eitaa logo
❤️هم دلی❤️
10.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 هیچگاه به معشوقه تان این جملات را نگویید : ❌ تو نیاز به مشاور داری باید بریم پیش روانشناسی ببینه تو چیزیت نیست؟ ❌چرا عین دیونه ها رفتار میکنی؟ اینجور حرفها رو به جنس مرد نزنید وگرنه باید منتظر متلاشی شدن زندگیتان باشید اگر مرد شما یک مسئله یا مشکلی دارد که احتیاج به روانکاو دارد به هیچ وجه به او نگویید "بیا بریم پیش روانکاو" بلکه شما خودتان به روانکاو مراجعه کنید و از او راه حل بگیرید. ❣💍❣
❤️هم دلی❤️
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت۱۰۶ . اما برادرای من جدی، کمی خشن و طلبکارانه حرف میزدن و عنایت رو
🤝♥️ . تا اینکه مدتی دیگه ام گذشت و احساس کردم دمدمی مزاج و حساس تر شدم گهگاه سر امید داد میزدم که اونم زود پشیمون میشدم و یا بی‌حال میشدم و دوست داشتم الکی گریه کنم ولی میزاشتم پای شرایط زندگیم و خاطرات تلخ این مدت و سعی میکردم خودم رو سرگرم کنم تا اینکه یه روز حساب کردم دیدم اینقدر من درگیر بچه ها و احمد و پروانه بودم که مدت زیادی از م..اهیا...نه ام گذشته و من خبر دار نشدم! اما نه! امکان نداشت باردار شده باشم! خیلی زود رفتم و بی بی چک گرفتم و با استرس هرچه تمام تر آزمایش کردم و دیدم بله من باردار شدم و دنیا روی سرم خراب شد! آتوسا الان شش ماهه بود و من بازم باردار شده بودم! بعد از کلی گریه گفتم شاید بی بی چک خراب باشه و چند بار دیگه ام زدم و مثبت بود که دیدم فایده نداره نشستم و حساب کردم مدتی که قرص میخوردم و یادم اومد بله من چند شب فراموش کرده بودم قرصم رو بخورم. نتیجه این بود که من عزا بگیرم و بد ماجرا این بود که همون روز گوشی خونه زنگ خورد و و وقتی جواب دادم صدای گرفته سینا رو شنیدم که بعد از حال و احوال با من من گفت زن داداش راستش چطور بهت بگم ولی من اون روزی رفتم سمت شهر خودمون سر راه با سوگل و صدف رفتیم سر وقت پروانه ... تا اینو گفت یادم اومد که قول داده بود بره سروقتش ولی دیگه پیگیری نکردم چون فکر کردم الکی گفته سینا ادامه داد توی خونه سوئیت مانندش ازمون کلی پذیرایی کرد ولی من بهش با اخم گفتم چه سر و سری با احمد داری که شیطنت آمیز خندید و گفت پس شما هم فهمیدید؟ گفتم جواب منو بده که گفت اره احمد جون و قلبمه! با تشر بهش گفتم خجالت بکش زن! چطور میتونی اینقدر وقیح باشی؟ که در جواب گفت منو باش گفتم شاید اومدید از من خواستگاری کنید برای احمد نگو بحث هارت و پورته! باز بهش تند شدم و گفتم دست از سر احمد و زنش بردار که بد خواهی دید! لبخندی شرورانه زد و گفت چی میگی داداش، من و احمد عاشق هم هستیم و عاشقانه همو میخوایم و بالاخره بهش میرسم با خشم بلند شدم بزنم تو صورتش که سوگل جلومو گرفت و تو صورتش عربده زدم و گفتم بیخود میکنی بی حیا احمد چیزی نداره که براش کیسه دوختی! بوی کباب شنیدی اما نمیدونی دارن خر داغ میکنن! تا اینو گفتم پروانه هم جدی شد و گفت من احمد رو به خاطر خودش میخوام و نه پول و چیز دیگه ای! یعنی احمد یه ساک و یه دست لباس نداره برداره دوتایی بریم جایی زندگی کنیم؟! خلاصه کلی براش خط و نشون کشیدم ولی خیلی ناجنسه و برای همه چیز حرف آماده داشت سینا اینها رو گفت و بعد آب دهنی قورت داد و گفت راستش زن داداش حالا میخوای چیکار کنی؟! .
