بازنده امتحانهای دشوار
سلیمان بن صرد خزائی
از یاران و شیعیان علی ع بود. همواره یاریگر امام خود بود مگر در جنگ جمل که دچار تردید شد پس از علی در سختترین شرایط در حلقهی اول یاران امام حسن ع بود مگر در جریان صلح که دچار تردید شد، بر امام (ع) اعتراض آورد.سپس امام حسین (ع) را پیشوای خود خواند و از او پیروی نمودمگر در کربلا که تردید کرد و از قافله جاماند. سپس توبه کرد اما قافله رفته بود
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
https://eitaa.com/hamkalam
روزی مردی وارد یک روستا شد. در محل ورود به روستا، مشاهده کرد که سیلاب، سنگ بسیار بزرگی را از دامنهی کوه غلطانده و راه اصلیِ روستا را بند آورده است و مردم بیچاره، بدجوری به زحمت افتادهاند.
پس در کوچههای روستا بانگ برآورد که هماکنون در مسجد روستا گرد آیید که مرا با شما کار مهمی است.
مردم آن روستا، از زن و مرد و پیر و جوان، همه در مسجد گرد آمدند.
مردِ تازهوارد به مردم گفت: از این که میبینم، اینگونه گرفتار شدهاید و راه اصلی شما را سنگی بس بزرگ، بند آورده و آرام و قرار را از زندگی شما ستانده، بسیار اندوهناک شدهام و حاضرم در راه رضای خدا با جابجا کردن این سنگ، مشکل را برای شما حل کنم و شما را از این غم برهانم.
همهی مردم از این خبر خوشحال شدند و از فرط خوشحالی یکدیگر را در آغوش گرفتند و از آن مردِ غریبه فراوان تشکر کردند.
مردم روستا که سر از پا نمیشناختند، خطاب به او گفتند:
حال که تو در راه رضای خدا بر ما منت مینهی و چنین لطف ارزشمندی را در حق ما روا میداری، ما نیز حاضریم با بذل مال و جان، این محبت شما را جبران کنیم.
از شما دستور، از ما اطاعتِ امر.
مرد غریبه از این همه وفاداری و جاننثاری خوشش آمد و به آنها گفت از امروز برای مدت چهل روز، آنچه را که من بگویم از نان و پنیر و گردو و خرما و عسل و ارده و شیره و کرهی محلی و دوغ و کباب برگ و جوجه و برنج و گوشت بره و شکار و بوقلمون و.....، به اقتضای اشتهای من مهیا کنید.
همهی این کارها را شما انجام بدهید و بعد از چهل روز بیایید و ببینید که من کاری میکنم برای شما، کارستان
مردم روستا آنچه را که او گفته بود، برای مدت چهل روز، سخاوتمندانه نثار کردند و روزها و ساعتها را شمردند و شمردند تا اینکه روز وعده فرا رسید.
پس تمام مردم روستا گرد آمدند و قهرمان داستان ما، طبق وعدهای که داده بود، حاضر شد.
نفس در سینهها حبس شده بود.
آن مرد آستینها را بالا زد و در کنار سنگِ بزرگ قرار گرفت، قدری مکث کرد و سپس خم شد و ندا داد که گروهی پیش آیید و این سنگِ سنگین را بر پشت من نهید تا آن را به هر مسافتی که مایلید، برای شما جابجا کنم و راه را برای شما بگشایم.
مگر صد مرد قویاندام میتوانستند آن سنگ سنگین را حتی تکان بدهند.
مردم هاج و واج یکدیگر را نگاه میکردند.
آن مرد دقایقی به حالت خمیده در کنار سنگ معطل شد، دید خبری نشد، پس کمر خود را راست کرد و گفت گویا شما اصلاً مایل نیستید که من مشکل شما را حل کنم!!
چهل روز است که من برای کمک به شما فیسبیل الله نزد شمایم. قدری هم باید به زندگی خودم برسم. تا کی من باید غصهی مردم را بخورم و از حال و روز خودم غافل باشم. بالاخره من هم زندگی دارم.
پس راه خود را بگرفت و از پیش چشم اهالی روستا دور شد.
