eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
217 ویدیو
94 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاخره بعد از چند سال انتظار، کتاب که اثر تربیتی مرحوم آیت الله است، از چاپ بیرون آمد. 😍 ♨️ بدون اغراق میشه گفت که چاپ این کتاب، یک در حوزۀ تعلیم و تربیت اسلامی است. 🌻به اذعان برخی متخصصین و کارشناسان تربیت، آیت الله حائری شیرازی، یکی از چند صاحب‌نظر اصلیِ حوزۀ تعلیم و تربیت اسلامی در پنجاه سال اخیر هستند. 🔸خود ایشان هم در جایی می‌فرمایند: «رشتۀ اصلی من، تربیت است ... خداوند تعالی به من عنایتی کرده که چیزهایی در مسائل تربیتی به نظرم می‌رسد» 🔹متاسفانه تا امروز، هیچ اثر جامعی که در بردارندۀ مجموعۀ نظریات تربیتی ایشان باشد، در دسترسی نبود. اما به لطف خداوند مهربان، این آرزوی چندین سالۀ علاقمندان به مباحث تربیتی استاد، امروز محقق شد. @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بـادام خشکی می‌نمود دنیا همین است دیگر، لحظه‌ای که احساس می‌کنی همه چیز به تو روی آورده در حقیقت دنیا، با لبخندی آتشین به دنبال انداختن گدازه‌ای به جانت است. توصیفات کتاب، فضاسازی‌ها، نداهای درون، موسیقی درونی که اشتاین بک دائما در خلال ماجرا، برایمان از درون سینه شخصیت اصلی داستان روایت می‌کند و ما را به آن ارجاع می‌دهد، شخصیت پردازی و سکون و گفت‌وگوهای اندک میان داستان، همه‌گی آنقدر خوب، دقیق و پیش برنده است که مخاطب خود را در همان موقعیت حس می‌کند. مخاطب در کنار کینو غمبار می‌شود، خشمگین می‌شود، احساس طمع می‌کند، پدرانه فکر می‌کند و برای همسر و فرزندش رویای زندگی پر زرق و برقی را ترسیم می‌کند. داستان گویی خوب، مگر چیزی جز این‌ها می‌خواهد؟ مگر غیر این است که در دل داستان، در صورت کینو، همسری عاشق، پدری مقتدر، هراسناک نسبت به آینده فرزند، دوست دار حقیقی او و دلبسته به آینده درخشان می‌بینیم؟ و مگر غیر این است که خووانا با تمام توانش پشت به کینو داده و زندگی ساده دلنشینی با او دارد؟ مادری مهربان است و همسری محتاط و همیشه هراسان از دست دادن این دو عزیزش... همه این‌ها به علاوه شخصیت پردازی عناصر فرعی داستان آنچنان روحی به داستان داده است که هر لحظه خود را در دل داستان تصور می‌کنی. روایت از جایی شروع می‌شود که کینو و خووانا لحظه‌ای به خود می‌آیند و می‌بینند عقرب کودک نوزادشان را گزیده و باید به پزشک مراجعه کنند. اما پولی ندارند، آن‌ها که همسایه دریا هستند دست به دامان او به سراغش می‌روند و از او رزقی می‌طلبند و دریا کریمانه یا بخل‌ورزانه (نمی‌دانم) بزرگترین مرواریدی مردم دیده‌اند را به آن‌ها هدیه می‌دهد. اما داستان به این سادگی پیش نمی‌رود... اگر دقیق نگاه کنیم مثل همیشه، جبرگرایی موجود در نگاه اشتاین بک را می‌توان در لابه‌لای سطور این کتاب هم دید. انسان‌هایی که محکوم به همان اقلیمی هستند که زاده شدند، نه رشد می‌کنند و نه پیشرفت. آن‌ها افسون شده هستند، افسون جبر زمانه و روزگار. در این میان فقط یک چیز برایم به شدت جالب است و دلبری می‌کند و آن اینکه کینو و همسرش پس از سیر طولانی که در دل داستان دارند، مجدد به خانه‌شان برمی‌گردند، اما بدون کودک شان. گویی تمام حرکت آن‌ها و عصیان شان برعلیه جبر روزگار و بیدن شان از شهر و خانه، وابسته به امیدی است که از نفس‌های کودکشان مدد می‌گیرد و اگر کودکی نباشد و نفسی، سایه سیاه جبر، دوباره بر سر آن‌ها آوار می‌شود. و دیگر چه فرق می‌کند که تو در کجای این جهان باشی... ✍️🌸 📚 @hamkhaniketab
