بسم الله
هر زمان منصور ضابطیان استوریهایی پیرامون سفر جدیدش میگذارد دوباره امیدوار میشوم که کتاب سفرنامه جدیدی در راه است. جدیدترین سفرنامه منصور ضابطیان پیرامون سفر و تجربههای او از ژاپن است. ژاپن همیشه برایم نه آنچنان مرموز بوده است و نه آنچنان دوست داشتنی. اما اگر علاقه به سفر داشته باشی ناگزیر علاقه به سفرنامه هم داری.
کتاب با تجربههای هتلگردی نویسنده آغاز میشود. چندین مدل هتل در فصل اول کتاب معرفی میشود، از هتلهای کپسولی تا هتل سنتی ژاپنی. این جنس هتلگردی و نگاه تفریحی به هتل برایم جالب بود.
چیزی که همیشه از ژاپن ذهنم را به خودش مشغول کرده، این است که احساس میکنم آنها فرهنگشان را به طور کامل حفظ کردهاند (که البته اشتباه میکنم). در بخشی از کتاب منصور ضابطیان میگوید: آنها هر چیز را از دست داده باشند دو فرهنگ اصلیشان را حفظ کردند یکی فرهنگ چای و یکی فرهنگ لباس. البته ناگفته پیداست که فرهنگ ژاپنی، امروزه با انیمه به سراسر جهان صادر شده است و کمتر کسی است که با انیمههای ژاپنی آشنا نباشد. فرقی نمیکند بچههای کوههای آلپ آنشرلی یا انیمههای جدید...
خوشمان بیاید یا نیاید، باید بگویم که فرهنگ بوجود آمده به تبع تکنولوژی در ژاپن مانند تمام دنیا، بسیاری از خرده فرهنگها و فرهنگهای اصیل را از بین برده است. به عنوان نمونه دیگر خانواده و زندگی زناشویی در ژاپن معنای اصلی و اصیل خود را ندارد.
در یکی از فصلهای کتاب با فردی ژاپنی آشنا میشویم که بسیاری از فرهنگها و نوع تفکرات عامه ژاپنی را برایمان شرح میدهد، به نظرم این فصل یکی از بهترین فصلهای کتاب است.
یکی از اتفاقات ویژه در ژاپن نوع آداب و رسوم خوردن غذاست. اینکه سس را نباید روی غذا ریخت و غذا را باید داخل سس زد یا اینکه غذا را باید با هورت کشیدن خورد و این کار به نوعی تشکر از آشپز است، همه اینها جزئیاتی است که در فرهنگ غذایی ژاپن میبینیم. به نظرتان جالب نیست که ژاپنیها در فرهنگشان عادت دارند که غذا را تا انتها بخورند و چیزی باقی نگذارند؟ آنها جملهای دارند که میگوید «هارا هاچی بُن می!» یعنی زمانی که به احساس سیری ۸۰ درصد رسیدی از خوردن دست بکش. جالب نیست؟ به نظرم این جمله منصور ضابطیان تمام فرهنگ ژاپن پیرامون غذا را به خوبی نشان میدهد او میگوید: غذا به مثابه یک فلسفه در زندگی ژاپنی رخنه کرده است تعریف میشود.
در بخشی از کتاب نویسنده به هیروشیما سفر میکند تا اتفاقاتی که در آنجا افتاده را از نزدیک مشاهده کند. ظاهر شهر، جز چند مکان، نشانی از آن اتفاق عجیب ندارد اما چیزی که منصور ضابطیان در سفرنامهاش به آن اشاره نکرده است اتفاقاتی است که امروزه دوباره توسط همانها که فاجعه هیروشیما را به وجود آوردند تکرار میشود. اگر جستجوی کوتاهی در اینترنت بکنید میبینید که جزیرهای در ژاپن به نام اوکیناوا محل رفت و آمد شخصی آمریکاییهاست و حتی ژاپنیها برای رفتن به داخل آن باید ویزا بگیرند. نکته جالب اینجاست که ژاپنیها به عنوان حق میزبانی هزینهای را به نظامیان آمریکایی پرداخت میکند تا آنها در کشورشان حضور داشته باشند!!!!
اما در انتهاباید گفت که یکی از مزیتهای سفرنامههای منصور ضابطیان رک و راست بودنش است. همانقدر که از چیزی لذت میبرد اگر در جایی هم نقطه سیاهی ببیند آن را بیان میکند.
#دودستی
#منصور_ضابطیان
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
📄 #یادداشت
📘 #سباستین
🖋️ #منصور_ضابطیان
🎧 #منصور_ضابطیان
اولین بار که اسم کتاب را شنیدم فکر کردم خارجی است. یکی از بستگانم که قبلا به پیشنهاد من عضو حلقه مبنا شده بود به من گفت این دفعه در حلقه شرکت نکردهام اما کتابهایش را خودم میخوانم او گفت حتما سباستین را صوتی گوش بده خیلی جذاب است خلاصه من که نتوانسته بودم کتاب چاپی را در کتابخانه بیابم و بین نسخه صوتی و الکترونیکی مردد بودم نسخه صوتی را خریدم. کتاب خوانش خیلی خوب و روانی داشت قبلا تجربه زیاد جالبی از خوانش کتاب توسط نویسنده نداشتم بالاخره هرکس را بهر کاری ساخته اند اما انصافا آقای ضابطیان کتاب را خوب خوانده بود و تدوین صوتی آن عالی بود. موسیقیهای متن به درستی انتخاب شده بود و به جذابیت کتاب افزوده بود. دوستانم که نسخه چاپی داشتند از عکسهای کتاب خیلی تعریف میکردند شاید این موسیقی های جذاب جای عکسهای کتاب را برای ما پر میکرد.
کتاب نثر روانی داشت و سفر نویسنده به کوبا را روایت میکرد. من کوبا را نمیشناختم البته اسم چگوارا و فیدل کاسترو را شنیده بودم اما در مورد انقلاب آنها و حتی محل کوبا از نظر جغرافیایی اطلاعاتی نداشتم. البته هنوز هم با خواندن این کتاب اطلاعات زیادی از انقلاب کوبا کسب نکردم و فقط باعث آشنایی سطحی با کوبا و ترغیب من به دانستن بیشتر شد.
سفرنامه های زیادی نخوانده ام بنابراین نمیتوانم به صورت تخصصی کتاب را نقد کنم اما کتاب را دوست داشتم شاید آشنایی خوبی بود و باعث شد اطلاعات کلی در مورد این کشور، مردمش، جغرافیای آن و سیاست و حکومت آن کسب کنم.
نگاه نویسنده با نگاه من متفاوت است اما متضاد نیست ایشان را یک میهن دوست دیدم که برای علایق شخصی به کوبا سفر میکند و البته تفاوت سلیقه هایی نیز با من دارد.
او از دریچه دید خودش سفرش را شرح میدهد این را گفتم تا انتظار کسب اطلاعات کامل از کوبا در این کتاب نداشته باشید اما در عین حال این کتاب مقدمه شیرین و جذابی برای آشنایی با کوبا بود.
اسم کتاب از سوالاتی است که در اولین مواجهه با کتاب جلب توجه میکند معمایی که در همان صفحات نخستین گشوده میشود.
طرح جلد کتاب اصلا جذاب نیست و شاید اگر به انتخاب خودم بود هرگز این کتاب را انتخاب نمیکردم.
از حلقه کتاب مبنا برای انتخاب این کتاب متشکرم.
#معرفی_کتاب
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab