❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #شهین #پارت6 . مامان انگار به مذاقش خوش نیومده بود گفت: تا حالا بابا رو راض
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#شهین
#پارت7
.
از اون روز که خبر جور شدن پول رو بابا داد چند روزی گذشت و من همه اون روزا عزا گرفته بودم چون میخواستیم از اون خونه بریم ...عمو کمال که خبردار شده بود یه شب با زن عمو اومد خونمون و بعد از حرفای معمول گفت :
خب به سلامتی خونه دار شدید !!!
بابا گفت :
با اجازه اتون دیگه اینهمه سال زحمتتون دادیم آدم رفتنی هم باید بره
_مراحم بودی داداش جان این چه حرفیه با اینکه عادت کرده بودیم بهتون و دلم نمیخواد برید ولی همین که مستقل میشید برای من مهم تره
زن عمو ادامه حرفش رو گرفت و گفت :
والا دلمون تنگ میشه براتون!
مامان گفت :
وا اعظم خانم مگه کجا میریم دو تا خیابون پایین تریم
_میدونم ولی همینکه هر روز صدا تون رو نمیشنویم سخته دیگه
_ایشالا برا مصیب خان عروس میاری و دوروبرتون شلوغ میشه
_خدا از دهنت بشنوه ما که از خدامونه
مریم و من اونشب گوشه ای کز کرده بودیم و نشسته بودیم عمو کمال رو به ما دو تا گفت :
چیه شما دوتا مثل ننه مرده ها کز کردین اونجا ؟
بابا زد زیر خنده گفت :
ناراحتن میخوان از هم جدا بشن !
_نترسید نمیذارم جدا بمونید بازم مثل الان میرید و میاید
سر به زیر گفتم :
میشه مثل زری که همیشه پیش ما نیست
انگار منتظر شنیدن اسم زری بودن تا یاد اتفاقات بیفتن زن عمو اعظم گفت :
راستی شمسی رو دیروز دیدم به کمال گفتم حال خوبی نداشت انگار از چیزی ناراحت بود شما خبر ندارید ازش ؟
مامان گفت :
نه والا!!! ولی طفلک شمسی کی حالش خوبه که این بار خوب نبوده
_نه خب حالش زیادی میزون نبود
بابا گفت :
داداش خبری شده چیزی شده ؟
_والا اعظم که گفت شمسی تو این حال بوده رفتم سراغش انگار برا زهره خواستگار اومده
_خب اینکه ناراحتی نداره
_پسر برادرشوهر شمسیه انگار زهره هم رصایت نداره ولی میدونی که حرف حرف شوهرشه
_چیزی نیست که بشه زهره رو مجبور کرد
_میدونم
_خب نمیشه کاری کرد میدونی که پسرای برادرش چطور ادمایین
_اینم میدونم
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 مرز صداقت در زندگی زناشویی کجاست؟؟
✍️ چه چیز را باید از گذشته خود بگوییم و چه چیز را نگوییم؟؟
🎙 دکتر سعید عزیزی
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بارالها از تو می خوام
💛کہ بارون قشنگت
❤️در این "شب زیبای بهاری"
💛واسہ شستن
❤️غم و غصہ مردم
💛"مظلوم و بی گناه"
❤️سرزمینم باشـــہ نہ
💛واسہ رنج و ناراحتی ...
❤️شبتون بی غم 🌙
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
تقویم نجومی اسلامی
✴️ دوشنبه 👈1 بهمن/ دلو 1403
👈19 رجب 1446👈20 ژانویه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر خوب است:
✅امور مقدماتی ازدواج مانند خواستگاری.
✅امور آموزشی و تعلیمی.
✅استخدام نیرو شاگرد و کارمند.
✅خرید وسیله سواری.
✅آغاز به نوشتن کتاب و مقاله و پایان نامه.
✅ارسال نامه و مکاتبات.
✅دیدار بزرگان.
✅شکار و صید و دام گزاری.
✅و جابجایی و بردن جهیزیه خوب است.
🚘مسافرت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد مبارک و شایسته است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️خواستگاری.
✳️آغاز به درمان و معالجات.
✳️خوردن نوشیدنی های دارویی.
✳️و فروش و تعویض جواهرات نیک است.
✳️شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند سخاوتمند و بخشنده و دل رحم است.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز باعث توانگری می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث رفع درد بدن می شود.
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا_لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب.
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و از معنای آن استفاده می شود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الـهـی
✨صبح را با زمزمه
🌸یاد تو آغاز می ڪنم
🌸ڪه تنها تویی
✨معبـد آرزوهای
🌸دست نیافتنی من
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌺🍃﷽🍃🌺
اگر فرزندان تصادفا شاهد رابطه زناشویی والدین شان شوند، چه برخوردی باید با آنها کرد؟
▪️هنگامی که فرزندتان به دلیل عدم توجه شما شاهد رابطه زناشویی بود ، ضمن حفظ خونسردی، مسئولیت آن را برعهده بگیرید و هرگز فرزندتان را سرزنش نکنید تا او در خود احساس گناه نماید. آرام از فرزندتان بخواهید به اتاقش برود و سپس شما نزد او بروید .
