eitaa logo
داستان بچه های مدرسه
1.2هزار دنبال‌کننده
885 عکس
538 ویدیو
6 فایل
آیدی مدیرکانال در پیام رسان ایتا @salamhamvatan
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 جناب نیمه شبی در کوفه به همراه حضرت (ع) به خانه ای رسیدند که از آن خانه صدای تلاوت بسیار زیبایی از به گوش می رسید.🗣 کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت و چنان دگرگون شد که با خود گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم! حضرت علی (ع) از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آگاه شد و به او فرمود: ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت! مدتی گذشت تا این که جنگ پیش آمد. در این جنگ برخی از کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی (ع) را خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود: 👈ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می خواند همین شخص است. ✔️ فقط صدای زیبا کافی نیست ... روح حاکم بر صدا مهمتر است. قرآن خواندن و قرآنی عمل کردن پسندیده است کانال داستان بچه‌های مدرسه 👇 https://eitaa.com/hamkalam