eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
2.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
278 ویدیو
108 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🌊 "تنها گریه کن" روایتی مادرانه است از ایام جبهه و جنگ روایتی‌ست از مادر "شهید محمد معماریان"... راستش من بیشتر از آنکه با خود شهید انس بگیرم با مادرش گرفتم. مادری که به خاطر شغل همسرش(بنّایی) بار تربیت بچه‌ها را تقریبا تنهایی به دوش می‌کشد. مادری که می‌تواند الگوی زنان امروز باشد. مادری که هم به بچه‌های قد و نیم‌قدش می‌رسد هم با ساواک مبارزه می‌کند و از تیر چراغ برق بالا می‌رود و هم بعد از پیروزی انقلاب جسم و جانش را کف دست می‌گذارد برای پیشکش به امام و شهدا و در این بین پسر ۱۶ ساله‌ی خودش را هم راهی جبهه می‌کند تا پسرش که معجزه‌وار در کودکی از یک بیماری لاعلاج نجات پیدا کرده سرنوشتش به شهادت ختم شود. اگر می‌خواهيد بدانید یک زن چطور می‌تواند زینب‌وار زندگی و بندگی کند و چطور می‌تواند الگوی ایمان و سعی و صبر و تلاش باشد این کتاب را بخوانید... 🌱 🌸 📚 کتاب: 📝نویسنده: @hamkhaniketab
در را نیمه‌باز می‌گذاشت تا بوی نم هوای پاییز با کتاب‌ها ادغام شود. از وقتی یادش بود به نظرش هوای پاییز با کتاب‌ها خوب جور درمی‌آمد؛ هر دو به پتو، مبل‌های راحتی و فنجان‌های بزرگ قهوه یا چای تعلق داشتند. 🍂☕️ ...📖 📸🌸 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
کاتارینا بیوالد نویسنده‌ی سوئدی، این کتاب را اولین بار در سال ۲۰۱۳ به چاپ رساند. از آن‌جا که نویسنده خودش علاقه‌ی زیادی به کتاب‌ها دارد و در نوجوانی هم به‌صورت پاره‌وقت در کتاب‌فروشی کار می‌کرده است؛ می‌توان گفت نویسنده در این کتاب از زندگی شخصی خودش الهام گرفته است. داستان در مورد کتاب‌هاست و یک دوستی‌ِ بینِ قاره‌ای که به واسطه‌ی کتاب‌ها شکل می‌گیرد. سارا لیندکوئیست قهرمان داستان یک دختر کتاب‌خوانِ کتاب‌فروش است که همه‌ی لذت زندگی را در کتاب‌ها می‌بیند، او که هیچ دوستی ندارد و تقریبا هیچ لذتی جز کتاب‌خواندن را تجربه نکرده است با یک کتاب‌خوان دیگر به نام ایمی هریس از امریکا به واسطه‌ی اینترنت آشنا می‌شود و این آشنایی، شروع دوستی و نامه‌های این دو و شروع داستان کتاب است. پس از حدود دو سال نامه‌نگاری، ایمی از دوست خود دعوت می‌کند که تعطیلات تابستانش را به آمریکا سفر کند. سارا برای اولین بار در عمرش به سفر می‌رود آن هم تنهایی و آن هم به قاره‌ای دیگر - از اروپا به آمریکا- و به محض رسیدن می‌فهمد که دوستش یکی دو روز قبل از دنیا رفته است... داستان اصلی کتاب و زیبایی‌های کتاب از اینجا به بعد خود را نشان می‌دهد. در لابه‌لای زندگیِ دو ماهه‌ی سارا در بروکن‌ویلِ آیووایِ آمریکا هر چند صفحه یکی از نامه‌های ایمی به سارا را در طول این دو سال می‌خوانیم که هم با زندگی و اطرافیان ایمی آشنا می‌شویم و هم با کتاب‌ها و فیلم‌های زیادی که در نامه‌ها به هم معرفی کرده‌اند. کتاب ۴۴۷ صفحه است با ترجمه‌ی لیلا کرد و از نشر کوله‌پشتی. بعد از مدت‌ها این کتاب از آن‌هایی بود که دلم نمی‌خواست تمام شود و سعی می‌کردم روزی ۱۰-۱۵ صفحه از آن را مزه‌مزه کنم. داستان زندگی سارا در بروکن‌ویل بعد از مرگ دوستش و ماجراهای اهالی شهر که هیچ‌کدام هیچ علاقه‌ای به کتاب ندارند و شهرشان اصلا کتاب‌فروشی ندارد، توانسته‌ کتابی جذاب و خوش‌خوان به دست مخاطب بدهد. سارا معتقد است برای هر کسی کتابی هست و برای هر کتاب کسی؛ و حالا می‌خواهد این را در آن شهر کوچکِ فراری از کتاب، اثبات کند. نتیجه‌گیری داستان، زیبا و باورپذیر است: زندگی واقعی هم می‌تواند