❤️هم دلی❤️
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت123_124 عصبی بودم از دست خیره سری های نازنین خیلی عصبی بودم... رو به فرها
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت125
دخترم نازنین به شدت افسرده شده بود از اون مرد شکایت کردیم ولی خیلی زودتر از اونچه که فکر بکنیم روانه خارج شده بود...
برای اینکه نازنین از حال و هوای بد بیرون بیاد به پیشنهاد فرهاد فرستادیمش بلژیک که هم درسش رو ادامه بده هم اونجا کار کنه...
دخترم بعد از اینکه رفت تمام سعی و تلاشش رو کرد تا گذشته ی خودش رو جبران کنه و اونجا تونست با یه پسر بلژیکی ازدواج موفقی داشته باشه حاصل اون ازدواج دو تا دختر دوقلو بودن که جون من به جونشون بسته بود...
سالی دوبار به ایران میومدن و یک ماهی میموندن و دوباره میرفتن...
زندگی خوبی داشتن خداروشکر...
فرهاد در میانسالی من رو برای همیشه ترک کرد و خیلی توافقی از هم جدا شدیم...
اون روزها دیگه تحمل رفتارهای یخی فرهاد رو نداشتم نشستم روبروش و بهش گفتم: فرهاد جان الان خیلی ساله که داریم این زندگی یخی رو تحمل میکنیم الان نوه داریم من و تو هرگز زن و شوهر نشدیم من دوستت داشتم ولی تو همیشه فکرت پی گذشته ای بود که حتی اقدس بهش فکرم نمیکرد...
اقدس که بعد از اون مهمونی و رفتنش به اتریش دوبار ازدواج ناموفق داشت ولی تو همچنان منتظرشی...
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli