eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
2.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
278 ویدیو
108 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
جلد دوم از جایی آغاز می‌شود که آیوی اسکارلت را پیدا کرده و بالاخره نجات می‌دهد، اما پدرشان به خواست نامادری‌شان، دوباره آن‌ها را مجبور می‌کند به مدرسه رووک‌وود برگردند. حالا آقای مدیر برگشته و بچه‌ها فکر می‌کنند احتمالا مشکلات کمتر خواهد شد. در طول داستان مشخص می‌شود آقای مدیر از خانم فاکس (جانشین مدیر در جلد قبلی) هم بدتر است و حالا دوقلوها باید تلاش کنند رازهای مخوف او را برملا کنند. در همین حین آ‌نها به یک اتاق مخفی راه پیدا می‌کنند و آن‌جا می‌فهمند مادرشان هم قبلا در این مدرسه درس می‌خوانده و عضو یک انجمن مخفی بوده که هدفشان با هدف فعلی دوقلوها یکی بوده، برملا کردن کارهای خلاف مدیر مدرسه. این جلد هم مثل جلد قبلی ماجراجویانه و معمایی و دلهره‌آور است. هرچند هنوز هم نمی‌توانم کلمه ترسناک را برای آن به کار ببرم. هرچند حضور در مدرسه‌ای که مدیر آن آدم خطرناکی است و ناتوانی از ابراز آن به هیچ بزرگتری که بتواند بچه‌ها را نجات دهد، یا استفاده از واژه روح در اوایل داستان که دزدی‌ها را به او نسبت می‌دهند، ممکن است برای برخی کودکان سنین ۱۰،۱۱ سال ترسناک باشد. اما سریع رسیدن کمک و سادگی حل شدن معماها هم به این معنی است که نویسنده قصد نداشته پیچیدگی زیادی برای مخاطب ایجاد کند. در نتیجه هنوز هم معتقدم کتاب برای بالای ۱۱ سال قابل استفاده است و اگر می‌دانید فرزندتان به این راحتی‌ها نمی‌ترسد، بالای ۱۰ سال هم می‌تواند مخاطب کتاب باشد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
داستان دو شهر کتابی از چارلز دیکنز که در سال ۱۸۵۹ منتشر شد. از پرفروش‌ترین کتابهای کلاسیک جهان و از زیباترین کتاب‌های ادبیات انگلیس. همان‌طور که از اسم کتاب برمی‌آید داستان در دو شهر لندن و پاریس رخ می‌دهد، زمان کتاب برای قبل از وقوع انقلاب فرانسه است که کم‌کم به انقلاب می‌رسد و به اتفاقات آن می‌پردازد. در مورد انقلاب فرانسه قبلاً کتاب‌هایی خوانده‌ام اما توصیفات و جزئیات ریز به ریزی که در این کتاب آمده است بعید می‌دانم در هیچ کتاب دیگری پیدا شود. ابتدای داستان و پیرمردی که پس از سال‌ها زندان بالاخره عمر دوباره یافته و آزاد شده بود، بینوایانِ ویکتور هوگو را برایم تداعی می‌کرد اما به تدریج شخصیت های دیگری ساخته و پرداخته شدند که قلم چارلز دیکنز را متفاوت از ویکتور هوگو کرد. داستان در مورد چارلز دارنی است، پسری اشراف‌زاده و فرانسوی که از ظلم پدر و عمویش و دیگر هم کیشانش به رعیت و مردم تنگدست به ستوه آمده و بر ثروت و شهرت اجدادی پشت پا می‌زند و راهی انگلیس می‌شود ... توصیفات شخصیت‌ها و صحنه‌ها و مناظر به قدری خوب و پخته و زیبا بود که گاهی تصور می‌کردم در وسط ماجرا قرار دارم و ناخودآگاه مراقب بودم پایم در گل و شل فرو نرود و یا منتظر شنیدن صدای ارابه‌هایی بودم که محکومین به اعدام را حمل می‌کردند و از شلوغی و ازدحام مردم برای دیدن مادام گیوتین وحشت می‌کردم! توصیفات انقلاب و