به راستی آیا چهل روز پیش یک نفر در این روستا نبود که به آن مرد تازهوارد بگوید، اول تو برنامهی خودت را برای برداشتن این سنگِ سنگین برای ما تشریح کن پس آنگاه ما کمر به خدمتِ تو بربندیم!!
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
https://eitaa.com/hamkalam
امام صادق علیه السلام فرمودند مردى خدمت امام حسين بن على (علیهما السلام) نامه ای نوشت و از آن حضرت درخواست کرد که مرا از خير دنيا و آخرت آگاه كن؟
امام حسین علیه السلام در پاسخ چنین نوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هر كسی در پی کسب رضاى خدا باشد هرچند مردم از او ناراحت باشند خدا اموراو را به سرانجام می رساند
ولی هر کسی به دنبال کسب رضایت مردم باشد در حالی که خدا را خشمگین کرده باشد، خدا کار او را به مردم واگذارمی کند.
📚📚 منابع
امالى شيخ صدوق ص ۲۰۱
بحارالانوار، ج ۷۵ ص ۱۲۶
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
https://eitaa.com/hamkalam
🔷 نامه شهید آوینی به برادرش محمد ( ساکن آمریکا ) درباره امام خمینی «ره»
🔸«برادر، گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که می رفت تا فراموش شود، چون محمد فریاد برآورد که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» و ما که هنوز دست و پا می زدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه می جستیم، یافته ایم!
🔸با همان عشقی که اباذر با محمد بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم و برادر، او را ندیده ای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا می آورد، سایه اش زمین و آسمان را می پوشاند.
🔸من بوی خوشش را از نزدیک شنیده ام و صورتش را دیده ام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد را برادر!
🔸مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کرده ام. این چنین نیست؛ من زندگی یافته ام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه می گوید، مرا آن چنان شیفته ی خود ساخته است که نمی توانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم.
🔸کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمی کنم. تنها سهمی اندک از بیت المال می برم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کرده ایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهاده ایم؛ ایرانی که منشا حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریخ را سراسر دربر خواهد گرفت.»
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
می گویند تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود.
یه روز همه ی سرداران لشکرش را گرد تپه ی پوشیده از برف که بر فراز تپه یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد
سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند...
تیمور گفت : همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه ، جانشین من میشه....
همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه میکردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج...
تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید
ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟؟؟!!!!!
در قصه ی تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود تیمور در پاسخ می گوید:
هدف رسیدن به درخت بود
من هدف را نگاه میکردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه میکردند نه هدف را...
همیشه در زندگی خود هدفمند باشیم نه پابند....
https://eitaa.com/hamkalam
✍بچههای انقلاب در حدود پنج دهه ی که از پیروزی آن می گذرد از حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله تا مسائل اجتماعی مانند کرونا و در موضوعات منطقه ای مانند پدیده شوم داعش همیشه پای کار بودند. از فردای روز تنفیذ در کنار رئیسجمهور منتخب برای اعتلای نظام جمهوری اسلامی با تمام توان تلاش خواهند کرد.
به فرموده امام خمینی (ره) میزان رای ملت است و ما این پیروزی را به منتخب ملت آقای دکتر مسعود پزشکیان تبریک عرض می کنیم و برای ایشان آرزوی موفقیت داریم
#مومن_همیشه_وسط_میدان_است
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم
🔹️حضرت آیتالله خامنهای در پیامی با سپاسگزاری از همه نامزدها و فعالان عرصهی انتخابات بر استفاده رئیسجمهور منتخب از ظرفیتهای فراوان کشور برای آسایش مردم و پیشرفت کشور، در ادامهی راه شهید رئیسی تأکید کردند.
✏️ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
✏️ بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین سیما بقیّة الله روحی فداه.
خدای عزیز و رحیم را سپاس که با اراده و توفیق او ملت بزرگ ایران توانست پس از مصیبت سنگین فقدان رئیس جمهور شهید، در مدت کوتاه قانونی، صحنهی انتخابات ریاست جمهوری را سامان دهد و در دو جمعهی پیاپی، انتخاباتی آزاد و شفاف برگزار کند و از میان چند نامزد، با اکثریت آراء رئیس جمهور کشور را برگزیند.