▪️بهتر است مادر ضمن رعایت پوشش مناسب نزد او برود و با زبان ساده به او بگوید پدر و مادرها یکدیگر را دوست دارند و گاه این علاقه را با بغل نمودن به هم نشان می دهند.
👈 لازم نیست توضیحات اضافی بدهید
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #شهین #پارت7 . از اون روز که خبر جور شدن پول رو بابا داد چند روزی گذشت و من
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#شهین
#پارت8
.
بابا گفت :
خب باید راهی باشه نمیشه که دختره رو بدبخت کرد
_میرم پیش آقا بزرگ بلکه اون بتونه کاری کنه البته میدونم کاسه کوزه ها سر من میشکنه ولی زهره گناه داره و البته شمسی
_فکر میکنی آقا بزرگ حریفش میشه ؟
_نمیدونم ولی بهتر از اینه که دست رو دست بذاریم و بشینیم
اونشب مریم خونه ما موند و وقتی کنار هم دراز کشیدیم گفت :
خوبه که نمیخوان ماها رو شوهر بدن من اصلا دلم نمیخواد از خونه بابام برم
_بالاخره بزرگ بشی باید بری
مامان سرگرم جمع کردن وسایل خونه بود و از خوشی روی پا بند نبود گاهی خاله هم می اومد کمکش ولی بیشتر زن عمو کمک حالش بود ...با وجود دو تا پسر بچه شیطون جمع کردن اسباب خونه سخت بود ...خونه ای که خریده بودیم رو دیده بودم یه خونه یک طبقه با حیاط نسبتا بزرگی که پر از باغچه بود داخل ساختمون هم خوب بود و همه امیدم این بود که بودن توی خونه جدید باعث بشه اون دوری از مریم رو زیاد حس نکنم
توی گیرو دار اسباب کشی دیگه حرفی از زهره و خواستگارش و اینا نشنیده بودم فقط آقا بزرگ و خانم بزرگ اومده بودن تهران و این نشون میداد که اوضاع زیاد خوب نیست که اونها راهی تهران شدن ...آقا بزرگ و خانم بزرگ هر موقع می اومدن مهمون خونه عمو کمال بودن خونه ما هم نمی اومدن آقا بزرگ میگفت :
از پله ها نمیتونم بالا و پایین کنم
خونه عمه شمسی هم نمیرفتن به خاطر شوهرش...اون روز من و مریم کنار هم نشسته بودیم و تکلیفمون رو انجام میدادیم مامان و زن عمو هم توی اشپزخونه مشغول پختن شام بودن آقا بزرگ رو به عمو کمال گفت :
چیکار کردی پسره رو دیدی ؟
_نه آقا بزرگ واقعیت نرفتم حرف بزنم برم بگم چی؟ بگم چرا رفتی خواستگاری دختر عموت ؟میگه به تو چه!!! بهتره با غلام (شوهر عمه شمسی)حرف بزنیم
_فکر میکنی به اون بگیم میگه خیلی ممنون که دخالت کردید اون بدتر میگه
_پس چیکار کنیم ؟
_بگو زهره و شمسی بیان من باهاشون حرف دارم
_باشه آقا بزرگ فردا خبرشون میکنم
رو به مریم گفتم :
اههه کاش همین امشب می اومدن نفهمیدیم چی میشه فردا ما مدرسه ایم
_شهین به ما چه اخه
_بی ذوق نباش دیگه یه دعوایی راه می افته
_سرت به کارت باشه
مواقعی که آقا بزرگ و خانم بزرگ می اومدن تهران ماهم شام و ناهار خونه عمو کمال بودیم خواست خانم بزرگ بود میگفت :
لااقل تا اینجام شماها رو کنار هم ببینم.
‼️بیخودی غُر نزنید!
خیلی وقتها حواس والدین به چیزهایی که میگویند نیست. در حالی که بچهها مثل یک اسفنج که آب را به خودش جذب میکند، حرفهای مادر و پدرشان را جذب میکنند و توی ناخودآگاهشان قرار میدهند.
❕اگر مادر یا پدری هستید که غر زدن بخشی از شخصیت شما شده است، لطفا جلوی بچهها مراقب باشید.
قرار نیست آنها از شما یاد بگیرند که زل زدن به نیمه خالی لیوان کار خوبی است، بلکه قرار است کاملا خلاف آن را یاد بگیرند.
✔️بنابراین از حالا به بعد به جای اینکه در مورد سختیهای کارتان غر بزنید، روی نکات مثبت تمرکز کنید، مثلا بگویید: روز خسته کنندهای داشتم ولی بالاخره کارم را تمام کردم.
رابطه زناشویی👩❤️👨
♥️🍀
✅ چه چیزهایی مرد رو آزار میده❓
#اختلاف_سلیقه، اختلاف باور، احساس چك شدن ، مردها را آزار میدهد.
به فكر چك كردن گوشی نباشید.
یک باور اشتباه این است كه چون ما زن و شوهر هستیم، #باید از محیط كار هم، گوشی شخصی، صحبتهای شخصی همسرمان با مادر یا همكارهایش و. . . مطلع باشیم.