♨️مهریه ضمانت زندگی!!! 🔸بعضی از خانواده‌ها فکر می‌کنند که اگه مهریه رو بالا بگیریم، از همون اول حساب کار دست مرد میاد؛ اما اون چیزی که مهم‌تره، شناخت کافیه تا نیازی به استفاده از این حربه‌ها نباشه 🔸اگر زندگی به مشکلی بربخوره که قابل حل نباشه و تحملش سخت باشه، مهریه نمیتونه تضمین ادامه زندگی باشه؛ از طرفی مهریه زیاد خودش باعث کدورت میشه... 🔸چنان که مولا علی(ع) می‌فرمایند:" در مهریه‌های زنان زیاده‌روی نکنید که دشمنی می‌آورد." ( وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص۲۵۳). خوبه که فلسفه مهریه رو خوب متوجه بشیم😊 ❗️مهریه ابزاری برای ابراز محبت و صداقته و نه پشتوانه ای برای روز مبادا! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. شک باعث می‌شود آدم حساسیت زیادی روی فرد مقابل پیدا کند و آنقدر کنترلش کند که به مچ‌گیری برسد. ▪️شکاکها معمولا بسیار تیزبین هستند که این برایشان مخرب است. اکثرا در اجتماع موفق هستند و دائم احساس ترس از دست دادن دارند که به احتمال زیاد به کودکی‌شان برمی‌گردد، با همسرشان رفتاری مالکانه و دلسوزانه دارند. ▪️چنین آدمی انرژی‌اش بیهوده صرف می‌شود و دائم احساس گناه و بی‌ارزشی دارد. جالب اینکه یک خود‌کم‌بین، در کنار یک شکاک احساس موردعلاقه بودن دارد و وقتی نامزدش به بهانه‌های مختلف زنگ می‌زند، در این تله می‌افتد که این یعنی دوست داشتن! خطر اینجاست که اگر او از این رابطه بیرون بیاید، در ارتباطش با یک آدم عادی، احساس می‌کند به حد کافی به او توجه نمی‌شود. شکاکیت در اکثر موارد مسری است و شاید بقیه را هم درگیر کند. جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چقدر خونه ی پدرو مادر شبیه خانه ی خداست 🌸🍃🍃🍃
❣چقدر خانه پدر و مادر شبيه خانه ي خداست!!! بعد از خانه خدا،تنها خانه ای است که: روزی ده ها بار می توانی بروی بدون دعوت و هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحال تر می شود. خانه ای که برای رفتن نیازی به دعوت ندارد خانه ای که حتی خودت می توانی کلید بیندازی و وارد شوی خانه ای که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته تا تورا ببینند خانه ای که یاد آور آرامش کودکانه توست خانه ای که حضورت و نگاهت به پدر و مادر عبادت محسوب می شود و گفتگویت با آنها ذکر الهی است خانه ای که اگر نروی دل صاحبخانه میگیرد و غمگین می شود. خانه ای که قهر با آن ، قهر با خداست. خانه ای که دو تا شمع سوخته اند تا روشنی به ما بدهند و تا وقتی سوسو میزنند، شادی و حیات در وجودت جریان دارد. خانه ای که سفره هایش خالص و بی ریاست خانه ای که وقتی خوردنی آوردند اگر نخوری ناراحت و دلشکسته می شوند خانه ای که همه بهترین هایش با خنده و شادمانی تقدیم تو می شود خانه ای که ......... چقدر خانه والدین به خانه خدا شباهت دارد "قدر این خانه ها را بدانیم" "قدر این فرشته های آسمانی را بدانیم" شاید خیلی زودتر از آن که فکر کنیم دیر می شود.🍃🍃🍃🍃
❤️هم دلی❤️
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت۱۰۷ . تا اینکه مدتی دیگه ام گذشت و احساس کردم دمدمی مزاج و حساس ت
🤝♥️ . فین فینی کردم و اروم گفتم سلام که متوجه شد و سریعا روم رو برگردوند و نگام کرد و با تعجب گفت چی شده؟! به خاطر پیازه؟با خودم گفتم اول بزارم غذا بخوره بعد حالش رو بگیرم به همین خاطر گفتم آره پیاز! ا و گفت به به! چه شامی بشه امشب! و واقعا عجب شامی بود اون شب! شام رو خوردیم و بعد از جمع کردن وسایل در حالی داشت با آتوسا بازی می‌کرد به امید اشاره کردم برو پیش پسر همسایه بازی کن که اونم از خدا خواسته قبول کرد بعد رو به احمد گفتم افاضات جدید پروانه خانم رو امروز شنیدم احمد آقا! احمد با تعجب نگام کرد و گفت چی؟! گفتم سینا امروز بهم زنگ زد و گفت رفته پیش پروانه و اونم چی بهش گفته! احمد باز به هم ریخت و گفت ولش کن بابا! سارا جان چرا شور یه چیزی رو درمیاری؟ بابا من گفتم ...پریدم تو حرفش و با حرص گفتم تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها احمد خان! لابد یه شیطنتی کردی که خانم به خودش اجازه داده بگه من و احمد عاشقانه همو میخوایم! بحث منو احمد باز شروع شد و اینقدر گفتم و گفت تا بالاخره احمد حرصی شد و با عصبانیت پاشد و زد زیر کاسه میوه و عربده زد اره من صیعه اش کردم صیعه نود و نه ساله تا چشم زن بی چشم و رویی مثل تو دراد! اینو گفت و در حالی نفس نفس میزد زوم چشمای من شد که از داشت از شدت فشار عصبی بسته میشد! اروم و بی حال نشستم و ساکت شدم و فقط بی صدا اشک می‌ریختم که احمد دید میدون مال خودشه برای اینکه بیشتر حرصش رو تخلیه کنه باز با عصبانیت گفت اره گرفتمش و میخوام عقدش کنم دوباره کمی توی سالن با حرص راه رفت بعد برگشت سمت من و گفت اصلا نه، میخوام برم و حالا صیعه اش کنم از بس تو شکاک حرص دراری؛ دوباره چرخی زد و گفت نه نه اصلا من ازش بچه دارم؛ باز دید اروم و خالی نشده گفت نه نه بارداره! اینو گفت و اومد بالا سرم نشست و با غیظ گفت بگو دیگه! بگو! چی کار میخوای کنی؟! من دیگه قدرت هیچی نداشتم و فقط اروم اروم نفس نفس میزدم که احمد کم کم انگار داشت متوجه می‌شد گند زده و حالم خوش نیست لحنش اروم شد و رفت رو فاز نصیحت که بابا هی هرچی من میگم گوش نمیدی هی حرف خودتو میزنی هی زندگی مون رو تلخ میکنی؛ آخه من چطور باید به تو اثبات کنم دوستت دارم؟! اینقدر گیر دادی گفتم به جرم ناکرده اعتراف کنم راحت بشی ...حرفش با جهش سریع من در حالی عوقی زدم سمت دستشویی ناتموم موند و با تمام توان محتویات معده ام رو بالا آوردم و احمد هم پشت در بال بال میزد...با حال خراب بیرون اومدم که با ترس و اضطراب گفت چی شدی عزیزم؟ .
