✨🌟✨🌟✨🌟✨
🌷تا مهمانها بیایند برای مراسم عقد، توی اتاق تنها بودیم.
مُهر خواست.
گفتم: تا نگین چرا میخواهید نماز بخونین، نمیدم.
گفت: خدا به من همسر داده. میخوام نماز شکر بخونم
مُهر آوردم هر دو نماز خواندیم ...
🌷شهید عبدالله میثمی 🌷
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#عاشقانه_های_شهدایے ❤️
●هروقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم....
●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار #قرمه_سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته #گل_رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
#سیره_ستاره_ها
متولد ١٣٧٠
شهادت ١٣٩۴
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
✨❤️✨❤️✨❤️✨
🌹 همسر رئیس جمهور شهید، #رجایی :
🔰 یه بار که برای خرید لباس با محمدعلی به خیابون رفته بودیم، خریدمون خیلی #طول کشید و از صبح تا ظهر از این مغازه به اون مغازه می رفتیم. دوست داشتم لباس دلخواهم رو پیدا کنم.
⚡️ با اینکه #مشغله_کاری زیادی داشت ولی چیزی نگفت، فقط سکوت کرد. بدون اینکه کوچک ترین اخمی بکنه یا حرفی بزنه بهم فهموند که داره رفتارم رو #تحمل می کنه.
🔰 همین سکوتش بود که من رو به فکر انداخت که چرا باید طوری رفتار کنم که بخواد تحملم کنه.
در صورتی که اگر شهید میخواست با #بحث کردن این رو به من بفهمونه، من هیچ وقت به این مسأله فکر نمی کردم.
#سیره_ستاره_ها
💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
✨💫✨💫✨💫
#یاد_بگیریم
✨#امام_خمینی طی این سالهای طولانی زندگی مشترک(62سال)هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم.☕️
ایشان چای را خودشان اماده میکردند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شستند.✨☕️
حتی برای ما هم چایی می ریختند😊
📚 مهر وقهر ص۲۷
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
محبت زبانی و قدردانی
#شهید_بهشتی، هم فرزندی #مهربان و #مطیع برای مادرش بود و هم یک #حامی فداکار برای همسرش. 👌
هیچ گاه از بروز مودت و محبت خویش به همسرش امساک نمی ورزید.👏
او همیشه به همسرش می گفت: «تو حامی من هستی، اگر کمک هایت نبود، قادر نبودم کارهایم را به ثمر برسانم.» ☺️
هر کجا می رفت، همسرش را هم همراهش می برد و به او می گفت: «تو فقط همسرم نیستی، بلکه #مایه_دلگرمی من هستی.😊
#سیره_ستاره_ها
#قدردان_باشیم
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
✨💫✨
دستبوسی همسر ☺️
🌷شهید سید جلال حبیب الله پور به نقل از همسر:
آقا سیدجلال هیچ وقت با صدای بلند با من صحبت نمی کرد.
بسیار مهمان نواز بود. همیشه وقتی مهمان داشتیم صدام می کرد تا زودتر بیام سر سفره و تا نمی آمدم غذایش را شروع نمی کرد.
وقتی مهمان ها می رفتند حتما از من بابت پذیرایی تشکر و قدردانی می کرد، مخصوصا اگر همکارانش مهمانمان بودند تشکر ویژه می کرد و حتی دستم را می بوسید.🌷
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
💫💫
ایشان در کارِ خانه هیچ #توقعی از من نداشت.
میگفت تو اصلا هیچ #وظیفه ای نداری.
اگر برای من پخت و پز میکنی یا کارهای دیگر را انجام میدهی، به من #لطف میکنی💕
حتی در حین کار کردن #دست من را می بوسید.☺️☺️
همیشه میگفت خدا خیرت بدهد.
تنها چیزی که ازمن میخواست این بود که
در مقابل موقعیت کاری او #صبوری کنم ، مقاوم باشم که دوری او اذیتم نکند."
#شهید_مدافع_حـــرم پویا ایزدی 🕊
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
✨❤️✨❤️
همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم
توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد.
《راوی: همسر شهید مهدی نوروزی》
#سیره_ستاره_ها
💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
💕 تو کچلی😍😂😍😂
💠 دو ماه از ازدواج غاده(همسر لبنانی شهید چمران) و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی.
دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. 🤣🤣
مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!»
و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد.
از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟
#شهید_مصطفی_چمران
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
💫💫
ایشان در کارِ خانه هیچ #توقعی از من نداشت.
میگفت تو اصلا هیچ #وظیفه ای نداری.
اگر برای من پخت و پز میکنی یا کارهای دیگر را انجام میدهی، به من #لطف میکنی💕
حتی در حین کار کردن #دست من را می بوسید.☺️☺️
همیشه میگفت خدا خیرت بدهد.
تنها چیزی که ازمن میخواست این بود که
در مقابل موقعیت کاری او #صبوری کنم ، مقاوم باشم که دوری او اذیتم نکند."
#شهید_مدافع_حـــرم پویا ایزدی 🕊
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
💫 اول وضو بعد ورود به جلسه خواستگاری
┄┅┅❁☘✨🌸✨☘❁┅┅┄
قبل از اینکه وارد جلسه شوم، #وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.»☺️
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.
🌷سردار شهید حسن باقری
قرآن کریم:
من کار خود را به خدا واگذار می کنم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.
(سوره غافر، آیه44)
#سیره_ستاره_ها
🌷از شهدا بیاموزیم 🌷
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#عاشقانه_های_شهدایے ❤️
●هروقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم....
●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار #قرمه_سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته #گل_رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
#سیره_ستاره_ها
❣💍❣
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@hamkhab
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─