✏️ مسئولان محترم برگزاری انتخابات، با شتاب لازم و امانت کامل، وظائف خود را انجام دادند، و مردم عزیز، با احساس مسئولیت به میدان آمدند و صحنهئی گرم و پرشور آفریدند و صندوقهای انتخاباتی را در دو مرحله با بیش از ۵۵ میلیون رأی انباشتند.
✏️ این حرکت بزرگ در رویاروئی با غوغای دستسازِ تحریم انتخابات، که دشمنان ملت ایران برای القای ناامیدی و بُنبست به راه انداخته بودند، کاری درخشان و فراموش نشدنی است و همهی نامزدهای محترم و همهی کسانی که برای پیروزیِ هر یک از آنان، هفتهها تلاش شبانهروزی کردند در افتخار و ثواب آن شریکند.
✏️ اکنون ملت ایران رئیس جمهور خود را انتخاب کرده است. اینجانب با تبریک به ملت و به رئیس جمهور منتخب و به همهی فعالان این صحنهی حساس مخصوصاً جوانان پرشور ستادهای انتخاباتی نامزدها، همگان را به همکاری و نیکاندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در حدّ توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند.
✏️ به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامهی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند.
✏️ بار دیگر جبههی سپاس بر درگاه حضرت حق میگذارم و به حضرت بقیة الله اعظم روحی فداه درود و سلام میفرستم و یاد شهیدان والامقام و امام بزرگوار شهیدان را گرامی میدارم و از همهی نامزدهای محترم و فعالان عرصهی انتخابات که در این برههی حساس نقشآفرینی کردند، و نیز رسانهی ملی و حافظان امنیت کشور و دستگاههای اجرای انتخابات سپاسگزاری میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۳/۴/۱۶
💻 farsi.khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام حسين عليهالسلام
همانا مردمان بنده دنيايند و دين لقلقه زبان آنهاست و هر جا منافعشان (به وسيله دين) بيشتر تأمين شود زبان مىچرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دينداران اندكند.
🍁
📚 تحف العقول: ص٢۴۵
آنکه فرمانبر پیامبر (ص) بود
انس بن حارث
از صحابه رسول خدا (ص) بود و در جنگها با ایشان همراه می شد.
از رسول خدا شنیده بود که فرمود: "فرزندم در سرزمينى به نام كربلا كشته مى شود، هر كس تا آن هنگام زنده بود و او را درك كرد، بايد يارىاش كند"اینک که گرد پیری بر چهره او نشسته، دوست دارد فرمان پیامبرش را اجابت کند. ابروان بلند و سپیدش را با پیشانی بند می بندد. کارزاری سخت می نماید تا به شهادت می رسد.امام (ع) با چشم گریان می فرماید: خداوند از تو قبول كند، پيرمرد
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
خاطره ای از ملّا احمد نراقی
نگاه عمیق به آیات و روایات و سیره عملی بزرگان دین این نكته را آشكار میسازد كه تلاش برای امور دنیا و استفاده از آنها در چارچوب شرع مقدس اسلام و در حدّی كه با اهداف عالیه انسان و ارزش های معنوی او منافات نداشته باشد، هیچ اشكالی ندارد
مرحوم ملاّ احمد نراقی (متوفی 1244ه.ق) که از بزرگان علمای اسلام است، دارای ثروت زیادی بود، در بیرون شهر، یک باغ میوه داشت و تشریفات زندگی او مجهز بود. یک روز به حمام رفت. اتفاقا یک درویش هم به حمام آمده بود. وقتی که آمدند لباس بپوشند، آن درویش عرض کرد حضرت آیة اللّه! شما می گویید علاقه به دنیا بد است و حال آن که این همه مال داری. من تعجب می کنم با این همه مال و ثروت چطور می خواهی بمیری؟
آقا جوابی نداد تا هر دو لباس پوشیدند و آمدند از درِ حمام بروند، حاج ملا احمد نراقی فرمود:
جناب مرشد: کربلا رفته ای؟ گفت: نه. فرمود: بیا همین طور دو نفری پیاده به کربلا برویم. مرشد موافقت کرد، دو نفری حرکت کردند از نراق به طرف کربلا، مقداری راه رفتند، یک مرتبه درویش دست ها را به هم زد و گفت: آخ، قدری صبر کن.
- چی شد؟
گفت: کشکول خودم را در حمام جا گذاشتم بروم و بیاورم.
فرمود: هان! مطلب همین جا است. جناب درویش به قول خودت من گاو دارم، گوسفند دارم، اسب دارم، قاطر و تشکیلات دارم، ولی در موقعی که می خواهم مسافرت بکنم، همه را سپردم به خدا و دل از آن ها کندم، ولی شما یک کشکول داری نتوانستی دل بکنی، یعنی علاقه تو به این کشکول آن قدر زیاد است که دل کندن از او خیلی مشکل است، این فرق بین من و تو است من مال دارم، ولی مالی که دلبستگی ندارم و تو یک کشکول داری و دل به او بسته ای.
منبع : مجله درس هایی از مکتب اسلام، فروردین 1399 - شماره 707📚
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
مردی شتابان به دکاّن زرگری رفت و گفت: ترازو بده تا زری که دارم وزن کنم.
زرگر گفت که غربال ندارم.
مرد گفت: ترازو میخواهم، نه غربال!
زرگر گفت:جارو در دکاّن موجود نیست!
مرد عصبانی شد و گفت: لودگی بگذار و خود را به کری مَزن! ترازو بده میخواهم زر بسنجم!
زرگر در پاسخ گفت: ای مرد! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمیدم، امّا میبینم که تو پیرمردی هستی با دست لرزان و میدانم که چون زر بر ترازو بکشی، به زمین خواهد ریخت و آنگاه از من، جارو طلب خواهی کرد تا آن را بروبی و غربال خواهی خواست که زر از خاکروبه جدا سازی. من پایان کار تو را از نخست دانستهام.
هر که اوّل بنگرد پایان کار
اندر آخر او نگردد شرمسار
.:مولوی:.
-------------------------
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
-------------------------
#داستان
هدایت شده از ☘کانال اطلاع رسانی امور اداری واجرایی☘
🔴🔴🔴 فوری و بسیارمهم: ادارات، بانک ها و آموزشگاههای استان مرکزی روز دوشنبه ۱۸ تیرماه تعطیل شد
🆔 @asrmarkazi
👤کارگروه اضطرار آلودگی هوا:
🔹ادارات استان مرکزی (بهجز دستگاههای خدماترسان و اداراتی که دارای نوبت کاری و کشیک هستند) و بانکها (بهجز شعب کشیک) فردا دوشنبه ۱۸ تیر تعطیل خواهند بود.
🔸امتحانات دانشگاه ها برقرار است
🔹درخواست میشود اصناف و مدیران بخش خصوصی نیز در این زمینه همکاری لازم را با کارکنان خود داشته باشند.
🔸کلاسهای کلیه مؤسسات و آموزشگاهها شامل مراکز علمی آزاد، آموزشگاههای زبان، اعم از دولتی و غیر دولتی و پایگاههای اوقات فراغت تابستانی تعطیل خواهد بود.
🔹فعالیت تمامی معادن و کارگاههای عمرانیِ منشا گردوخاک تعطیل اعلام میشود و ادارات محیط زیست و صمت ملزم به نظارت بر این واحدها هستند.
🔸هرگونه فعالیت ورزشی در فضاهای باز در سطح شهرها ممنوع است.
🔹تمامی مراکز درمانی و مراکز خدمات جامع سلامت در آمادهباش کامل قرار گیرند.