هرج و مرج و آشوب‌های آن و بی‌گناهانی که با گناهکاران در یک ردیف قرار می‌گرفتند و بدون محکمه، محکوم می‌شدند بسیار ظریف و دقیق و استادانه بود. برای مردمانی چنین بی‌رحم‌ و برای کشوری چنین بهم‌‌ریخته فقط شخصیتی مانند ناپلئون می‌توانست کارآمد باشد که البته بود و مردم را به توپ بست و آرامشان کرد و هرج و مرج را خواباند و فاتحه‌ی جمهوری‌شان را هم خواند! ابتدای کتاب کمی سخت‌خوان و مبهم است اما به تدریج که شخصیت‌ها پرداخته می‌شوند و داستان شکل می‌گیرد به جذابیت داستان افزوده می‌شود طوری که بعد از رسیدن به نیمه‌های کتاب دیگر نمی‌توانی آن را زمین بگذاری. می‌شود گفت قهرمان کتاب همان چارلز دارنی است و دکتر مانت نقش مکمل قهرمان را دارد، اما تمام شخصیت‌ها از لوریِ کارمندِ بانک گرفته تا میس پراسِ خدمتکار و مهربان، از سیدنیِ مست و عاشق و فداکار گرفته تا لوسیِ آرام و زیبا، به قدری هنرمندانه توصیف شده اند که هر کدام به تنهایی می‌توانند قهرمان داستان باشند. این اولین اثری بود که از چارلز دیکنز می‌خواندم اما مشتاق شدم به مطالعه‌ی باقی آثار این نویسنده! اگر به کتب کلاسیک یا تاریخی، داستان‌های عاشقانه و یا مطالعه پیرامون انقلاب‌های جهان علاقه دارید حتما این کتاب را بخوانید چون هم کتاب تاریخ است هم کتاب عشق و هم کتاب انقلاب. پ.ن: شاید یکی از دلایلی که امام خمینی(ره) در وصیت‌نامه‌اش به مخالفین و منتقدین انقلاب اسلامی توصیه کرده است سرگذشت انقلاب‌های سایر ملت‌ها را بخوانند و با انقلاب ما مقایسه کنند و سپس زبان به اعتراض بگشایند همین است که بدانند انقلاب ما زمین تا آسمان با انقلاب‌های دیگر ملت‌ها توفیر دارد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
اولین بار که به صورت جدی درباره اسطوره‌ها مطالعه کردم، دوست داشتم بیشتر از چند اسم درهم برهم در ذهنم باقی بماند. اما همه چیز آنقدر زیاد و شبیه هم بود که با خواندن کتاب‌های تئوری، چیزی عایدم نشد. تا اینکه با ریک ریوردان آشنا شدم؛ نویسنده‌ای که اسطوره‌های نقاط مختلف جهان را با داستان‌های فانتزی امروزی ترکیب می‌کند و در بستری جذاب، آن اسامی و روابط پیچیده و درهم بین اسطوره‌ها را در ذهن مخاطب تثبیت می‌کند. مجموعه اولی که از ریوردان شروع کردم، خاطرات خاندان کین است. این مجموعه درباره اساطیر مصر نوشته شده است. کارتر و سادی خواهر و برادری هستند که مادر خود را در ۶ سالگی در یک حادثه مشکوک از دست داده‌اند و از آن به بعد کارتر پیش پدر باستان‌شناسشان زندگی کرده و سادی در خانه پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش بزرگ شده است. در طول داستان آن‌ها متوجه می‌شوند که پدر و مادرشان و حتی خودشان جادوگر هستند و پدرشان همان ابتدای داستان، ایزدان مصری را از جهان زیرین آزاد کرده است و حالا آن‌ها باید با ایزد شرور، سِت، مبارزه کنند. در این کتاب اساطیر برای حضور در دنیای مادی، باید یک میزبان داشته باشند که بدنش را با آن‌ها شریک شود. توضیحاتی که در کتاب درباره ایزدان داده می‌شود به شدت مشابه توضیحاتی است که در کلاس‌ها درباره اسطوره‌ها شنیده‌ام. فقط به جای کلمه ایزد باید کلمه جن را بگذاریم! در هر حال کتاب بسیار جذاب است و به جز چند مورد اشارات کوتاه درباره ارتباط دختر و پسرها، نکته موردداری ندارد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کتاب جذابی بود. حس بدی از ارتودنسی بهم داد و عذاب وجدان گرفتم که باید بچه‌ام را ببرم ارتودنسی! نمی‌دانم پسرها هم از خواندنش لذت می‌برند یا نه ولی برای دخترهای بالای ۹،۱۰ سال احتمالا کتاب دلچسبی است. 🌸 📚 @hamkhaniketab
