#ارتباط_باجاری 🩵🤍
خانما بنا به صلاحدید خودتون ،ترجیحا رازهاتون رو با خونواده همسرتون بخصوص👈 جاری هاتون مطرح نکنین!
خیلیا میگن که 👈دلمون میخواد باهاشون صمیمی باشیم و رازهامون رو بگیم .
حتی بعضی خانما درد و دل میکنن از اشتباهات شوهرشون میگن براش یا پشت سر خواهر شوهر یا مادر شوهر حرف میزنن 😱😱
و بعدش هم از کارشون پشیمون میشن 💟
خانما نذارید کسی حتی از جزئیات زندگیتون هم سر در بیاره چه برسه بخواین خودتون اینا رو براش تعریف کنید 💝💝💝
احترام رو نگه دارید در همه حال ولی اینکه بخواین صمیمی بشید تا از همه زندگیتون باخبر بشن نه اصلا کار درستی نیست 🌸🌸🌸
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
✨﷽✨
#آقایون_بخوانند
✍🏻میدونی آقا؟ خانم ها طبع لطیفی دارن. از صبح چشمشون به دره تا مردشون رو ببینن.
👈🏻غذا می پزن، بچه رو می خوابونن، به خودشون میرسن همه واسه اینه که شما کیف کنین، عاشقشون بشین و جذابیت زنانه ش رو شکوفا کنین. 😍
❌حالا اینکه هر وقت از راه میاین بگین خسته این دل خانم رو میشکنه.
‼️از قدیم گفتن سر شکسته رو میشه درمون کرد، دل شکسته رو نه!
✅پس همیشه یه جمله رو اویزه گوشتون کنین:
مشکلات را در جاکفشی بگذارید و با لبخند وارد شوید.
♡••࿐
#خانومها_بخوانند
⛔️⛔️هرگز در مورد #مادر_همسرتان چیزی بر زبان نیاورید⛔️⛔️
👈🏻مهم نیست که او آدم بدی است یا آدم خوبی!
✅این #قانون طلایی را بیاد بسپارید که دهانتان را #چفت کنید!
🔵این کاملا قابل پیش بینی است که شما به #دلایلی از مادر شوهرتان خاطره جالبی ندارید و می بینید که همسرتان یک روز در حال حرف زدن درباره وی است. اینکه چقدر زن شریف، با ارزش و دارای فلان خصلتهاست. روز دیگر ببینید که #همسرتان مدام در حال بد و بیراه گفتن به وی می باشد!
🔴اینجا جایی است که ممکن است شما به اشتباه با #عصبانیت وی همراهی کنید و در نتیجه پرونده خود را باطل کنید! به هوش باشید . هرچه شد فقط #زبانتان را ببرید! او می تواند هرچه که می خواهد در مورد #مادرش بگوید . تعریف یا بد و بیراه ! به شما مربوط نیست!
❌سعی کنید #نظراتتان را برای دوستان یا کسان دیگری که با آنها نیز ارتباط عاطفی و روانی دارید نگه دارید و #اعتماد داشته باشید که کار غلطی نمی کنید!
❤️هم دلی❤️
🍃🌸🍃 #قشنگه_بخونید 🍃
💠یه روز یه نفر میره سبزی فروشی تا کاهو بخره... عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره. ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم. اینها را هم میشود خورد.
💠این فرد کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره) عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله.
مریدی به گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته…
گفتم: الحمدلله…
💠معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله ازسر خودخواهی بود نه خداخواهی.
✍چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
❤️هم دلی❤️
🍃🌸🍃 خیلی قشنگه مخصوصا دخترااااااااااا لطفا بخووووووووونید 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
خیلی قشنگه
مخصوصا دخترااااااااااا
لطفا بخووووووووونید
داداشم منو دید تو
خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم
گفت آبجی بشین
نشستم
بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه
آخه غیرت الله
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....
یازهرا'س'
مطمئناً شيطون نميذاره اين پستو کپي کني.
امروز می خواهیم تاآخرشب حداقل2میلیون نفر به امام حسين(ع) سلام بفرستند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
کپی کردنش عشق میخاد
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد و عَجِل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥مادران نباید کنترلگر باشند/روانشناس پهلوان نشان
#روانشناس_پهلوان_نشان
#والدین
بانوی گل بخون👇
چگونه يك زن خوب باشيم؟!!
1. هر وقت غذا مى پزيد حداقل دوتا تكه گوشت خوب يا يه تيكه از مرغو كه دوست دارين بخورين.
2. به محض اينكه ميوه امد توى خونه دوتا از بهترينشو بخورين، هرگز ميوه هاى پلاسيده رو نخوريد بلكه پوستشو بكنيد وتوى يه ظرف خرد كنيد بيارين سر ميز بزاريد مطمئن باشين سر دوثانيه نا پديد ميشه!
3. در هفته حتما براى خودتون يه چيزى بخرين، از يه دونه رژ گرفته تا كفش و...
4. در هر سال براى خودتون يه قطعه ارزشمند طلا بخرين.
5. هر وقت يه مهمونى خوب دادين مخصوصاً به قوم شوهر حتماً بعدش براى خودتون يه جايزه بخرين.
6. در ماه حتماً يكبار رو با دوستاتون بگذرونيد
هرگز از شوهر يا بچه توقع تشكر نداشته باشين!! چون نمى كنن ! پس خودتون از خودتون تشكر كنيد !! ( از چيزهاى كم شروع كنيد)
7. رابطه تون را با خدا روز به روز قوى تر كنيد. چون تنها كسى كه هميشه صبورانه به حرفاتون گوش ميكنه وكمكتون ميكنه اونه
8. حتماً رانندگى رو باد بگيريد تا هرجا خواستين بدون منت كشى بريد.