🌷 امروز سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم؛ ، ، و . شاد کنیم روح این شهیدان را با قرائت فاتحه. 📖 ۱. بابا مهدی: خاطراتی از شهید مدافع حرم؛ مهدی قاضی خانی 📖 ۲. راز قلعه حمود: خاطرات شهید روحانی مدافع حرم؛ سیداصغر فاطمی تبار 📖 3. پهلوان زاگرس: خاطرات همرزمان شهید ستار محمودی 📖 ۴. مرادی برای دل سجاد: خاطرات شهید مدافع حرم؛ سجاد مرادی @hamkhaniketab
🌷 شهید محمدرضا چمنی؛ اسطوره خطه نیشابور 💠 جوانی که رتبه برتر کنکور و دانشجوی مکانیک صنعتی شریف بود، اما اطلاعات دینی او کمتر از معلومات مهندسی اش، نبود. با شروع جنگ این جوان دانشجو، راهی جبهه شد و در همان روزهای ابتدای جنگ به اسارت گروه های تروریستی در کردستان در آمد و برایش حکم اعدام، صادر کردند... 📖 سرو در بند ✍️ به کوشش: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 🖨️ انتشارات: شهید ابراهیم هادی 👌 روایتی ناب از زندگی دانشجوی نخبه شهید؛ محمد رضا چمنی. 📄 برشی از کتاب: محمد پس از بازگشت از سفر جهادی با دانشجویان به سیستان و مشاهده محرومیت مردم آنجا و در زمان دانشجویی که در تهران بود، کوره‌ای اختراع کرد که با نفت سیاه یا مازوت و آب قابل استفاده بود. ابعاد تقریبی کوره ۳ در ۴ متر بود و در هر جایی قابلیت بهره برداری داشت. انگیزه‌ محمد از ساخت کوره این بود که نقاط محروم کشور که خانه‌هایی از گِل داشتند، با استفاده از این کوره، خانه‌های آجری بسازند. @hamkhaniketab
👨‍🎓بسته پیشنهادی ویژه روز دانشجو👨‍🎓 🔻کتابِ تولد در لس آنجلس ✍نویسنده: بهزاد دانشگر 📚ناشر: عهد مانا 📌درباره کتاب: این کتاب خاطرات محمد عرب است. خواندن خاطرات کسانی که یک شبه مسیر زندگی شان عوض می شود و از بی‌راهه به راه درست می‌رسند جذاب و آموزنده است. 🔻کتابِ عملیات احیا ✍نویسنده: محمد حکم آبادی 📚ناشر: راهیار 📌درباره کتاب: کتاب حاضر حاوی یک مجموعه جستار است که هر جستار به یکی از موضوعات مرتبط با توضیحات یاد شده پرداخته است. «خاکش هم بد است»، «استثمارِ کوچک»... دو عنوان ازفصلهای این کتاب هستند. 🔻کتابِ شطرنج باز ✍نویسنده:نرجس شکوریان فرد 📚ناشر:عهد مانا 📌درباره کتاب: این کتاب داستانی است که براساس پرونده‌ای واقعی نوشته اما اسامی شخصیت‌ها ومکان‌ها به دلایل امنیتی واقعی نیست و هرگونه تشابه اسمی تصادفی است! 🔻کتابِ برنامه نویس ✍نویسنده: وحید حُسنی 📚ناشر: سوره مهر 📌درباره کتاب: قصه این کتاب که در فضایی جذاب و صمیمانه به‌پیش می‌رود، اتفاقاتی که برای راوی پیش آمده و فراز و نشیب‌های یک طرح کاری او را بیان می‌کند. 