خواهرها جلد دوم از مجموعه خاطرات نوجوانی نویسنده است. در این جلد ماجرای سفر خانوادگی به یک ایالت دیگر روایت می‌شود. در همین حین فلش‌بک‌هایی به اتفاقات قدیم، از زمان خواهردارشدن شخصیت تا زمان حال نشان داده می‌شود. تصاویر فلش‌بک‌ها با رنگ مات‌تر کشیده شده‌اند. کتاب روابط دو خواهر را به زیبایی به تصویر کشیده است. خصوصا وقتی مثل سگ و گربه به جان هم می‌افتند! حتی در بخشی از ماجرا به شکل غیر مستقیم خراب شدن رابطه میان پدر و مادر نشان داده می‌شود. در کل کتاب جالب و خانوادگی به حساب می‌آید. 🌸 📚 @hamkhaniketab
دلهره‌ها جلد سوم از این مجموعه است. در این جلد شخصیت به مسائل مربوط به ۱۰ و ۱۱ سالگی‌اش می‌پردازد؛ اتفاقات مربوط به بلوغ. هرچند کتاب هیچ اشاره مستقیمی به موارد خاص بلوغ جسمی ندارد و اصل ماجرا، تغییرات روانی نوجوانان در این دوران را نشان می‌دهد و به همین دلیل مخاطب آن می‌توانند پسران هم باشند. درواقع اسم کتاب کاملا بیانگر محتوای آن است، ترس‌هایی که نوجوانان در ابتدای دوران بلوغ و حتی کمی پیش از آن تحمل می‌کنند که می‌تواند منجر به دردهای جسمی، بیماری‌های ناشی از اضطراب و نیاز آن‌ها به استفاده از روان‌ درمانگر شود. در کل این کتاب برای مخاطب بالای ۱۰ سال می‌تواند جذاب و مفید باشد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
این کتاب یک داستان عاشقانه از نویسنده مجموعه‌ی آن شرلی است. قبلا علاوه بر آن شرلی، قصر آبی را هم از این نویسنده خوانده بودم و همین باعث شد ترغیب شوم سایر کتاب‌هایش را هم بخوانم. این کتاب یک داستان عاشقانه خطی است و مثل قصر آبی، نویسنده آخرش سعی کرده خواننده را غافلگیر کند. ولی آنقدر همه چیز ساده و قابل پیش‌بینی است که بیشتر شبیه تمرین‌های کلاس‌های نویسندگی شده است. در هر حال شاید اگر آن را نخوانید هم چیزی از دست ندهید. برای نوجوانانی که حوصله کتاب قطور ندارند ولی دنبال یک داستان عاشقانه اند می‌تواند یک گزینه مناسب باشد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
برای معرفی این کتاب آمدم از عبارت کلیشه‌ای حر فاطمیون استفاده کنم، دیدم فایده ندارد، حق مطلب را ادا نمی‌کند. اینکه کسی آدم خلافکاری باشد مثل شاهرخ ضرغام و بعد توبه کند و شهید شود، سوژه تکراری‌ای شده، خصوصا بعد از فیلم اخراجی‌ها. اما عبدالبصیر داستانش متفاوت است. داستان او داستان آتش است. آتشی که وقتی به خرمن زندگی کسی می‌افتد به این راحتی خاموش نمی‌شود. اگر در اطرافیان خود کسی را بشناسید که درگیر اعتیاد باشد، می‌فهمید منظورم از آتش چیست. من دیده‌ام که چطور این آتش یک انسان را نابود می‌کند. نه فقط زندگی‌اش را، بلکه خودش و انسانیتش را. نمی‌خواهم زیاد