✅https://eitaa.com/Mynotices/55
✍اگر چه قومیت نقش مهمی در انتخاب رئيس جمهور داشت لکن محرومیت مناطق مرزی را نیز نمی توان نادیده گرفت(آخرین گفتگوی پیرمرد آذری با شهید رئیسی) و به این بهانه به برگزاری مراسمات مذهبی و بصیرت هم وطنان آذری تاخت. اکثر روسای جمهور کشور از مناطق مرکزی ایران بوده اند علی رغم بیابانی بودن این مناطق طرحهای صنعتی و آبرسانی از دریا تا یزد و اصفهان انجام پذیرفت و پیشرفت های دیگری که این استانها را تا حدودی متمایز کرد. اگر قومیت را در استان مرکزی، قزوین یا همدان مبنا قرار دهیم باید نسبت آراء تغییر می کرد اما چنین نیست زیرا این سه استان به مراتب نسبت به استان های غربی برخوردارتر هستند. اگر به آراء آقای محسن رضایی در دورهای قبل نگاه کنیم. مناطق جنوب غربی کشور می بایست بیشترین رای را به ایشان می دادند. تزریق نگاه قومیتی در اذهان مردم سم مهلکی است که سرآغاز تجزیه کشور است
آب به آسیاب دشمن نریزیم
#محرومیت_زدایی
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
💎 #کلام_نور
🔹 امام حسين عليه السلام:
اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد
📙 بحارالانوار جلد93 صفحه294
اسلم بن عمرو، برده اى بود که امام حسین (علیه السلام) او را پس از شهادت برادرش امام حسن مجتبى (علیه السلام) خرید و وى را به حضرت زین العابدین (علیه السلام) بخشید.
محمد بن یوسف گنجى شافعى و ابونعیم اصفهانى و محدث قمى از اسلم بن عمرو در کتاب هاى خود یاد کرده اند و بزرگان دین هم چون صاحب کتاب فرسان الهیجا، او را از قاریان قرآن شمرده اند.
شغل او کتابت براى امام حسین (علیه السلام) بود و چون حضرت از مدینه به سوى مکه حرکت کرد، ملازم رکاب آن حضرت شد و با آن بزرگوار از مکه به کربلا آمد تا در روز عاشورا به شرحى که مى آید، به شرف شهادت نایل آمد و بر کرامت همه آزادگان جهان افزود.
در کتاب بحر اللئالى و روضه الاحباب آمده چون این غلام وفادار و برده خریدارى شده که از همه آزادگان برتر بود، در طلب اذن جهاد به محضر امام حسین (علیه السلام) آمد.
حضرت فرمود از فرزندم سجاد (علیه السلام) اجازه جهاد بخواه.
آن سعادتمند دنیا و آخرت از امام سجاد (علیه السلام) اذن جهاد خواست و با اهل حرم وداع گفت و به میدان جنگ شتافت و هفتاد نفر را به شمشیرش که در راه دفاع از امامت به کار گرفته بود، به دوزخ فرستاد.
امام سجاد (علیه السلام) با بالا زدن دامن خیمه، به تماشاى کارزار آن مرد الهى نشست و از این که برده اى زرخرید به دفاع از امامت برخاسته، مسرور و شاد بود.
برده وفادار پس از کارزارى عظیم و جنگى نمایان و جهادى خالص، دوباره به محضر امام سجاد (علیه السلام) شتافت و با آن حضرت وداع گفت و به میدان بازگشت.
این بار از کثرت کوشش و سعى و مقاتله سنگین و شدت عطش و جراحت زیاد، به خاک افتاد.
امام حسین (علیه السلام) به بالین او حاضر شد و سخت گریست و صورت مبارک بر گونه غلام گذاشت تا به جهانیان بفهماند که ارزش معنوى این برده، هم چون ارزش فرزندش على اکبر (علیه السلام) است و ثابت کند که او از همه تعلقات براى خدا و در راه خدا رهید و از مصادیق بارز «فَإِنّی لا أعلَمُ لی أصحاباً أوفى و لا خَيراً مِن أصحابی» یعنی «من، يارانى باوفاتر و بهتر از ياران خود سراغ ندارم» شد.
آرى، امام حسین (علیه السلام) یارانى را در جهان به خوبى آنان و بهتر از آنان سراغ نداشت.
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
https://eitaa.com/hamkalam
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید،
یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد ،
مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند.
غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد. ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که :
"اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید"
غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت:
"همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرأت اصلاح نه...
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
تعداد ۷۰ نفر در فرمانداریها و بخشداریهای تابعه، ۲۶ نفر در ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، ۷ نفر در ادارهکل ورزش و جوانان، ۵ نفر در اداره کل گمرک، ۸ نفر در پست بانک، ۸ نفر در حوزه هنری انقلاب اسلامی، ۳ نفر در ادارهکل بازرسی، ۲ نفر در مرکز تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی و ۲۰ نفر در شرکت مدیریت منابع آب استان مرکزی مجوز استخدام دارند.