هرگز پرسشهای زنجیرهای نپرسید.
سوالهایی مثل اینكه كی بود زنگ زد؟ چیكار داشت؟ چی میگفت؟ و. . .
خیلی وقتها مردها چون حوصله پاسخ دادن به این سوالها را ندارند جواب دادن را از سر خودشان باز میكنند.
#گاهی همین مساله منجر به اختلاف زن و شوهر میشود و خانم احساس میكند كه مورد توجه قرار نگرفته یا آقا فكر میكند كه خانم در مسائل شخصیاش خیلی دخالت میكند.
اگر ناراحت است به او فرصت دهید بعدا حرف بزند.
#مردها برخلاف خانمها زمانی كه در بیرون منزل درگیری فكری پیدا میكنند یا از مسالهای ناراحت و دلخور هستند همان لحظه در موردش صحبت نمیكنند و بعد از مدتی راجع به همان موضوع شروع به صحبت میكنند و این بخشی از طبیعت مردهاست؛ پس اصرار بیخودی برای صحبت كردن نكنید.
رابطه زناشویی👩❤️👨
🔸زوج های موفق اینگونه اند که :
۱. وقتی یک اتفاقی میوفته درموردش باهمدیگه صحبت میکنن نه بابقیه
۲. تمرکزشون روی چیزای مثبت شریک زندگیشون هست نه فقط چیزای منفیش وبه جای این که دائمانقص های طرف مقابل روبه روش بیارن کمک میکنن تا خودارزشمندیش تقویت بشه
۳.برای کاری که برای هم دیگه انجام میدن تشکرمیکنن وهمیشه قدردان هم هستن واز کلماتی مثل وظیفته، میخواستی ازدواج نکنی استفاده نمیکنن.
۴.قبل ازاین که قضاوت اشتباه بکنن ازطرف طرف مقابل سوال میپرسن و خودشون قضاوت نمیکنن.
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #شهین #پارت8 . بابا گفت : خب باید راهی باشه نمیشه که دختره رو بدبخت کرد _می
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#شهین
#پارت9
.
روز بعد که رفتیم مدرسه از زری درباره زهره پرسیدیم برخلاف همیشه که خیلی آروم و دوستانه جواب میداد عصبانی شد و گفت :
به شماها چه که زهره چیکار میکنه و قراره چیکار کنه ؟
بعدم گذاشت و رفت ناراحت شده بودم مریم رو بهم گفت :
دیدی گفتم تو کاری که بهمون ربط نداره فضولی نکنیم
ولی من مطمئنم بودم چیزی هست که زری اینجوری واکنش نشون داد ظهر که برگشتیم خونه، دم در خونه عمو چند جفت کفش غریبه بود به مریم گفتم :
خوب شد رسیدیم عمه و زهره اینجان بریم ببینیم چه خبره
پس گردنی بهم زد و گفت :
آدم نمیشی؟
وارد شدیم آقا بزرگ طبق معمول بالای هال نشسته بود و خانم بزرگ کنارش بود عمو کمال طرف دیگه آقا بزرگ بود و عمه و زهره و این طرف هال با زن عمو نشسته بودن مامان سینی به دست از اشپزخونه بیرون اومد و ما رو که دید گفت :
زود دست و روتون رو بشورید و بیاید
هول هولکی آبی به سرو صورتم زدم و مریم رو دنبال خودم کشیدم نشستیم پیش مامان آقا بزرگ همونطور که تسبیح میگردوند گفت :
تو چی میگی بابا؟
زهره نگاهی به عمه شمسی انداخت و من دیدم که عمه چشم غره ای بهش رفت اونم سرش رو زیر انداخت و گفت :
هرچی بابا و مامانم بگن
_این که نشد حرف دختر ..دیگه هم تو پسر عموت رو میشناسی هم ماها این آدم وصله تو نیست من موندم چرا ننه بابات لالمونی گرفتن بابات فقط برا ماها زبون داره
عمه شمسی گفت:
نه آقابزرگ پسر خوبیه !
_چطور یه شبه خوب شد؟ من این آدمها رو سالهاس میشناسم از همین حالا هم دارم میگم زندگی این دختر صد پله از تو بدتر میشه تو بابایی داشتی پشتت باشه ولی این دختر همونم نداره
زهره زد زیر گریه و آقا بزرگ گفت :
بیا تحویل بگیر داره با زبون بی زبونی میگه نمیخوام چطور دلتون میاد ؟
_آقا بزرگبحث خواستن و نخواستن نیست باباش گفته اینکار باید بشه میشناسیدش که حرف حرف خودشه
_غلط کرده ...زهره با ما میاد خونه باغ و اونجا میمونه باباش حرفی زد بفرستش اونجا تا وقتی هم که ندونم با صدق دل رضا به این کاره یا نه نمیفرستمش خونه اتون
زهره اشکهاش رو پاک کرد و عمه ناراضی گفت :
ولی آقا بزرگ ؟!
_ولی بی ولی ...میدونم برات مشکل درست میکنم و دعوا میشه ولی نمیتونم بذارم این دختر رو بدبخت کنید.