🔻کتابِ شبیه ✍نویسنده: فائضه غفارحدادی 📚ناشر: شهید کاظمی 📌درباره کتاب: زندگی یک زوج دانشجوی ایرانی است که در شهر «نیس» فرانسه زندگی می‌کنند و دوست دارند فرزند زمانهٔ خودشان باشند، اما به ناگاه اتفاقی مهیب رخ می‌دهد و... 🔻کتاب بیست و هفت نفر ✍نویسنده: محمدرضا نجفی 📚ناشر: سدید 📌درباره کتاب: مخاطب اصلی این اثر دانشجویان جدیدالورود هستند. این قشر فرهیخته می‌تواند با مطالعهٔ‌این کتاب، نسبت به هویت دانشجویی بینش کلی پیدا کرده و برای نیل به اهداف اصیل خود، برنامه‌ریزی صحیحی داشته باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻امروز روز دانشجوهاس. به همین مناسبت کتاب «» رو توی یک دقیقه بهتون معرفی کردیم. ویژگی اصلی این کتاب استنادات معتبرش هست. امیدواریم از این کتاب خوشتون بیاد. چی‌کتاب @hamkhaniketab
اینها بخشی از نظرات درباره کتاب کشتی پهلو گرفته است. 🌻سی و‌هشتمین همخوانی با محوریت کتاب کشتی پهلو‌گرفته شروع از شنبه ۱۸ آذرماه تا روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها از طریق لینک زیر وارد گروه همخوانی این کتاب شوید: https://eitaa.com/joinchat/3570336377C60a39d562e در ایام فاطمیه، لذت همخوانی این کتاب رو از دست ندید @hamkhaniketab
صبوری نویسنده همانند صبوری مبارزی است که در زیرزمینی متروک و تاریک و نمناک تشنه و گرسنه سرگرم ساختن ماده‌ی منفجره‎ای است تا به وسیله‌ی آن بنای ظلمی را ویران کند. او ممکن است خسته شود، گریه کند، دشنام بدهد، نفرین کند، بر سر بکوبد، به خود بپیچد و فریاد بکشد؛ اما هرگز به ناامیدی رضا نخواهد داد. چرا که ناامیدی نافی موجودیت اوست. همان‎طور که کاهلی و کم‎کاری. ✍🏻زنده یاد @hamkhaniketab
بسم الله الرحمن الرحیم امروز کلمه‌ای در غـزه شـهید شد. شما دارید به عکس نگاه می‌کنید. او نـظامی نبود. اگر بخواهم کامل صدایش کنم، باید بگویم استاد دکتر رفعت العریر. رفعت در دانشگاه ادبیات درس می‌داد. شعر می‌گفت. داستان می‌نوشت. رفعت کلمات را می‌فهمید. وزن واژه‌ها را حس می‌کرد. در صفحه‌اش به میوه‌ها و گل‌ها دقیق می‌شد. ظرافت‌شان را ادراک می‌کرد. رفعت زبان می‌دانست. به شاگردانش انگلیسی درس می‌داد. داستان نوشتن یادشان می‌داد. رفعت، شصت روز مداوم، پشت یک صفحه ایستاده بود [که نزدیک به ۹۰ هزار نفر عضو داشت] این ایدهٔ او بود: «ما عدد نیستیم.» او شصت روز، لاینقطع، قصهٔ شـهدای غـزه را برای دنیا تعریف می‌کرد. با چشم خیس می‌نوشت و می‌نوشت و می‌نوشت تا دنیا بداند بیست هزار نفر شـهید طی دو ماه، یک گزارش آماری از غـزه نیست، بیست‌هزار زندگی، بیست‌هزار روایت، بیست‌هزار داستان است که در گور دسته‌جمعی زیر خاک رفته. امروز، دکتر رفعت العریر، تبدیل شد به شـهید رفعت العریر. امروز اسـرائیل خانهٔ او را بمــباران کرد و رفعت و هر شش نفر عضو خانواده‌اش با هم شـهید شدند. امروز، تمام شاعران آزادهٔ جهان، تمام نویسندگان روشن‌ضمیر جهان در غـزه شهید شدند. امروز کلمه‌ای در غـزه زیر آوار ماند که مثلش نبود و نیست. واژه‌ای به آسمان رفت که بلند بود، خیلی بلند، آن‌قدر که به سرانگشت آرزو، دستم به بلندای قامت نستوهش نرسد؛ رفیع، درست مثل اسمش. رفعت العریر، اسطورهٔ من