9. در سال يكى دو بار رنگ موهاتون رو عوض كنيد.
10. حتما به كلاس بريد حالا هر كلاسى كه دوست داريد واینكار رو جدى انجام دهيد يعنى به خاطر هيچ كسى يا هيچ اتفاقى كلاستون را تعطيل نكنيد. تا بقيه هم موضوع رو جدى بگيرن؟!
11. رازهاى خصوصى تون رو با همه در ميان نذارين سعى كنيدمشكلاتتون را خودتون حل كنيد. واگر به كمك احتياج داشتين فقط با ادمى كه تجربه اون مورد روداره مشورت كنيد نه با همه اهل شهر!
12.يواش يواش بچه هارو آزاد بذارين تا خودشون مشكلاتشون رو حل كنند!
13. هميشه يه عطر خوب داشته باشين
14. خلاصه دلتون براى خودتون بسوزه به خودتون برسيد و كارى كنيد تا ازخودتون خوشتون بياد انوقت می تونيد ديگران رو دوست داشته باشين
❤️
🔸زن و مرد در زندگی مشترک باید همراه یکدیگر باشند. هیچکدام از آنها معصوم نیستند و لذا ممکن است در زندگی، صفات و رفتارهای نامناسبی را در شرایط مختلف از خود نشان دهند.
🔸هر صفت زشت و یا اخلاق بد همسرتان را یک بیماری حساب کنید که برای اصلاح یا مدیریّت آن نیاز به همراهی با اوست. نگاهتان به او فرد بیماری باشد که نیاز به کمک و همراهی شما دارد نه بیماری که به حال خود رهایش کنیم.
🔸مهربانی، صبوری، تحریک نکردن صفات زشت همسر، تشخیص نیازهای بجای او در حین بیماری، نیّت خالص و نگاه اخروی از ملزومات و ویژگیهای یک همراه مریض است و البته مراجعه به مشاور متبحّر مذهبی، کمک فراوانی به شما و همسرتان میکند.
🔸از امروز نقش همراه را برای همسرتان ایفا کنید تا نتایج زیبای آن را ببینید.
❤️
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم بعد از گذشت چندوقت هنوزم اعظم یا محمد یه زنگ نزده بو
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
روبرای دعواانتخاب نکردی چون من حوصله ندارم
بعد از رفتن فاطی آجی پسرارو حسابی پر کرده بود چون قیافه هاشون درهم بود وناراحت بودن .دوست نداشتم فکر کنن بین اونا وبچه های خودم فرق گذاشتم برای همین با حسین صداشون کردیم وگفتم خودتون که دیدید ماهگل خوب نبود ما مجبور بودیم وگرنه ما عجله ای نمیرفتیم .بالاخره با حرف زدن قانعشون کردیم .این هم بدبختی من بود که باید با مادر زن شوهرم همسایه باشم ومدام سرش تو زندگیم باشه .
زندگیمون گرم بود وهمه چی آروم .فقط شرایط مالیمون بد بود .حتی پول نداشتیم گندم بخریم برای کاشتن .دوتا از النگوهامو دادم به حسین فروخت وگندم وجو خریدیم .ازصبح تا شب حسین سرزمین ها بود وبه اونها رسیدگی میکرد .وقتی کار کشاورزی وکاشتن زمین ها تموم شد .بعد از ظهر حسین خسته از سر زمین اومد چایی براش ریختم .که پسر برادرش تو حیاط صدا زد وگفت بیاد خونه ما .باز دلم مثل سیر وسرکه میجوشید .یه نیم ساعتی بود که حسین رفته بود تو حیاط راه میرفتم وبا خودم حرف میزدم .طاقت نیوردم چادرمو سر کردم وراه افتادم .وقتی رسیدم همه برادرهای حسین جمع شده بودن دور حسین رو گرفته بودن وصدای سروصدا ودعوا میومد .حسین وسطشون نشسته بود ومیگفت ومگه من همون روز نگفتم بیایید سهمتونو بگیرید گفتید نمیخوایم الان که من با زن وبچم زحمت کشیدم زمین های دورافتاده وخشک رو آباد کردم یادتون افتاده .چرا اون روزی که پدرو مادرمون زمین گیر بودن یکیتون بچشون نبود الان شما هم بچه هاشونید .من با هزار بدبختی پول جور کردم زمینهارو کاشتم الان که همه رو آماده کردم اومدید .
حسین حالش بد بود ناراحت بود میدونستم خیلی این زمینها و کشاورزی که ازپدرش مونده رو دوست داره .خیلی براش زحمت کشیده .ولی برادرهاشم سر حرفشون بودن .
بعد از کلی سروصدا زمینها تقسیم شد.فقط باغ انگور مونده بود که اونم مادر حسین به نام حسین زده بود.یه زمین وسط ده داشتیم که حسین تصمیم گرفته بود خونه بسازیم وازاین خرابه ها و فاطی آجی نجات پیدا کنیم .ولی اونا گفتن اون زمین هم میخوایم ونمیشه تو خونه بسازی ما ده خونه نداشته باشیم .برای همین حسین مجبور شد باغ رو بده تا زمین رو نگهداره .خیلی نگران حسین بودم اصلا حالش خوب نبود بعد ازتقسیم اموال وقتی حسین رفت بیرون به برادرهاش گفتم کشاورزی رو حسین به اینجا رسوند وحسین براش زحمت کشیده بود ازش گرفتید وای به حالتون اگه بلایی سرش بیاد آتیشتون میزنم .
شبها تا صبح حسین گریه میکرد ..