🔶#داستان_تربیتی🌿!
🎀تازه عروس بود 👰
شوهرش رفته بود بیرون اولین بار بود که میخواست غذا درست کند، غذایش آش بود. کلی استرس داشت که ایا غذایش خوب میشود یا نه! شوهرش از بیرون می آید باهم سفره را پهن میکنند ؛ شوهر اولین قاشق غذا را میخورد،غذا بی نمک است به همسرش میگوید که یادم رفت پارچ اب را بیاورم برو برایم اب بیاور؛ خانوم خونه میره اب بیاره.
🎀در این فاصله شوهر سریع نمکدان را بر میدارد و در غذای همسرش نمک میریزد که مبادا همسرش بفهمد غذایش بی نمک است؛ تا می آید به غذای خودش هم نمک بریزد همسرش با پارچ اب می آید و او سریع نمکدان را زمین میگذارد ، خانوم غذا را میخورد و خوشحال است که غذایش ایراد ندارد و آقا هم همان غذای بی نمک را میخورد!
-این خانوم خوشبخت کسی نبود جز
همسر امام خمینی(ره)❤️🙃
#همسرانه #خانواده #همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🌺#داستان_تربیتی
🔹 دختر علامه طباطبایی میگوید: «در اتاقی که کرایه کرده بودیم، در طرفی، پدرم برای طلاب تدریس میکرد و ما در پشت پرده زندگی میکردیم؛ ولی با تمام این مشکلات، زندگی بسیار شادی داشتیم. مادرم مشکلات را از پدرم پنهان میکرد و معتقد بود حتی یک ساعت اشتغال ذهن پدرم به مسائل زندگی، برای مادر گناه محسوب خواهد شد. تمامی مشکلات زندگی را از پدر پنهان میکردند تا ایشان با خیال آسوده به تحصیل و تدریس بپردازند.»
🔹البته در سوی دیگر، عشق و علاقه علامه به همسرش در زندگی و خصوصاً در ماجرای بیماری ایشان و وقت گذاشتن عجیب ایشان برای بازگشت سلامتی همسرشان مثالزدنی است و این بازتاب همان تحمل عاشقانه همسر علامه، این زن باکرامت است.
✍🏽:سرکار خانم نجمهسادات طباطبایی، به نقل از پایگاه اینترنتی بلاغ🍃
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🔶#داستان_تربیتی
🍃ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ.
✍🏻ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ:
🍃ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
-ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻧﻤﯿﺯﻧﺪ!
-ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ!
🍃ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ!
-ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ!
-ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ!
🍃ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻡ!
-ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ، ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ!
-ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ.
'
#داستان_تربیتی🌿
🎀 بوسیدن دست پدر و مادر
🍃`بـرای دیـدن پـدر و مـادر میرفتم؛ بیـن راه نیـت کـردم بـرای خشـنودی قلـب امـام زمان(عـج) دسـت پــدر و مــادرم را ببوســم. تپش قلــب گرفتم، رســیدم و خــم شــدم و دســت مــادرم را بوسیدم. دســت پــدر را هــم بوســیدم... چقدر گســتاخانه منتظــر پــاداش الهــی بودم. شــب در عالــم خــواب رویایــی
دیدم... آنچـه در ذهنـم مانـد پیراهـن مشـکی نوکـری ام بـود کـه مـادرم در عالـم خـواب بـه مـن
گفت: انشــاء الله شــهید شــدی ایــن پیراهــن را برایــم میآورند. مــن هــم گفتــم ان شــاءالله
🎀برشی از سیرهی رفتاری↯
شهید محسن حججی🕊
📚منبع خاطره:دست نوشته شهیدحججی
در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵
#خانواده
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
'
#داستان_تربیتی🌿
🎀 فداکاری !
🍃امــام خمینــی (ره) و خانومشــون شــب رو
تقســیم کــرده بودنــد. دوســاعت امــام
میخوابیــد و خانــم حواســش بــه بچههــا
بـود. دوسـاعت خانـوم مـی خوابیـد و امـام
بچـه داری مـی کرد...روزهـا هم بعـد از درس
یـک سـاعت رو مخصـوص بـازی با بچه
هــا قــرارداده بود...یکــی از نــوادگان دختــر
حضـرت امـام (ره) از ایشـون پرسـیدند: آقـا!
مـا چـه کنیـم کـه شـوهرمان رفتارشـون بـا
مـا مثـل رفتـار شـما بـا خانـم شـود؟حضرت
امــام فرمودند: شــما هــم فــداکاری کنیــد...