به اندازه‌ی زندگی داخل کتاب‌ها خوب باشد! درون‌مایه‌ی داستان که به کتاب‌ها می‌پردازد شبیه به کتاب "تولستوی و مبل بنفش" است که آن را هم قبلا با ترجمه‌ی لیلا کرد خوانده‌ام و باید بگویم ترجمه‌اش زیبا و دوست‌داشتنی است. از نکات منفی کتاب حضور یک زوج مرد است که البته از شخصیت‌های اصلی کتاب نیستند اما بارها بهشان اشاره می‌شود(اندی و کارل)، به همین دلیل و البته به خاطر برخی مسائل جانبی و حاشیه‌ایِ دیگر، فکرنمی‌کنم این کتاب برای نوجوانان مناسب باشد. اما کتاب را به همه‌ی آن‌هایی که با کتاب‌ها زندگی می‌کنند و لذت غرق‌شدن در کتاب‌ها را تجربه کرده‌اند توصیه می‌کنم. ✍️ 🌸 📚 @hamkhaniketab
دوم دبیرستان که بودم کتاب بینوایان را از یکی از دوستانِ هم‌کلاسیِ اهل کتاب - که خدایش رحمت کند - به امانت گرفتم و خواندم. کتابی تک جلدی و قدیمی و نه چندان قطور با قطع جیبی که خیلی سریع و کمتر از یک هفته خواندمش! بعدها فهمیدم که آن‌چه من خواندم نسخه‌ی کاملش نبوده؛ خلاصه‌‌ی مختصری از کتاب یادم مانده بود اما همیشه مشتاق بودم کتاب را کامل و با ترجمه‌ای خوب بخوانم. دو سال پیش که همسرم با بینوایانِ ترجمه‌ی مستعان به خانه آمد تا چند روز ذوق‌زده بودم و منتظر فرصت که شروعش کنم. روزها گذشت و فرصتی پیش نمی‌آمد که البته شاید یک دلیلش حجم کتاب و یک دلیلش هم فونت ریز کتاب بود که اشتیاقم را می‌گرفت و قبل از شروع، احساس خستگی می‌کردم. گروه خلاق که تصمیم به هم‌خوانی بینوایان گرفت دیگر درنگ را جایز ندانستم و تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم. صدوهفتاد صفحه‌ی اول کتاب، زندگی‌نامه و توضیحاتی در باب آثار نویسنده بود که البته خواندنش خالی از لطف نبود. بینوایان مهم‌ترین و مشهورترین و بهترین اثر ویکتور هوگو نویسنده‌ی قرن نوزده فرانسه است که در سال ۱۸۶۲ برای اولین بار به چاپ رسید. داستان در خلال سال‌های ۱۸۱۵ تا ۱۸۳۲ می‌گذرد. بینوایان داستان زندگی مردی به نام ژان والژان را روایت می‌کند که در سال‌های اول جوانی‌اش به خاطر دزدیدن تکه‌ای نان به پنج سال زندان با اعمال شاقه محکوم می‌شود اما تلاش‌هایش برای فرار از زندان، محکومیتش را به نوزده‌ سال می‌رساند. کتاب با توضیح زندگی و رفتار و شخصیت یک اسقف به نام دینی شروع می‌شود که صفحات زیادی از کتاب را در بر می‌گیرد طوری که خواننده ممکن است احساس خستگی کند و این فصل را اضافه تلقی کند اما وقتی ژان والژان پس از ۱۹ سال از زندان آزاد می‌شود و همچنان یک تبهکار خطرناک است و کسی حتی در ازای پول حاضر نیست تکه نانی به دستش بدهد مسیرش به خانه‌ی این اسقف می‌افتد و از آن پس مسیر پر فراز و نشیب زندگی ژان والژان تحت تاثیر رفتار آن اسقف قرار می‌گیرد. اسقفی که از یک تبهکارِ محکوم به اعمال شاقه، یک نماد اخلاق و انسانیت و شجاعت و فداکاری می‌سازد. بینوایان داستان‌های زیادی از رذیلت و فضیلت، جوانمردی و دنائت، فلسفه‌ی اخلاق و ضداخلاق در خود دارد. کتابی تاریخی، فلسفی، عاشقانه، پاک و سرشار از حکمت و نکات اخلاقی و توکل به معنای واقعی کلمه است. جلد اول کتاب را با ترجمه‌ی مستعان خواندم؛ اما از آنجایی که تعریف ترجمه‌ی پارسایار را شنیده بودم و معتقدم شاهکارهای جهان را باید با بهترین ترجمه خواند، کتاب را عوض کردم و ترجمه‌ی پارسایارش را گرفتم و نیمه‌ی دوم کتاب را با ترجمه‌ی پارسایار خواندم. ترجمه‌ی پارسایار، جدیدتر، روان‌تر و عباراتش ملموس‌تر و شیرین‌تر بود. آن‌چه که همیشه ترغیبم می‌کرد برای خواندن این کتاب، نظرات بزرگان در مورد آن بود. کتابی که رهبر انقلاب درباره‌ی آن می‌گوید: من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعا یک معجزه است... زمانی که جوان‌ها زیاد دور و بر من می‌آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ام که بروید یک دور حتما بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است. ویکتور هوگو یک نویسنده‌‌ی معمولی نیست. واقعا به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرف‌هایش را در بینوایان زده است. بینوایان هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید بینوایان را بخوانند. شهید سید محمدباقر صدر در مورد آن می‌گوید: واجب است شیعیان حداقل یک بار این کتاب را بخوانند. و علامه محمدتقی جعفری می‌گوید: من از رمان بینوایانِ ویکتور هوگو، دویست و پنجاه مورد از آموزه‌های دینی اسلام را استخراج کردم... آرزوی قلبی ام از زمان طلبگی، نوشتن کتابی درباره ی شخصیت امام حسین(ع) بود و حاضر بودم تمام زندگی ام را بدهم، تا شخصی چون ویکتور هوگو درباره ی امام حسین(ع) رمانی ماندگار بنویسد. 📚 🔖 📖 🖊 @hamkhaniketab
کتابی از ادبیات روس اثر آلکسی ماکسیموویچ پشکوف مشهور به ماکسیم گورکی که حدود ۱۲۰ سال پیش نوشته شده است. همان اول کتاب، مقدمه را که خواندم اشتیاقم برای خواندن کتاب چند برابر شد، در مقدمه آمده بود: این جمله «لئون تولستوى» بسیار معروف است که خطاب به گورکى گفته بود: «بیا و قصه‌اى برایم بگو، تو بسیار خوب و ماهرانه داستان مى‌گویى، قصه‌اى از دوران کودکى‌ات بگو، هرگز باور ندارم که تو روزى کودک بوده‌اى. چنان داستان‌گو هستى انگار که عاقل و بالغ از مادر زاده‌اى.» بنابراین کتاب را که چند سالی می‌شد قصد خواندنش را داشتم با ولع شروع کردم. کتاب، داستان یک انقلاب است انقلاب کارگران روسی علیه تزار انقلاب پابرهنگان و مستضعفان علیه اغنیا انقلاب حقیقت و عدالت علیه دروغ و ظلم؛ داستانی که قبل از انقلاب در ایران خواندنش و داشتنش ممنوع بوده است! کتاب شروع خوبی داشت توصیف زندگی کارگرانی در شهرک کارگری، توصیف زندگی کارگران در فضای سرد و بی‌روح اطراف کارخانه‌؛ توصیف زندگی یک کارگر که خستگی و بی‌عدالتی و جهل و همه‌ی نداشته‌هایش را با کتک‌زدن زن و فرزندش جبران می‌کند! با مرگ این کارگر، پسرش پاول ولاسف راه پدر را در پیش می‌گیرد؛ اما دیری نمی‌گذرد که پسر، راه دیگری را برمی‌گزیند، راه انقلاب را... قبل از خواندن کتاب تصور می‌کردم با کتابی هیجانی‌، پر فراز و فرود و سرشار از لحظه‌های حساس و نفس‌گیر مواجه باشم اما روند داستان به‌ گونه‌ای بود کاملا خلاف تصورم! روندی آرام و در عین حال خوب و روان که نه تنها خسته‌کننده نبود بلکه جذاب هم بود! از نکات قابل توجه کتاب‌، توجه به سواد و مطالعه‌ برای ورود به گروه‌های انقلابی بود به طوری‌که مادرِ پاول(پلاگه) هم درصدد آموختن برآمد. از نکات دیگر کتاب، توصیفات زیبای آن بود طوری که بارها خودم را در کلبه‌های کوچک و سرد آنان که از پشت پنجره‌هایش بارش برف را تماشا می‌کردند حس می‌کردم. روند تبدیل مادر از یک شخص کتک‌خور و بی‌اهمیت و مظلوم به یک شخص کلیدی و همراه، با وجود علم به سختی‌های مسیر انقلاب و چه بسا از دست‌دادن فرزندش، بسیار خوب پرداخته شده بود. کتاب برخلاف اکثر آثار روس پر از اسم‌های سخت و طولانی نیست و داستانش هم خسته‌کننده نیست؛ بنابراین اگر به مطالعه‌ی آثار روس و یا انقلاب آن علاقه‌ دارید خواندنش را از دست ندهید. کتاب را با ترجمه‌ی علی‌اصغر سروش خواندم از نشر نگاه؛ که البته با این ترجمه پیشنهادش نمی‌دهم. در حین خواندن، خودم از اول تا آخر ویرایشش کردم. اشتباهات نگارشی و ویرایشی در ترجمه بسیار زیاد بود. شما اگر قصد مطالعه داشتید با ترجمه‌ی محمد قاضی بخوانید. @hamkhaniketab