ثبتنام دوازدهمین آزمون استخدامی فراگیر از ۱۳ تیرماه در سامانه جهاد دانشگاهی آغاز شده و تا شنبه ۲۳ تیرماه ادامه دارد.
کارت ورود به جلسه آزمون روز سهشنبه ۹ مردادماه امسال قابل دریافت است و آزمون در روز جمعه ۱۲ مردادماه برگزار میشود.
نتایج اولیه این آزمون ظرف یک ماه اعلام میشود،
متقاضیان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت دفترچه راهنمای دوازدهمین آزمون مشترک فراگیر دستگاههای اجرایی به سایت مرکز آزمون جهاد دانشگاهی به نشانی www.hrtc.ir مراجعه کنند.
♦️اداره کل امور اداری و مالی استانداری مرکزی
🏴 #امام_سجاد علیه السلام: اللّهُمَّ قَد تَعلَمُ ما يُصلِحُني مِن أمرِ دُنيايَ وآخِرَتي ، فَكُن بِحَوائِجي حَفِيّا .
🏴 بار خدايا! تو مىدانى كه كار دنيا و آخرتِ مرا چه چيز به صلاح مىآورد. پس حاجتهايم را عطا فرما.
📚الصحيفة السجّاديّة: ص ۹۵، الدعاء ۲۲
#احادیث
نقل میکنند که مرحوم ملا احمد نراقی کاشانی، نویسنده کتاب اخلاقی«معراج السعادهًْ»، ساکن در کاشان بود. درویشی که کتاب معراج السعادهًْ و بخش زهد و پارسایی آن کتاب را خوانده بود، نزد ملا احمد نراقی آمد و دید ملا احمد زندگی و دستگاه مرتبی دارد (چون ایشان مرجع بود و مردم به خانه ایشان رفت و آمد میکردند). درویش، وقتی آن همه بیا و برو و شهرت و دستگاه محقق نراقی را دید، تعجب کرد که این استاد اخلاق ، چرا خودش زاهد و پارسا نیست! (با اینکه در کتاب معراج السعادهًْ آن همه راجع به زهد سخن گفته است) بعد از دو-سه روز که میخواست مرخص شود، مرحوم نراقی فهمیده بود که برای آن درویش، معمایی پیش آمده است. به او گفت: کجا میخواهی بروی؟ او عرض کرد: میخواهم به کربلا بروم. محقق نراقی فرمود: من هم میآیم. او گفت: من باید چند روز صبر کنم تا مهیا شوی. مرحوم نراقی فرمود: همین الان حاضرم. به راه افتادند تا به قم رسیدند. در قم، محقق نراقی دید رنگ صورت درویش تغییر کرد. از علت پرسید. او گفت: کشکولم را در کاشان جا گذاشتهام. محقق نراقی فرمود: کشکول در جای خودش هست. فعلاً برویم و بعد برمیگردیم و کشکول شما را میدهم. درویش گفت: من بدون کشکول نمیتوانم زندگی کنم و علاقه به آن دارم. باید برگردیم وآن را بردارم. مرحوم نراقی همانجا فرصت را به دست آورد؛ به او فهماند که زهد اسلام یعنی چه؟ زاهد آن نیست که در جامعه نباشد؛ شهرت نداشته باشد؛ یا ریاست نداشته باشد. زاهد کسی است که دلبستگی به چیزی یا به کسی جز خدا نداشته باشد و دلبستگی ولو به کشکول باشد، زاهد نیست.
#سجاده_پرواز_يحيي_نوري_ص٩٥_٩٦
https://eitaa.com/hamkalam
گویند "حر بن يزيد رياحي"
اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
چه کسی ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست.
با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود،
چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي
خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد
تا بداني که نميشود به عبادتت،
به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان
که هستي بماني، نداده است
شايد به همين دليل است که سفارش شده،
وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني،
يادت نرود "عافيت"
و "عاقبت به خيريات" را بطلبي
https://eitaa.com/hamkalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما گوش کنید
اگر اشک از چشمتان جاری شد ما رو هم دعا کنید