#نمازسریع_الاجابه
✔️جناب آقای سیاح می فرمایند:
💠با کمال اخلاص به درگاه احدیّت و با قطع امید از دیگران، وضو گرفته و دو رکعت نماز با خشوع بخوان و در هر رکعت بعد از «حمد» سه مرتبه سوره «توحید» را خوانده، بعد از نماز هفت مرتبه سوره «حمد» را قرائت کن با آرامش و بدون عجله، آنگاه حاجت خویش را طلب نما.
🔰منبع: کشکول سیاح،ج۲،ص۲۶۴
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
🔸حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هر کس در هر روز ده بار بگوید:
أَشْهَدُ أَنْ لاٰ اِلٰهَ اِلّا اللهُ وَحْدَهُ لاٰ شَریکَ لَهُ،
إِلٰهاً واحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ
لاٰ وَلَداً
📌خداوند برای او چهل و پنج هزار
حسنه مینویسد و چـهل و پنج هزار
سیئه و گناه او را محو میکند وچهل
و پنج هزار درجه او را بالا میبرد.
📌حرزی در برابر شیطان
در روایت دیگر آمده است که:
این ذکرها، در برابر سلطان و شیطان
حرز او میباشد و گناه کبیرهای او را
در بر نمیگیرد.
📚سمت خدا، ص۱٠۱ و ۱٠۲
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
30_ahd_01.mp3
1.82M
سلام امام زمان🥰❤️
آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها
.
.
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
#قرآن_بخوانیم❤️
⚘️ای پیامبر آنچه از کتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت کن».⚘️
کهف/سوره۱۸، آیه۲۷
#قرآن
#هرروز_یک_صفحه
#ثواب
#نشر_حداکثری
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
💠 #محل_روزی
🔸 امام علی علیه السلام:
به راستى که خداى سبحان اراده کرده که روزی بندگان مومنش را تنها از راهی قرار بدهد که به هیچ وجه گمان آن را نداشتند.
📚 غررالحکم/ج1/ح ٣5٧٩
✍🏼 کسی که بندگی نماید و از نافرمانی خداوند پرهیز کند، خداوند نیز او را رها نمی کند.
به قول شاعر:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود، روش بنده پروری داند
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
💠 حیات بخشیِ نماز
نماز همان ذکری است، همان آب 💧حیاتی است که انسان به دل خود میبخشد؛ نمازِ با توجه؛ توجه به معنا، توجه به اینکه در مقابل خدا قرار داریم. نماز را اینطوری بخوانید. وقتی به نماز میایستید، به یاد بیاورید که در مقابل خداوند متعال ایستادهاید و دارید با او حرف میزنید. در سرتاسر نماز سعی کنید این حالت حفظ بشود، آنوقت این نماز اثر میگذارد و دل انسان را مثل اکسیر عوض میکند. اکسیر مادهی کیمیایی است که میگویند مس را طلا میکند. دل ما از مس هم که باشد، اکسیر ذکر آن را به طلا تبدیل میکند. این، خیلی مهم است.
امام خامنه ای مدظلهالعالی ۱۳۸۶/۰۲/۱۹
#نماز
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
📌 درگذشت آیت الله سید حسن طباطبایی قمی
🔹 سید حسن قمی، در سال ۱۲۸۹ ش در نجف به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در دروس محمد حسین غروی نائینی و علمای بزرگ شرکت کرد. پس از چند سال همراه پدر به ایران آمده و در مشهد به ادامه تحصیل و تدریس پرداخت. پس از واقعه مسجد گوهرشاد، همراه پدر به عراق رفت. سپس در ۱۳۲۰ ش به ایران بازگشت و در مشهد سکونت گزید.
🔸 در مشهد امامت مسجد گوهرشاد را به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۱ ش و به دنبال تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، طی تلگرافی به اسدالله علم، لایحه را موجب انزجار مردم و دولت را ملزم به صرف نظر کردن از تمامی مصوبات خلاف شرع نمود.
🔻 وی در جلسه ای که در منزل آیت الله میلانی برای بررسی عواقب لایحه مذکور تشکیل شده بود، استاندار خراسان را تهدید کرد که در صورت لغو نکردن تصویب نامه، مردم را به تحصن در مسجد گوهرشاد دعوت خواهد کرد. که رژیم پهلوی او را از مشهد به زاهدان و خاش و بعد به کرج تبعید کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی او مجدداً در مشهد ساکن شد.
▫️ منزل وی پیش از انقلاب، از پایگاه های اصلی روحانیون مبارز و مخالفین دولت پهلوی در مشهد بود. پس از انقلاب، در دیدار با امام از برخی مسئولین و سیاست های انقلاب گلایه کرد.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الاول_۲۵
#سید_حسن_قمی
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
با سلام و احترام
✨ دعوت به حضور در اعتکاف مسجد جامع گوهرشاد حرم مطهر رضوی ✨
🔹 شروع ثبتنام: ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
🔹 پایان مهلت ثبتنام: ۱۴۰۳/۰۹/۱۴ (تا ساعت ۲۳:۵۹)
🔹 ثبتنام پیامکی: ۵۰۰۰۴۸۰۳۰
🔹 ثبتنام اینترنتی: Etekaf.razavi.ir
🌙 در فضای ملکوتی حرم امام رضا (ع)، قلبهایمان را به خالق بیهمتا نزدیکتر کنیم.
🌟 این فرصت معنوی را با دوستانتان به اشتراک بگذارید و استوری کنید.
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اثر عجیب گشایش رزق در سوره ذاریات
🎙 #سیدحسن_احمدی_اصفهانی
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
همنشین مولا علی(علیه السلام)
#رمان_جانان_من #پارت۳۵ ❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥 در آغوش مادرم گریه میک
#رمان_جانان_من
#پارت۳۶
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
بعد از شنیدن خبر خوب شدن حیدر خیالم راحت شد و روی تخت دراز کشیدم.
متوجه نشدم کی خوابم برده.
با صدای پرستاری که بالای سرم بود چشمانم را کمی باز کردم.
صبح شده بود.
مادرم داشت راجب وضعیتم با پرستار صحبت میکرد. امروز میتوانستم به خانه برگردم.
هرچند ذهنم مشغول حیدر است.
بعد از انجام شدن کارهای بیمارستانم به خانه برگشتیم. آنقدر خسته بودم و بدنم کوفتگی داشت که نای بالا رفتن از پله را نداشتم. خودم را به هر زحمتی بود به اتاقم رساندم.
از داخل لیست آهنگ هایم آهنگی را پلی کردم و چشمانم را بستم و دراز کشیدم.
اتفاقاتی که در این دو روز افتاده بود را نمیتوانستم باور کنم. با به یاد آوردن حیدر ناراحتی تمام وجودم را می گرفت.
با خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم که بعد از خوب شدن حیدر، پینهادش را قبول کنم.
و با مادرم راجبش صحبت کنم.
باید زودتر از این این تصمیم را میگرفتم. حرف حیدر درست بود، اینکه از روز اول خانواده ها در جریان باشند خیلی بهتر از این است که آخر کار متوجه شوند.
راجب چادر زدن هم باید با حیدر حرف میزدم. من فقط به خاطر جلب توجه او چادر زده بودم. و الان در انجام همیشگی اینکار
مردد بودم.
میدانستم اگر حیدر پا پیش بگذارد، دلیل محکمی برای رد کردن سلمان خواهم داشت.
از دیدن دوباره سلمان و سمانه حسابی بیزار بودم. گرچه او در این نفرت هیچ نقشی نداشت اما، انگار بابت این سوتفاهم از او هم دلخور بودم.
شاید در آینده توانستم این اتفاقات را فراموش کنم و هردوی آنها را ببخشم. به هر حال نظرم راجب دیدنشان فعلا که تغییری نکرده.
دلم میخواست برای حیدر یک کادوی همه چیز تمام تهیه کنم. بابت وضعیتی که او اکنون درگیرش است خودم را حسابی مقصر میدانستم.
کاغذ و خودکارم را آوردم و لیستی از کادوهایی که طبق روحیات نسبی حیدر میتوانستم به او بدهم روی آن نوشتم.
با نوشتن هرکدام لبخند میزدم و چهره حیدر را تصور میکردم.
با اینکه زمان زیادی از شروع احساسی که به او داشتم نمی گذشت ، اما اتفاقات زیادی را تصادفا در کنار هم از سر گذرانده بودیم.
دوست داشتم ببینم او چگونه عاشقی میکند.
برایم جالب بود که کلمات عاشقانه را از زبان حیدر بشنوم.
برای رسیدن آن روز لحظه شماری میکنم.
تلفنم زنگ خورد. شماره ناشناس بود.
جواب ندادم.
چند لحظه بعد پیامکی روی صفحه آمد.
📲📲ناشناس:سلام. نرگس خانوم من کاری کردم که باعث شده اینقدر ازم دلخور بشین؟
حالتون خوبه؟ اومدم بیمارستان خواب بودین.
واقعا درسته که اینجوری منو رد میکنی؟
حتی اگه راضی به این ازدواج هم نباشی
حق داری .اما لطفا اینطوری برخورد نکن
من که کاری نکردم. سلمانم.
با دیدن پیامش کمی دلم به رحم آمد.
اما هنوز هم نمیتوانستم جوابش را بدهم.
پا روی احساساتم گذاشتم و شروع به نوشتن پیام کردم.
📲📲نرگس: سلام. ممنون بله خوبم
فقط فعلا واقعا نه شرایط صحبت کردن باهاتونو دارم و نه میتونم ببینمتون. شاید شما کاری نکرده باشین.
اما اصلا دلم نمیخواد دوباره سوتفاهم ایجاد بشه. گرچه تا الان هم اونقدر زیاد بوده که به خودتون اجازه دادین بیاین خواستگاری.
به نظرم بهتره همینجا این سوتفاهمو برای خودتون و خاله اینا روشن کنین.
پیام را ارسال کردم.
نفس عمیقی کشیدم. از اینکه احساسات واقعیم را گفتم خوشحالم.
امیدوارم این ماجرا برای همیشه تمام شود.
.
.