بود. تقلا می‌کردم بین او و خودم قرابتی پیدا کنم از جنس ادبیات و کلمات و زبان. آرزوبه‌دل بودم مثل او مؤثر باشم. او نظامی نبود، اما کلمه را مثل سـلاحی بی‌مانند میان انگشتانش می‌چرخاند و سمت ظالمان جهان شـلیک می‌کرد. رفعت، حاشیه‌نگار رنج فلـسطین بود. عکسش را ورق بزنید. به کلماتش برسید. این شعر اوست. رفعت نوشته «اگر من باید بمیرم، پس تو باید زنده بمانی تا داستانم را برای بقیه تعریف کنی. تا خرت‌وپرت‌هایم را بفروشی… و از لباس‌هایم، از بند کفنم، نخ بلند بادبادکی بسازی تا بچه‌ای در غـزه که بهشت در نگاهش خانه کرده در جست‌وجوی پدری که در چشم‌به‌هم‌زدنی شـهید شده، این بادبادک را، بادبادکی را که تو از من ساختی، ببیند و شده برای لحظه‌ای تصور کند فرشته‌ای‌ست که عشق را به او بازگردانده. اگر من باید بمیرم، بگذار این مرگ امیدی بیافریند، بگذار این مرگ افسانه‌ای باشد.» کلمهٔ عزیز من که امروز شـهید شدی تو کلمه‌ای. عدد نیستی. دنیا شاید اعداد را فراموش کند، اما کلمات را هرگز از یاد نخواهد برد؛ به‌خصوص اگر این کلمات، حماسه‌ای باشند، چنان که تو بودی. نوشته‌ی: پرستو علی‌عسگرنژاد @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی... دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال... عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است... دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می‌گیرد... عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن“ نیست... دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می‌کند و باخود به قله‌ی بلند اشراق می‌برد... عشق زیبایی‌های دلخواه را در معشوق می‌آفریند... دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را در دوست می‌بیند و می‌یابد... عشق یک فریب بزرگ و قوی است... دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق... عشق در دریا غرق شدن است... دوست داشتن در دریا شنا کردن... عشق بینایی را می‌گیرد... دوست داشتن بینایی می‌دهد... ... این جملات از دل کویرِ شریعتی بیرون آمده است. اما مگر از کویر چه می‌روید؟ دکتر شریعتی خیلی خوب تمام داستانِ شب‌های روشن را در کلامش به ما نشان داده است. ظاهراً شریعتی و داستایوفسکی هردو به دنبال یک چیز بودند... داستان دختری عاشق که شبی بر بالای پلی در حال گریه است و مرد خیالباف داستان ما این بار پا از خیال‌هاش بیرون گذاشته و با دودلی به دنبال تجربه، به سراغ او می‌رود. همین مقدار برای اینکه خلاصه ای از داستان بدانید کافی است. بقیه اش را بخوانید و کشف کنید و با کلمه کلمه شریعتی قیاس کنید. خواهید فهمید که داستایفسکی چه استادانه این مفاهیم را به تصویر کشیده است. این بار هم داستایفسکی درست مثل داستان نازنین، بی آنکه اسمی از شخصیت‌های داستان بیاورد برای ما داستان تعریف می‌کند... و این چقدر خوب است. چقدر داستایفسکی و هیچکاک در نظرم نزدیک بهم اند... ✍️🌸 📚 @hamkhaniketab
🌻یک نگاه خیلی خیلی خیلی کوتاه و تلگرافی به ۸ کتابی که برای هر دانشجویی مثل ابزار زندگی می‌مونه... چی کتاب @hamkhaniketab