🎀برشی ازسیره رفتاری حضرت امام🕊
📚منبع کتاب:۳٦٥خاطره،برای۳٦٥روز
#همسرانه #خانواده
#همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🔶#داستان_تربیتی🌿!
🎀تازه عروس بود 👰
شوهرش رفته بود بیرون اولین بار بود که میخواست غذا درست کند، غذایش آش بود. کلی استرس داشت که ایا غذایش خوب میشود یا نه! شوهرش از بیرون می آید باهم سفره را پهن میکنند ؛ شوهر اولین قاشق غذا را میخورد،غذا بی نمک است به همسرش میگوید که یادم رفت پارچ اب را بیاورم برو برایم اب بیاور؛ خانوم خونه میره اب بیاره.
🎀در این فاصله شوهر سریع نمکدان را بر میدارد و در غذای همسرش نمک میریزد که مبادا همسرش بفهمد غذایش بی نمک است؛ تا می آید به غذای خودش هم نمک بریزد همسرش با پارچ اب می آید و او سریع نمکدان را زمین میگذارد ، خانوم غذا را میخورد و خوشحال است که غذایش ایراد ندارد و آقا هم همان غذای بی نمک را میخورد!
-این خانوم خوشبخت کسی نبود جز
همسر امام خمینی(ره)❤️🙃
#همسرانه #خانواده #همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🍃#داستان_تربیتی
🔹مادرها بچه هایشان را لوس نكنند. یك روز امام باقر علیه السلام فرمود: «شرّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ الْبِرُّ اِلَی الاِْفراطِ.» بدترین پدرها آن پدری است كه خیلی بچهاش را لوس بار بیاورد.
❌هر چه بچهاش میخواهد میخرد! هی میگوید اگر نخرم عقدهای میشود! بچه دلش میخواهد! اگر هر چه خواست برایش خریدی اگر فردا چیزی خواست و نخریدی سكته میكند.
🔹بچهها باید با مشكلات آشنا شوند ... بچه باید یك كمی هم غصه بخورد. این پدر و مادرهایی كه هر چه بچهها میخواهند برایشان میخرند، بچه هایشان لوس میشوند. و كسی كه بچهاش را لوس بار بیاورد به فرموده امام باقر علیه السلام بدترین پدر است. بدترین پدرها آن كسی است كه علاقه به بچهاش او را به افراط بكشد.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی🌿!
🌺در سیره علامه طباطبایی(ره) آمده که ایشان به دخترانشان بیشتر احترام میگذاشتند و میفرمودند:
« به اینها باید محبت بیشتری شود،تا در زندگی آینده با نشاط باشند و بتوانند همسری خوب و مادری شایسته باشند».
همسرش عقیده داشت که دختر باید در خانه کار کند اما علامه(ره) میفرمودند: «به آنها فشار نیاور، آنها اکنون باید آرامش داشته باشند و هنوز موقع کار کردنشان فرا نرسیده است».
🌺دختر علامه(ره) نقل میکند:
-بعضی مواقع غذایی درست میکردیم که کمی خراب میشد، پدرم اصلا به روی خودش هم نمیآورد و خیلی هم تعریف میکرد. به مادرم میفرمود: اینها امانت خدا هستند، هر چه آدم به اینها احترام بگذارد، خدا و پیغمبر خوشحال میشوند».
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی
#همسرانه💑.
🔷دفتر اشکالات
🎀دفتــری کــه قرارگذاشــته بودیــم اشــکالات هــم را در آن بنویســیم، تقریبــا همیشــه باایــرادات مــن ُپرمــی شــد. حمید مــی گفت : تــو بــه مــن بــی توجهی! چــرا اشــکالات مــرا نمــی نویســی؟ گوشـه چشـمی نگاهـش کـردم و گفتـم تـو فقـط یـک اشـکال داری! دسـت هایـت خیلـی بلنـد اســت. تقریبــا غیــر اســتاندارد اســت. مــن هــر چــه برایــت مــی دوزم، آســتین هایــش کوتــاه می آیـد. حمیـد مثـل همیشـه خندید. برایـم جالـب بـود و لـذت بخـش کـه او بـه ریزتریـن کارهـای مـن مثـل لبـاس پوشـیدن، غـذا خـوردن، کتـاب خوانـدن و... دقـت مـیکرد.
🔷خاطرهای از ↯
•شهید حمید باکری🕊
(📚منبع:کتاب نیمهپنهانماه.
