها. طبیعت. موجودات زنده. درختان و...
#معرفی_کتاب
#جنگ_چهره_زنانه_ندارد
#جنگ
#زن
#مصیبت
https://eitaa.com/hamim1377
امروز، بیستم فروردین، سالروز کوچ سید مرتضای آوینی است. ۳۲ سال، زمان زیادی نیست برای فراموشی.
امروز رو بهونه کنیم و نامهای رو بخونیم از آقا مرتضا به بهروز مرادی، نامهای که انگار حرف همین روزهاست. انگار که سید مرتضای آوینی زنده است و گوشهای نشسته و اینها را تازه با صدای مردانهاش برای برادر شهیدش میخواند... و مگر نه این که شهیدان، زندهترین زندگانند در این دنیا که جولانگاه دلمردگان و گورستان اخلاق شده است؟
صدای شهید آوینی را تصور کنیم و این نامه را با آن لحن جادویی بخوانیم. نامهای که مخاطبش همۀ کسانی هستند که دل در گروی حقیقت بستهاند: 👇👇
از طرف سید مرتضی آوینی برسد به شهید رضا مرادینسب
بسم الله الرحمن الرحیم
رضا جان، ای مهر رخشان خاطرات من!
هرگز تو را از یاد نمیبرم، تو را و آن حفرۀ زیبای گلوله را که دری از بهشت بر گونۀ راستت گشوده بود و آن شب را که شب آخر تو بود و من نمیدانستم، در کانالهای دژ اول کنار سنگر بیسیم زیر آن رگبار آتش کنار آن کاتیوشای آتشگرفتۀ گیج که دیگر دوست و دشمن را از هم تشخیص نمیداد.
میپنداشتم که کرۀ زمین به آسمان دیگری کوچ کرده است. آسمان همان آسمان بود و زمین همین زمین؛ اما من نه این من بودم که اکنون از سرمای شهر و از عمق درههای یخبسته قلبهای مرده به تو پناه آوردهام. من نه این من بودم که به تو پناه آوردهام…
آیا دیگر اذان صبح، شب را نخواهد شکافت و طلعت ستارۀ سحری بر افق شهر نخواهد درخشید؟
رضا جان،
چه خوبست که خفاشها دستشان به آسمان نمیرسد، اگر نه تو را و دیگر ستارههای کهکشان راه مکه را میچیدند و چلچراغهای قصرهای بهشتی را میشکستند.
چه خوبست که آنها نمیتوانند تابلوهای کوچهها و خیابانها را بکنند و راهیان کربلا را به دیار گمگشتگان فراموشی تبعید کنند، اگر نه میکردند.
رضا جان،
کوچه دیگر تو را به یاد ندارد. اما میداند که چیزی را فراموش کرده است. خیابان حتی به خاطر نمیآورد که چیزی را فراموش کرده باشد و شهر در عمق غفلت، اوهام زمستانی خویش را به نمایش گذاشته است.
جنگ را دوران غمباری میخوانند که گذشته و یادگاران جنگ را ثمرات یک نسل تلفشده میپندارند و مقصودشان از آن نسل تلف شده من و تو هستیم. رضا جان! تو حاج همت و کریمی و دستواره و علیرضا نوری و حسین خرازی و عاصمی و… و همۀ آن یکصد هزار ستارۀ کهکشان راه مکه.
در نظر آنان این عشق و دلباختگی کربلایی خشونت مینماید و آن جذبههای شهوانی سخیف عشق و میگویند که این عشق باید جایگزین آن خشونت شود!
آنکه با عقل کج افتاده خویش میاندیشد از کجا بداند که عشق کربلا چیست و آن آزادی و استقلال که ما در پی آنیم چگونه محقق میشود؟ باید هم کربلا را آرمان تحققنیافته بنامد.
و مقصودشان از آن دوران غمباری که گذشته است، دورانی است که عهد ازلی انسان در خون مردترین مردان و عاشقترین عاشقان و عارفترین عارفان تجدید میشد و از آن عهد است که شقایق سرخی میگیرد و یاس سپیدی آسمان رفعت میگیرد و زمین وسعت…
رضا جان،
آنها که چشم باطن ندارند تا تحقق آن آرمانها را در تو ببینند و تو را در آن لازمان و لامکان، در بالاترین معراج حیات طیبۀ اخروی، عندالرّب و مرزوق به نعمتهای خدایی و ما را در این میقات احدیالحسنیین.
شکست یا پیروزی چه تفاوتی میکند آنجا که ما عمل به تکلیف کردهایم؟
آنها چه میدانند رضاجان؟!
چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا میگذرد. باب جهاد اکبر که بسته نیست!
بگذار کرمها در باتلاقهای پاییزی خوب پرورده شوند و زمین و آسمان خود را در همان لجنزار عفن بجویند.