درباره اعتیاد داد سخن بدهم، فقط در این حد بگویم که احتمالا تا به حال زندگی یک شهید که قبلا سال‌ها، شاید حدود ۲۰ سال درگیر اعتیاد بوده را نخوانده‌اید. خود این مساله بهترین دلیل است برای خواندن کتاب زیبا و جذاب پرتگاه پشت پاشنه و بعد هم معرفی کردن آن به هرکسی که معتقد است آنقدر که بد بوده، هیچ‌وقت نمی‌تواند برگردد و خوب بشود. کتاب پرتگاه پشت پاشنه "داستان" زندگی این شهید است، یعنی روایت و زندگینامه نیست ولی نویسنده تلاش کرده هر آنچه از زندگی واقعی شهید پیدا کرده، با چاشنی قلم خوب و کمی خیال ترکیب کند تا کتاب کامل و جامعی ارائه دهد، و به نظر من در این کار موفق بوده است. البته می‌توان ایرادات فرمی محدودی به کتاب وارد کرد، مثل پرش‌های زمانی زیاد با وجود داشتن فصل‌های کوتاه که ابتدای کتاب، حوصله مخاطب را به چالش می‌کشد، یا جملات شاعرانه ابتدای برخی فصل‌ها که به نظر من زائد می‌آید، اما در کل داستان آنقدر خوب و خواندنی هست که از این‌ها بگذرم و این کتاب را به صورت عمومی پیشنهاد کنم. فقط موقع خواندن آن کمی صبر کنید و به کتاب فرصت دهید تا یک سوم ابتدایی‌اش بگذرد و به سرازیری بیفتد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
خواندن یک کتاب درباره زن بارداری که پس از زایمان به کما می‌رود در روز‌های آخر بارداری، کمی غیرعادی و سنگین بود، اما از آن‌جا که مدت‌هاست این کتاب را خریده بودم و جلوی چشمم بال‌بال می‌زد، دیشب در یک عملیات انتحاری از ۱۲ شب تا ۵ صبح یک نفس خواندمش. خواندن کتاب با چراغ‌قوه در شب‌های گرم تابستان که به هیچ روشی نمی‌شود دمای هوا را برای خوابیدن مطلوب کرد، روش مناسبی برای وقت‌گذرانی و رساندن شب به صبح است! داستان کتاب درباره دختری به نام الا است که احتمالا حدود ۹ یا ۱۰ سال دارد و در همان فصل‌های اول، مادر باردارش که برای زایمان به بیمارستان رفته، پس از به دنیا آوردن بچه به کما می‌رود و دچار زندگی نباتی می‌شود. البته واضح است که به عنوان یک کتاب نوجوان پایان خوشی دارد و مادر در صفحه آخر کتاب به هوش می‌آید که به نظر من پرداخت بسیار کمی داشت و تا حدی مصنوعی و نچسب بود، انگار یک نویسنده دیگر این صفحه پایانی را نوشته بود! نکته خواندنی کتاب در روند داستان است. اتفاقاتی که برای الا در طول کتاب می‌افتد و تغییراتی که در روابطش با ناپدری و دوستانش رخ می‌دهد. همه این‌ها می‌تواند کتاب را یک انتخاب خوب برای نوجوان کند. نثر روان کتاب و سن پایین شخصیت اصلی حتی می‌تواند کتاب را برای پرخوان‌های دبستان ۲ هم مناسب جلو دهد. اما... یک امای بزرگ این وسط وجود دارد. آن هم تفاوت فرهنگی بزرگ بین دنیای ما و غربی‌هاست! اولین قسمتی که باعث شد موقع خواندن کتاب حس کنم با سر توی دیوار رفته‌ام، بیان چگونگی ازدواج مادر و ناپدری در همان فصول اول کتاب است. "مادر که فهمید باردار است، جک و مامان خانه‌هایشان را فروختند تا در یک خانه زندگی کنند و بعد هم ازدواج کردند!" قسمت بعدی صحبت از مست شدن ناپدری در یک بخش کتاب است و نوشیدنی‌های زیادی که می‌خورد. جالبی قضیه این‌جاست که ارشاد روی اسم مشروب حساس است طوری که در جایی از کتاب شخصیت می‌گوید بگذار برایت نوشیدنی سکنجبین بیاورم!!! و بعد ناپدری با همین سکنجبین مست می‌شود!!! اما هیچ حساسیتی روی مساله بچه‌دار شدن قبل از ازدواج وجود ندارد! یک بخش دیگر هم صحبت‌های مادر و دختر در همان فصل اول درباره زایمان است. تمرین تنفس موقع زایمان، گفتن از درد زیاد هنگام زایمان و چیزهایی از این قبیل که می‌تواند برای کودک ناآشنا، سوال‌برانگیز باشد. در نهایت کتاب را به چه سنی می‌شود پیشنهاد داد؟ به نظر من اگر نوجوانی شرایط مشابهی دارد، یعنی بیماری عضو خاصی از خانواده یا داشتن ناپدری و ... و بالای ۱۶ سال سن دارد، می‌شود به عنوان کتاب درمانی پیشنهاد داد. در غیر این صورت به دلیل حجم غم کتاب و موارد ذکرشده در بالا، برای کودک و نوجوان سنین پایین اصلا مناسب نیست. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کتاب دو جلدی من اطلاعاتی بودم روایت‌های یکی از ماموران قدیمی وزارت اطلاعات است از ابتدای ورودش به کارهای اطلاعاتی در اوایل انقلاب تا زمان بازنشستگی‌اش و پس از آن. جلد اول که حجم بسیار کمتری دارد به چگونگی ورود او به اطلاعات سپاه دقیقا پس پیروزی انقلاب می‌پردازد، آن زمان که هرکسی بدون چشم‌داشت فقط می‌خواست یک گوشه از کار انقلاب را دست بگیرد تا کار زمین نماند. شیوه آموزش افراد، محل اسکان، انجام کارهای تعقیب و مراقبت و ... در آن زمان هیچ شباهتی به فیلم‌های جیمز باندی ندارد و دانستن آن‌ها خالی از لطف نیست. این بخش‌ها علاوه بر اینکه به مخاطب جوان نشان می‌دهد این انقلاب از کجا و با زحمات چه کسانی به اینجا رسیده، تفاوت وضع اطلاعاتی ما با غرب و شرق را هم پررنگ می‌کند، چیزی که به درک این مطلب کمک می‌کند که چطور با وجود این همه دشمن حرفه‌ای و کودتا و ... این نظام سرپا ماند. در بخش‌های ابتدایی، راوی جزو تیم کشف کودتاها بوده و درباره برخی از آن‌ها حرف‌هایی می‌زند که کاملا جدید است. هرچند اگر مخاطب، قبل از آن با تاریخ انقلاب و کودتاهای پس از انقلاب آشنا باشد، می‌تواند بهره بیشتری از این قسمت‌ها ببرد. سپس راوی جریان انحلال اطلاعات سپاه را پس از تشکیل وزارت اطلاعات در دهه ۶۰ توضیح می‌دهد و اینکه چطور از آن به بعد از یک پاسدار به نیروی وزارتخانه تغییر ماهیت می‌دهد و همان‌جا گریزی می‌زند به چرایی تشکیل دوباره اطلاعات سپاه در دهه ۷۰ و پس از قتل‌های زنجیره‌ای در دولت اصلاحات. در جلد دوم کتاب که بسیار فصل‌تر از جلد اول است، راوی به عنوان مسئول میز انجمن حجتیه در وزارت اطلاعات از سال ۶۴ تا ۷۶، به صورت بسیار ریز و جزئی، مسائل مربوط به این گروه را باز می‌کند و مخاطب را با لایه‌های پنهان این تشکیلات آشنا می‌کند. بیان اسامی بسیار در این فصل، خصوصا اسامی افراد آشنا و معروف، باعث می‌شود برخی مخاطبین به صحت ادعاهای راوی شک کنند، اما ذکر دو نکته اینجا ضروری است. اولا مطالبی که راوی بیان می‌کند مربوط به این افراد و اتفاقات، تا سال ۷۶ است و اگر مساله‌ای مربوط به پس از آن باشد، راوی این موضوع را ذکر می‌کند. ثانیا کتاب فوق یکی دو سال از زمان تولید تا چاپ، در انتظار تایید وزارت اطلاعات بوده و کل محتوای آن پس از خوانده شدن، مورد تایید وزارت قرار گرفته