- راوی: همسر شهید )
#همسرداری #خانواده
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی
#همسرانه💑
🔹مـــراقـبـت
🎀تابســتون بــود و هــوا هم خیلــی گــرم ؛رفتــم پنکــه رو روشــن کــردم وخوابیــدم مــن بــه گرمـا خیلـی حساسـم.خواب بـودم و احسـاس کـردم هـوا خیلـی گـرم شـده و متوجـه شـدم بـرق رفتـه بعـداز چنـد ثانیـه احسـاس خیلـی خنکـی کـردم و بـه زور چشـمم رو بـاز کـردم تـا مطمئـن بشـم بـرق اومـده یـا نه...دیـدم کمیـل بـالای سـرم یـه ملحفـه رو گرفتـه ومثـل پنکـه بـالای سـرم میچرخونـه تـا خنـک بشـم...بعد چنـد دقیقـه پاشـدم گفتـم کمیـل تـو هنـوز داری میچرخونـی؟ خســته شــدی! گفت: خــواب بــودی و بــرق رفــت و تــو چــون بــه گرمــا حساســی،می ترســیدم از گرمـای زیـاد ازخـواب بیـدار بشـی.
🎀برشی از زندگی↯
شهیدمدافعحرم کمیل صفریتبار🕊
🗣راوی:همسرشهید
📚منبع:کتاب'365خاطره،365روز'
#خانواده #همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی
#همسرانه💑
🔹همیشه به یاد هم
🔸جمعــه هــا بــا دوســتاش میرفــت کوهنــوردی. یــک بــار نشــد کــه دســت خالــی برگرده.همیشــه بـرام گل هـای وحشـی زیبـا بـا بوتـه هـای طلایـی میآورد.معلـوم بـود کـه از میـون صدهـا شـاخه و بوتـه بـه زحمـت چیـده شـدند. بعد از شـهادتش رفتـم اتـاق فرماندهـی تـا وسـایلش رو ببینـم و جمـع کنم. دیـدم گوشـه اتاقـش یـه بوتـه خـار طلایـی گذاشـته کـه تـازه بود.جریانـش رو پرسـیدم، گفـت: از ارتفاعـات لـوالن عـراق آورده بود. شـک نداشـتم کـه بـرای مـن آورده بـود.
🔸خاطرهای از ↯
•شهید حسن آبشـناسـان🕊
📚(منبع:کتاب نیمهپنهانماه،
جلد 12، ص 3)
#خانواده #همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی 🌿
#همسرانه
🔸ازدواج
🎀
هفــده ســالش کــه شــد ازدواج کرد؛با دختر خالــه اش. عروســی شــان خانــه پدر زنــش بــود؛ تــوی بــر بیابان. همــه را کــه دعــوت کــرده بودنــد، شــده بودنــد پنــج شــش نفــر. مــن حلقــه نمیخــوام... موقــع خریــد حلقــه، گفت: مــن حلقــه نمــی خوام. چیــزی نگفتم. مــن هــم پیــش تــر گفتــه بــودم کـه آئینـه و شـمعدان نمیخواهم. مشـهد کـه رفتیـم، برایـش بـه جـای حلقـه، یـک انگشـتر عقیـق خریــدم. گفتــم باشــه بــه جــای حلقه. بعــد از شــهادت ناصــر، وســایلش را برایــم آوردند. انگشــتر عقیقــش هنــوز خونــی بــود.🎀برشی از زندگی↯ شهید محمد بروجردی 🕊 🎀منبع:کتاب یادگاران، ج 12 کتاب شهید۶ #خانواده #همسرداری ❣💍❣ 👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼 ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ @hamkhab ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی 🌿
#همسرانه
🔹برای تشکر
🎀
یـه روز دیـدم در میزننـد، رفتـم پشـت در، دو نفـر بودند.یکـی شـون گفـت: منـزل صیـاد شـیرازی همیـن جاسـت؟دلم هـری ریخـت. گفت:جنـاب سـرهنگ براتـون پیغـام فرسـتاده و بعـد یـه پاکتی بهــم داد.اومــدم تــوی حیــاط و پاکــت رو بــاز کردم.هنــوز فکــر میکــردم خبــر شــهادتش رو بــرام آوردنـد. دیـدم تـوی پاکـت یـه نامـه تـوش گذاشـته بـا یـه انگشـترو داخـل آن نوشـته بود:بـرای تشـکر از زحمـت هـای تو.همیشـه دعـات میکنـم.از خوشـحالی اشـک تـوی چشـمام جمـع شـد.🎀برشی از زندگی↯ شهید صیادشیرازی 🕊 🎀منبع:کتاب خدامیخواست زنده بمانی،ص۸ #خانواده #همسرداری #زناشویی ❣💍❣ 👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼 ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ @hamkhab ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🌺#داستان_تربیتی
#خانواده
✅ هیچی نگو... !