رضاجان،
هرگاه در قرآن در وصف بهشت میخواندم که لاتسمع فیها لاغیه و یا لایسمعون فیها لغوا و لاتأثیما؛ در شگفت میآمدم که مگر هرزه شنیدن و زخم زبان چه دردی دارد که بهشت را اینچنین ستودهاند:
جاییکه در آن لغو و تأثیم به گوش نمیرسد
حال در مییابم رضا جان!
ای شمس آسمان آبی دل من…
کاش مرا نیز در منظومۀ خویش میپذیرفتی و میکشاندی و با خود میبردی…
#شهید_آوینی
#سالگرد_شهادت
https://eitaa.com/hamim1377
انسان حزباللهی، توی پازل مرد کلهزرد آمریکایی بازی نمیکند؛ آنها که با شیوه حکمرانی آیتالله خامنهای آشنایند، میدانند که او طی چهار دهه سکانداری و پیشبری انقلاب اسلامی در صعب و پیچیدهترین تقابلها، نشان داده که سیّاس، هوشمند و محتاط است و اساسا پا به میدانی که محتوم به شکست باشد، نمیگذارد. همه مردم، نظر رهبری درباره مذاکره با آمریکا را میدانند. آخرین بار هم، همین چند روز قبل در خطبهای که در فطر، سلاحبهدست برای امت خواندند، نظرشان را بیلکنت اعلام کردند. تجربه تاریخی زعامت آیتالله بر انقلاب اما بارها نشانداده که ایشان، نه تنها وارد بازی دشمن نمیشوند بلکه دیگران را وارد بازی خود میکنند. به اذعان کارشناسان، از محل مذاکره تا شیوه و سطح و موضوعات مورد گفتگو، حرکات و اظهارنظرهای سیاستمداران و سرداران نظامی ایران و تایید و تکذیبهای دیپلماتها همه نشان از یک میز منظم چیده شده توسط ایران دارد. آقا بارها فرمودند که سیاستخارجی ایران، در جایی فراتر از وزارتخارجه چیده میشود. در بازی رسانهای مرد کلهزرد آمریکایی برای بیاعتماد کردن مردم به سربازهای نظام نیفیتم. وظیفه امت، همواره اعتماد به پرچمدار جبهه حق است. گاه امت، بیخبر از طرح ولیّ خود، با اعتماد به او تا پشت کرانههای نیل هم میرود.محتاط و هوشمند و مستقل، پشت دست آقا بازی کنیم و چشم به افق بدوزیم و قدم لغزانیم.
تو را است معجزه در کف؛ ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!
✍مهدی مولایی
#مذاکره
#شجاعت
#رهبر_انقلاب
https://eitaa.com/hamim1377
غم، قانع نیست. هرچه مدارا کنی، ستیز می کند، هرچه عقب بنشینی، پیش می آید. هرچه خالی کنی، پُر می کند.هرچه بگریزی، تعقیب می کند. چون که بنشانیاش، می نشیند آرام. چون پروبال دهی او را، می پرد بسیار. غم، بیشتر خواه است و سیری ناپذیر. در طلب فضای حیاتی وسیع و سیع تر، ابزارهایی را که در دستش قرار بدهی، به کار میگیرد، می بُرد، میتراشد، سوراخ می کند، می شکند، می سوزاند، ویران می کند، و در سرزمین های تازه به دست آورده، خیمه و خرگاه بر پا میدارد.
غم، جوعِ غم دارد. می بلعد، آماس می کند و بزرگ می شود آن سان که ناگهان میبینی حتی به سراسر وجود تو قانون نیست. از تو فراتر میرود و چون آوازی یاس آفرین و دلهره انگیز، در فضای گرداگرد تو طنین می اندازد. فرزند تو افسرده میشود. تنها به خاطر آنکه تو افسردهیی. در عین حال، غم مهار شدنیست. به قدرتی که تو برای سرکوب کردنش به کار می بری، احترام می گذارد. از این قدرت می ترسد. عقب مینشیند، مچاله می شود در خود فرو میرود کوچک کوچک تر می شود، در خود فرو می رود، کوچک و کوچک تر می شود و چون لکه ابری ناچیز، در آسمان پهناور روح تو کُنج دنجی را می پذیرد، التماس میکند که:
«بگذار اینجا بمانم! مرا برای روز مبادا نگه دار».
از کتاب آتش بدون دود/ نادر ابراهیمی
#غم
#مهار_غم
https://eitaa.com/hamim1377
هدایت شده از حا.میم || حسن مجیدیان
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یادآوری قرائت سوره واقعه
و زیارت آقا اباعبدالله علیه السلام در شب جمعه...
#سوره_واقعه
#زیارت_آقا_اباعبدالله
https://eitaa.com/hamim1377
گاهی به یادِ سروقدی گریه هم خوش است
تا کِی به یادِ سدره و طوبی گریستن؟
#شب_جمعه
#یاد_شهیدان
https://eitaa.com/hamim1377
امشب دوباره دارد قلبم هوای یاران
در خاطرم نشسته سودای تک سواران
#شب_جمعه
#یاد_شهیدان
https://eitaa.com/hamim1377