و قسمت‌هایی هم بوده که به دلایل مختلف، نویسنده مجبور به حذف مطالب یا اسامی شده است. پس شبهه غیر واقعی یا غیر قابل اعتماد بودن مطالب، اصلا به کتاب وارد نیست. در نهایت راوی به توضیح چرایی و چگونگی خروجش از میز انجمن حجتیه در سال شروع دولت اصلاحات می‌پردازد و پس از آن به صورت خیلی خلاصه از مسئولیت‌های بعدی خود در وزارت اطلاعات و مجلس و ... می‌گوید. خواندن این کتاب هم به کسانی توصیه می‌شود که به دنبال آشنایی با کار اطلاعاتی در ایران هستند و هم افرادی که به دنبال اطلاعات بیشتر از لایه‌های پنهان انجمن حجتیه پس از انقلاب می‌گردند؛ خصوصا که این روزها فعالیت این انجمن در جامعه و لایه‌های مختلف نظام از تربیت کودکان تا مناصب بالای حکومتی، بسیار زیاد شده و این واقعیت که راوی پس از سال‌ها کار اطلاعاتی، آن‌ها را در مساله ضد نظام جمهوری اسلامی بودن و تلاش برای ناکارآمد کردن و براندازی آن، هم‌ردیف بهاییت، سلطنت‌طلبان و ... می‌داند، بسیار مهم و وحشتناک است! 🌸 📚 @hamkhaniketab
گیلی یا گلادریل دختری کلاس ششمی است که ۹ سال است دور از مادرش زندگی می‌کند. درواقع وقتی ۳ ساله بوده مادرش رهایش می‌کند و تمام این مدت در خانه‌هایی به سر برده که او را به فرزندی قبول کرده‌اند. اما این مدل زندگی یک درس به او داده و آن هم این است که به جز مادر واقعی‌اش، به هیچ‌کس دل نبندد چون هیچ‌کس واقعا او را نمی‌خواهد! ماجراهای او در خانه جدیدی که به آن وارد می‌شود، اصلا شبیه کتاب‌های مشابهی نبود که خوانده بودم. شاید علت اصلی‌اش این بود که در دهه ۷۰ یا ۸۰ می‌گذشت. زمانی که هنوز از ویتنام سخن می‌رود و هنوز عده‌ای نسبت به سیاه‌پوست‌ها موضع‌گیری نژادپرستانه دارند. در مجموع کتابِ روان، خوش‌خوان، ساده و بدون مشکلی است که می‌شود به هر نوجوانی از ۱۱ سال به بالا پیشنهاد داد. شاید نقطه قوت کتاب این باشد که همه چیز در کتاب واقعی است، حتی پایان‌بندی و در انتهای داستان هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ نمی‌دهد، و این ظاهرا یکی از نکاتی است که نویسنده در دیالوگ‌ها هم تصریح می‌کند: "اینکه تمام چرت‌پرت‌هایی که درباره پایان خوش می‌گویند دروغ است... زندگی سخت است و هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر از این نیست که از پس کارهای سخت، خوب بربیایی." 🌸 📚 @hamkhaniketab
کتاب من و آقای همسایه درباره دختری ۱۷ ساله به نام افسانه است که همان ابتدای داستان، پدرش را بخاطر بیماری کلیوی از دست می‌دهد. او و مادر و برادر بزرگش، علاوه بر فقدان پدر، دچار مشکلات مالی هم می‌شوند و همین مسائل باعث می‌شود افسانه تلاش کند با درست کردن دستبند و فروختن آن، کمی به اقتصاد خانواده کمک کند. از آن طرف دایی افسانه با اینکه ثروتمند است اما چون پسرش خواستگار افسانه بوده و پدر و مادر دختر مخالفت کرده‌اند، ارتباطش را با آن‌ها قطع کرده بود و حالا هم هرچند با دادن اجاره‌های عقب افتاده آن‌ها، بهشان کمک کرده، ولی همچنان موجود منفوری در خانواده به شمار می‌رود. حالا این آقای همسایه کیست؟ امام جواد علیه‌السلام. در واقع خانه این خانواده روبروی مسجد امام جواد در یکی از محله‌های تهران است، احتمالا غرب تهران، و همین باعث شده افسانه این نام را برای امام جواد انتخاب کند. در گیر و دار ماجراهای این خانواده، ارتباط برادر افسانه با همان پسردایی معروف زیاد می‌شود و این ماجرا مادر و افسانه را کفری می‌کند. از آن طرف افسانه عاشق پسری می‌شود که هر شب برای نماز به مسجد امام جواد می‌آید و برای دیدنش، هر وقت بتواند خودش را پشت پنجره می‌رساند و نگاهشان به هم گره می‌خورد. همه این اتفاقات و گره‌های داستانی، با روندی خوب و معقول پیش می‌روند و دانه دانه، به شکل عاقلانه نه احساسی، باز می‌شوند. باوجود این، داستان کمی برای من نچسب بود. خودم هم درست نفهمیدم چرا. تنها دلیلی که می‌توانم پیدا کنم، مرد بودن نویسنده کتاب در عین مونث بودن شخصیت اول و راوی داستان است. حس من این بود که همه چیز در عین اینکه خوب کنار هم چفت شده، به دلم نمی‌نشیند. یعنی دختر ۱۷ ساله داستان با اینکه اصلا مذهبی نیست، اما بسیار منطقی است! چیزی که من بین نوجوان‌های ۱۷ ساله کم دیده‌ام. کلا دختران نوجوان این سنی، هرچقدر هم معقول و منطقی باشند، دوز احساس در وجودشان آنقدر بالاست که به ندرت تصمیم‌های عاقلانه می‌گیرند، مگر اینکه دین و مذهب خیلی دست و پای آن‌ها را بسته باشد. چند نکته خاص هم در داستان وجود دارد که خوب است به آن‌ها اشاره شود و شاید همین‌ها کمی روی نچسب بودن داستان اثر گذاشته است. اول اینکه افسانه و خانواده‌اش هیچ‌کدام اعتقادی به حجاب ندارند و اهل نماز و روزه هم نیستند اما خدا را قبول دارند. در عین حال این را چیز عجیبی نمی‌بینند و فقط معتقدند چون از کودکی در خانواده‌ای بدون بروز ظاهری اعتقادات دینی بوده‌اند، این شکلی شده‌اند. از طرف دیگر شخصیت منفی داستان، خانم ضیائی، یکی از ناظم‌های مدرسه است که چادری است اما بد صدا، و با همین صدای بدش اصرار دارد در مدرسه دعای توسل و ... بخواند. او با افسانه پدرکشتگی دارد و تمام تلاشش این است او را اخراج کند. بسیار به حجاب دیگران گیر می‌دهد و حتی در صحنه‌هایی درگیری فیزیکی هم با بچه‌ها پیدا می‌کند! شخصیت مثبت مدرسه، عطیه دوست افسانه و خانم مدیر هستند که خیلی افسانه را دوست دارند و به او کمک می‌کنند ولی در خلال داستان می‌فهمیم آن‌ها هم چادری هستند. حالا چرا خانم ضیائی آنقدر تابلو از همان ابتدا چادری معرفی می‌شود اما این شخصیت‌های مثبت در وسط و آخر داستان مشخص می‌شود چادری و مذهبی هستند، احتمالا انتخاب خاص نویسنده بوده تا روی ناخودآگاه مخاطب تاثیر مثبت بگذارد ولی شاید همین امر باعث تاثیر منفی هم بشود. در بخش‌هایی از داستان هم نویسنده احادیث امام جواد را بیان کرده و افسانه آن‌ها را در دفترش می‌نویسد و دائم تکرار می‌کند. ترکیب این دو نکته، باعث می‌شود بخش‌هایی از داستان مصنوعی شود و از جذابیت آن کاسته شود. در مجموع به نظر من کتاب برای نوجوانان غیر مذهبی هم انتخاب خوبی است اما این مستقیم‌گویی‌ها می‌تواند در برخی قسمت‌ها توی ذوقشان بزند. باوجود صحبت از عشق و عاشقی، بخاطر انتخاب‌ها و اتفاقات خاص و منطقی و عقلانی داستان، می‌توان کتاب را تمیز دانست و به نوجوان بالای ۱۳ سال پیشنهاد داد. 🌸 📚 @hamkhaniketab