🗣 دختر امام:
✍🏼در ازدواج دختر خودم ... موقعی که خطبهی عقد ایشان را خواندند و ما خصوصی خدمت ایشان بودیم به دختر من نصیحت کردند که: «تو هر وقت شوهرت وارد میشود و دیدی خیلی عصبانی است و حتی در آن عصبانیت به تو تهمت زد و یک چیزهای خلاف گفت، تو در آن موقع به ایشان هیچی نگو، بعد از آنکه از عصبانیت افتاد، بعدها بگو این حرفت تهمت بوده» و بعد برگشتند رو به داماد کردند و گفتند: «شما هم همینطور، اگر یک وقتی وارد شدید و دیدید ایشان عصبانی است، آن موقع تذکرات را ندهید.»
(📚 برداشتهایی از سیره
امام خمینی- ج ۱ - ص ۴۷)
#سبک_زندگی_اسلامی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#داستان_تربیتی
#همسرانه💑
🔹همیشه به یاد هم
🔸جمعــه هــا بــا دوســتاش میرفــت کوهنــوردی. یــک بــار نشــد کــه دســت خالــی برگرده.همیشــه بـرام گل هـای وحشـی زیبـا بـا بوتـه هـای طلایـی میآورد.معلـوم بـود کـه از میـون صدهـا شـاخه و بوتـه بـه زحمـت چیـده شـدند. بعد از شـهادتش رفتـم اتـاق فرماندهـی تـا وسـایلش رو ببینـم و جمـع کنم. دیـدم گوشـه اتاقـش یـه بوتـه خـار طلایـی گذاشـته کـه تـازه بود.جریانـش رو پرسـیدم، گفـت: از ارتفاعـات لـوالن عـراق آورده بود. شـک نداشـتم کـه بـرای مـن آورده بـود.
🔸خاطرهای از ↯
• شهید حسن آبشـناسـان🕊
📚(منبع:کتاب نیمهپنهانماه،
جلد 12، ص 3)
#خانواده #همسرداری
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🌺#داستان_تربیتی
✍🏽گفتاری قابل تأمل از استاد قرائتی:
🚙 رعایت نوبت در ازدواج مهم نیست.
[حضرت شعیب علیه السلام] نگفت اول دختر بزرگتر، تا دختر بزرگتر نرود دومی را نمیدهم، گفت «إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ» یکی از دو تا، هر کدام را خواستی.
🚙 ما یک رفیق داریم در یکی از استانهاست، چهار تا دختر دارد، اول دختر سومی را شوهر داد، گفتم چرا؟ گفت این داماد سنش کم بود به اولی نمیخورد، به دومی هم نمیخورد، گفت مثلا این سن بیست ساله به آن سن شانزده ساله میخورد. گیر ندهیم.
🚙 خیلی از دخترها هستند، بعضیهایشان هم به من نامه نوشتند که آقای قرائتی خواهر بزرگمان ازدواج نمیکند، ما چه گناهی کردیم، او راه بندان است. مثل ماشین جلو قفل میکند ما عقبیها چه کار کنیم این وسط.
🌐(درسهایی از قران۲۹/ ۴ /۱۳۸۵)
#سبک_زندگی_اسلامی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🌺#داستان_تربیتی
🔹آقا سیدجلال هیچ وقت با صدای بلند با من صحبت نمیکرد.
بسیار مهمان نواز بود،همیشه وقتی مهمان داشتیم صدایم می کرد تا زودتر بیایم سر سفره و تا نمی آمدم غذایش را شروع نمی کرد.
🔹وقتی مهمانها میرفتند حتما از من بابت پذیرایی تشکر و قدردانی میکرد، مخصوصا اگر همکارانش مهمانمان بودند تشکر ویژه میکرد و حتی دستم را میبوسید.
🗣 راوی: همسرِ شهید سید جلال حبیب الله پور
#سبک_زندگی_اسلامی
#همسرداری #خانواده
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
🔹#داستان_تربیتی📚!
''راهکارهای امام برای پرهیز از تنبیه کودکان''
🔸دختر گرامی امام خمینی (رحمة الله علیه) می گوید:
❞... یادم می آید که یک روز در ایام کودکی به حرف مادرم گوش نکردم و کاری را که مادرم مخالف انجام آن بود، کردم. پدرم خیلی ناراحت شد و به قصد تنبیه من از جایش برخواست، ولی به بهانه های مختلف به من فرصت داد که فرار کنم. همیشه همین طور بود، خودش را به کاری مشغول می کرد، مثل: بالا زدن آستین ها، دنبال وسیله تنبیه گشتن و... تا بچه ها فرصت کنند و بگریزند، ولی به خاطر عمل خود متنبه شوند... .❝#خانواده #امام_خمینی #رحلت_امام_خمینی
🗣خاطرهای از نوه ی امام خمینی (رحمت الله علیه):
🍃بچهها در حضور امام بسیار آزاد بودند و تا وقتی امام حضور داشتند وسعت عملشان بیشتر از زمانی بود که ایشان نبودند؛ چون فکر میکردند که حامی دارند و اگر عمل نادرستی انجام بدهند، ما به احترام امام اعتراض نمیکنیم. در نتیجه وقتی امام میآمدند، به جای اینکه بچهها یک مقدار آرامتر باشند، فکر میکردند که حالا هر کاری دلشان بخواهد میتوانند انجام بدهند.
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند #خانواده
#داستان_تربیتی #امام_خمینی
#داستان_تربیتی
✍ یکی از اساتید دانشگاه میگفت:
یک بار داشتم برگه های امتحان را تصحیح می کردم. به برگه ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می کنم.
تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت.
💠 برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
❌آری، گاهی ما نسبت به همسر و فرزندمان سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت ها اگر خودمان را تصحيح كنيم می بينيم به آن خوبی كه فكر می كنيم، نیستیم.
#خانواده #تربیت_فرزند
#همسرداری
🌺#داستان_تربیتی
✅ حتما بخوانید
🔗شیخ مرتضی انصاری و مادرش
🔹کتاب های مرحوم علامه شیخ مرتضی انصاری قریب صد سال است که در حوزه تدریس میشود، چون مادرش را بر روی شانه می گذارد و به حمام میبرد تا زن ها او را بشویند و دوباره بر روی شانه میگذارند و به منزل میآورند.
🔹مردم از او میپرسیدند: در منزل قاطر یا الاغی نداری که او را روی آن بگذاری؟ فرمود: دارم. ولی نمیدانید که وقتی مادرم را بر دوش میگیرم، زیر این بار سنگین چه گره هایی برایم باز میشود.
🔹وقتی مادر ایشان از دنیا رفت، به پهنای صورت گریه میکرد، یتیمی سن بردار نیست. وقتی به او اشکال کردند، فرمود: گریه ام برای این است که از امروز به بعد، به چه شخصی خدمت کنم که خدا این همه گره هایم را باز کند؟ در این عالم از مادر، سنگین وزن تر برای رسیدن به خدا داریم؟
🔹مادرتان را دریابید و اگر در خاک آرمیده اند، سر مزارش به او متوسل شوید.
حتی در تنهایی های او شریک شوید تا دلش خوش باشد به بودن شما، نگذارید هیچوقت تنها بخوابد،حتی لحظه ای او را تنها نگذارید چون مادر دروازه ورود نعمت هست به زندگی شما!
🔹ببنید دهخدا چگونه مادرش او را به اوج رسانید، ببینید شیخ انصاری چگونه مادرش او را علامه کرد.
خیلی ها مادر را سرمایه رحمت در زندگی کرده اند و خداوند هم آنها را بدون مزد نگذاشته است.
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده #مادر
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
.
.
#داستان_تربیتی
🔴 پاداش صبر بر تیمار مادر
🍃دهخدا مادری داشت بسیار عصبی و پرخاشگر، طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیر پسر شده بود و همچنان در خدمت مادر و در کنار مادر زندگی میکرد!
نصف شبی مادرش او را از خواب بیدار کرد و آب خواست، دهخدا رفت و لیوانی آب آورد ولی مادر لیوان را به طرف دهخدا پرت کرد که چرا آب گرم آورده ای و لیوان به سر دهخدا خورد و سرش شکست و خون آمد،!
🍃دهخدا به گوشه اطاق رفت و زار زار گریست و گفت، خدایا من چه گناهی کرده ام ، به خاطر مادرم بر نفسم پشت پا زده ام ، من خود ، خود را مقطوع النسل کرده ام، این هم مزد من که مادرم به من داد، خدایا صبرم را تمام نکن و تحملم را از من نگیر!
آنقدر گریست تا خوابش برد ، در عالم رویا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت ، صدایی به او گفت : برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم،!
🔗 از فردای آنروز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع ترین لغت نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه جاودانه تاریخ شد ، او به خاطر تحمل و صبری که برای مادر کرد جاودانه تاریخ شد👌🏻
.
.
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده #مادر
#داستان_تربیتی
🎀وسایلت روجمع کن و برو!!💼
🔹در خانه مشکلی برایم پیش آمده بود؛ بـا ناراحتی رفتـم سرکار، حـاج احمد بلافاصله گفـت: چی شده چرا ناراحتی؟
مـن هـم گفتم با مادرم حرفم شده! .... جزئیات ماجرا را نیز توضیـح دادم.
🔸خیلی از دستم عصبانی شد و گفـت وسـایلت را جمـع کن و بـرو! کسی کـه بـا مادرش دعوا کرده ،کار خیرش در مسجد هم قبول نیست.بعد هم گفت من هر چه دارم به برکت دعای مادرم دارم.
🔹واقعا هـم همین طور بود. خیلی به مادرش ارادت داشـت و با احترام خاصی بـا او برخورد می کرد. می گفـت: برای جـذب در سپاه در روند کار اداری ام بـه مشکل برخوردم و کلا ناامید شدم. اگر مادرم دعا نمی کرد پاسدار نمی شدم. به من سفارش کرد :
اگر می خواهی در دنیا و آخرت عاقبتبهخیر شوی حتما باید دم مـادرت را ببینـی!!
• شهید مدافع حرم احمدعطایی🌷
• منبع: پروانه های شهر دمشق 📚
#همسرانه #خانواده
#همسرداری #زناشویی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
Γ
.
#داستان_تربیتی 🌿
🎀جبرانمحبت❤️
🔹وقتـی بـه خانـه مـی آمـد، مـن دیگـر حـق نداشـتم كار كنم!بچـه راعـوض مـی كرد،شـیر برایـش درســت مــی كــرد، ســفره را مــی انداخــت و جمــع مــی كــرد، پــا بــه پــای مــن مــی نشســت لباسهـا را مـی شسـت، پهـن مـی كـرد، خشـك مـی كـرد و جمـع مـی كـرد!
🔹آن قـدر محبـت بـه پــای زندگــی مــی ریخــت كــه همیشــه بــه او میگفتم:درســته كــه كــم میآیــی خانــه، ولــی مــن تـا محبـت هـای تـو را جمـع كنـم، بـرای یـك مـاه دیگروقـت دارم! نگاهـم مـی كـرد و مـی گفـت:
تـو بیـش تـر از ایـن هـا بـه گـردن مـن حـق داری!
🔹برشی از زندگی↯
شهیدحجت الاسلام والمسلمین حاج محمدابراهیم همت 🕊
🗣راوی :همسرشهید🌷
.
#همسرانه #خانواده
#همسرداری #زناشویی
#سبک_زندگی_اسلامی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
Γ
.
#داستان_تربیتی
🎀وسایلت روجمع کن و برو!!💼
🔹در خانه مشکلی برایم پیش آمده بود؛ بـا ناراحتی رفتـم سرکار، حـاج احمد بلافاصله گفـت: چی شده چرا ناراحتی؟
مـن هـم گفتم با مادرم حرفم شده! .... جزئیات ماجرا را نیز توضیـح دادم.
🔸خیلی از دستم عصبانی شد و گفـت وسـایلت را جمـع کن و بـرو! کسی کـه بـا مادرش دعوا کرده ،کار خیرش در مسجد هم قبول نیست.بعد هم گفت من هر چه دارم به برکت دعای مادرم دارم.
🔹واقعا هـم همین طور بود. خیلی به مادرش ارادت داشـت و با احترام خاصی بـا او برخورد می کرد. می گفـت: برای جـذب در سپاه در روند کار اداری ام بـه مشکل برخوردم و کلا ناامید شدم. اگر مادرم دعا نمی کرد پاسدار نمی شدم. به من سفارش کرد :
اگر می خواهی در دنیا و آخرت عاقبتبهخیر شوی حتما باید دم مـادرت را ببینـی!!
• شهید مدافع حرم احمدعطایی🌷
• منبع: پروانه های شهر دمشق 📚
#همسرانه #خانواده
#همسرداری #زناشویی
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─