از این ماد‌ران نباشید د‌رست است که هر ماد‌ری آرزوی آرامش و شاد‌ی فرزند‌ش را د‌ارد‌ اما برخي ماد‌رها با اشتباه‌های‌ خود، زند‌گی را برای کود‌ک خود‌ سخت ‌می‌کنند‌: ❌ماد‌ران همیشه نگران ❌ ماد‌ران محافظتی ❌ ماد‌ران چسبند‌ه ❌ماد‌رانی که همیشه با همسرشان ‌می‌جنگند. ❌ ماد‌رانی که بچه را د‌ر د‌عواها د‌خالت ‌می‌د‌هند. 👠
🔹همسرانه 💠 دکتری که بالاسر یک بیمار یا مصدوم می‌رسد ابتدا علائم حیات بیمار را معاینه و چک می‌کند اگر قلب یا مغز مصدوم آسیب جدّی دیده باشد برای دکتر رسیدگی به این اعضاء از شکستگی انگشت و یا پارگی برخی اعضا ارجحیّت دارد. قرار نیست دغدغه پزشک در این وضعیت، تمیز کردن صورت یا لباس بیمار از خون و آلودگی باشد. 💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاوره‌ها این است چرا با اینکه به همسرم رسیدگی می‌کنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد بدخُلقی همسرم می‌باشم. 💠 یکی از دلایل مهم این قضیه، عدم رعایت اولویت در رسیدگی به نیازهای همسر است. بطور مثال بچّه‌ای که زیاد گرسنه است اگر ابتدا به فکر گرفتن ناخن او و یا پوشاندن لباس تمیز به او باشید با اینکه دارید به او رسیدگی می‌کنید ولی فقط از او بدخُلقی می‌بینید! 💠 هنر شما باید این باشد که نیازهای اصلی و فوری همسرتان را در شرایط عادی و غیر عادی تشخیص دهید. مثلاً اگر شوهرتان نیاز شدید به رابطه دارد طبق روایات باید بدون درنگ ابتدا به این نیاز رسیدگی کنید و یا اگر خانم شما نیاز به گفتگو و همدردی دارد خرید نان و میوه و یا شستشوی ظروف قرار نیست او را آرام کند. 💠 راه شناخت نیازهای فوری و اصلی همسر، مطالعه پیرامون روان‌شناسی زن و مرد، مشاوره گرفتن، سوال از همسر و توجّه به گلایه‌ها و توقّعات پرتکرار و منطقی اوست.
‍ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🥀 به‌ جاے وابسته بودن ، عشق بورزیم : ← در عشق رشد و پیشرفت وجود دارد اما در وابستگے در جا زدن و سڪوت. فردے ڪه وابسته است مے خواهد طرف مقابلش فقط براے او باشد و به همین خاطر اگر ڪارے برخلاف میل او انجام دهید ناراحت می‌شود . ← همسر و معشوقهٔ ما در جایگاه ویژه‌اے برایمان قرار دارد اما نه به‌اندازه‌اے ڪه با عشق بیش از اندازه‌مان او را محدود ڪنیم و در قفل و زنجیر قرار دهیم. بیش‌ازاندازه وابسته بودن به معشوق نه‌تنها او را به شما نزدیک نمی‌ڪند بلڪه او را از شما فرارے هم می‌دهد. اما چگونه از وابستگے خارج شوید؟ ← اولین شیوه این است ڪه بیایید عاشق خودتان باشید. شما باید دست از عشق و عاشقے بیمارگونه بردارید. براے آنڪه عاشق خودتان باشید باید ویژگی‌هاے مثبت خود را بشناسید. جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب از خـدایـی کـه ⛄️ از همیشه نزدیکتر است برایتان عاشقانه‌ترین⛄️ لحظات را میطلبم زیبـاتـریـن لبخندها⛄️ را روی لبهایتان و آرام تـرین لحظات را ⛄️ برای هر روز و هر شبتان شبتون خـوش در پناه خــدا⛄️ ۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