#هزار_خورشید_تابان
دومین کتابی بود که از خالد حسینی و با ترجمهی مهدی غبرایی میخواندم.
از قلم خالد حسینی در بادبادک باز خوشم آمده بود و شاید یک دلیلش هم بیاطلاعی از تاریخ افغانستان و کنجکاوی در مورد آن بود و شاید همین باعث شد که همسر، این کتاب را شب یلدای سال ۹۹ برایم هدیه بیاورد.
شنیده بودم این کتاب راجع به زندگی زنان افغانستانی در دورهی تسلط شوروی و بعدتر تسلط طالبان بر افغانستان است. قبل از شروع کتاب تصورم این بود که منظور از هزار خورشید تابان زنانی هستند که باعث نجات کشورشان شدهاند یا زنانی قهرمانگون و حماسهساز!
اما کتاب اصلا شبیه تصوراتم نبود.
تلخ بود... تلخ تلخ تلخ...
داستان دختری به نام مریم که حاصل ازدواجی نامشروع بوده و از همان بچگی با لفظ حرامی خو میگیرد!
و همزمان داستان دختر دیگری به نام لیلا که زندگی متفاوتی با مریم داشته و دارد اما دست تقدیر، زندگی و سرنوشت این دو را بهم گره میزند.
مانند بادبادکباز باز هم با یک بچهی نامشروع طرفیم که پدرش ثروتمند و صاحب نام است اما دختر نامشروعش در فقر به سر میبرد.
و باز هم مانند بادبادکباز با مهاجرت افغانها به پاکستان مواجهیم و باز هم با یتیمخانهای برای بچهها اما اینبار یتیمخانهای خوب و قابل دفاع!
از واقعیت زندگی مردم افغانستان در دوران اشغال توسط شوروی یا حکومت دستنشاندهی آنها یا در دوران طالبان اطلاعات دقیق و یا معتبر تاریخی ندارم اما اینکه نویسنده از دوران شوروی بد نمیگوید و اشغال کشور را توسط آنها زمينهی پیشرفت کشور و تحصیل زنان و زندگی بهتر میداند تعجب کردم.
از اینکه باز هم مانند بادبادکباز به قوانین عجیب و غریب طالبان و سختگیریهای آنان و اعدامهای استادیوم قاضی پرداخته بود تعجب نکردم.
اما از اینکه در آخر، حملهی آمریکا به افغانستان و ورود آنها به کشور را با آب و تاب تعریف میکند و آنها را ناجی و برگردانندهی زندگی به افغانستان میداند تعجب کردم.
به زیبایی و جذابی #بادبادک_باز نبود شاید به خاطر تلخیاش اما برای درک بهتر عقاید نویسنده و حتی درک بهتر کتاب قبلیاش ارزش خواندن داشت.
نام کتاب برگرفته از شعریست که صائب تبریزی در وصف کابل سروده است:
پرتو مهتابها بر بامها نتوان شمرد
یا هزاران هور تابان در پس دیوارهاش
#معرفی_کتاب
#هزار_خورشید_تابان
#خالد_حسینی
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab