eitaa logo
همنشین خردمند من
868 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
414 ویدیو
126 فایل
مدیر کانال: @hamneshine_man
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر نه، امامِ زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! قلب کسی در دست امام زمان‌ش باشد و قابض ارواح بتواند جان او را بستاند؟! نمی‌‌شود...! و این بود که نمی‌شد... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند❤️‍🩹 📚پدر، عشق و پسر
🖤صورت به طرف آسمان گرفت و از ته دل فریاد کشید: برادر به فریادم برس! 📚 برادر من تویی 🆔 @Hamneshinman
🧕🏻پیرزن رو به مغازه‌دار گفت: «یه سرویس از همین گل بِهشون بده.» صاحب مغازه که پشت میزش نشسته بود، رو به حسن گفت: «اون کارتن که روش علامت زدم، بیار برا حاج‌خانم.» حسن گفت: «ولی...» مرد اجازۀ حرف اضافه به حسن نداد و گفت: «ولی نداره، کاری رو که گفتم انجام بده.» 👨‍🦰حسن می‌دانست چینی‌های آن کارتن یکی-دو تایی بشقاب لب‌پر دارد. حاجی بلند شد تا سری به انبار ته مغازه بزند. حسن به پیرزن نزدیک شد و گفت: «حاج‌خانم، یه چیزی می‌گم از من نشنیده بگیر. سرویسی که شما خواستید یکی-دو بشقاب لب‌پر توشه.» پیرزن چکی به صورتش زد و گفت: «پسرم، راست می‌گی؟ چینی لب‌پر! خدا خیرت بده. برا جهاز دخترم اومدم اینجا.» حاجی که از انبار بیرون آمد، پرسید: «سفارش خانم رو آوردی؟» پیرزن نگاهی به حسن کرد و گفت: «حاج‌آقا، دخترم نپسندید.» پیرزن این را گفت و از مغازه بیرون رفت. حاجی نگاهی به حسن کرد و گفت: «باز کار خودت‌و کردی؟ صداقت تو به چه کار من می‌آد پسر؟!» حسن سرش را پایین انداخت و موزائیک‌ها را نگاه کرد. زیرلبی گفت: «انصاف نیست که پول خوب بگیری و جنس لب‌پر به مشتری بدی.» 📍حاجی به حسن نزدیک شد و گفت: «تو به درد کاسبی نمی‌خوری. از فردا دیگه نمی‌خواد بیای سر کار. حساب‌کتاب می‌کنم، دستمزد این چند وقتتم می‌فرستم در خونتون.» حسن، تبسم به لب، بقچۀ ناهارش را برداشت و از مغازه زد بیرون. 📘 دیده‌بان| لیلا بهرامی روایت‌هایی از زندگی سردار شهید حسن شفیع زاده 🆔 @Hamneshinman
یک قاچ کتاب🍉 💟 از دو کتاب مهارتیِ محرمانه‌های زنانه🧕 محرمانه‌های مردانه🧔‍♂ 🆔 @Hamneshinman
📚 رویای بیداری • امروز قبل از رفتن آقامصطفی یک نفر بهش گفته بوده تو چقدر ظالمی! چرا فکر زن و بچه‌ات نیستی و هر کار دلت می‌خواد می‌کنی؟😕 آقامصطفی به من گفت از این حرف خیلی ناراحت شدم، نمی‌دونم چرا بعضی‌ها این همه محبتی که من به تو و بچه‌ها دارم رو نمی‌بینن؟🥺 در عجبم اونا واقعاً درک نمی‌کنن که من به‌خاطر دشمن مشترکی که زندگی و آیندهٔ همه‌مون رو تهدید می‌کنه دارم از سر اجبار وطنم رو ترک می‌کنم و به میدون جنگ میرم؟! به من که در گرمای چهل‌پنجاه درجه، بدون امکانات زندگی می‌کنم میگن ظالم؟! من به آقامصطفی گفتم چه‌طور به خودشون اجازه میدن این‌طور صحبت کنن؟! می‌خواستی بگی "این خانم‌ها خودشون بند پوتین ما رو می‌بندن"🌱🥾
🪴یه جمله از بزرگ علوی هست که تو روزایی که هیچی خوب نیست، خیلی اُمید میده..میگه: بیا نااُمید نشیم؛ شاید دردی که امروز تحمل می‌کنی راهِ نجاتِ تو در آینده باشه :)🌱 ☺️
ایمان یعنی در دل انسان غیر از خدا امید و خوفی نباشد🌱 📚حکومت جهانی خدا 🆔 @Hamneshinman
📸📖 تو پابرجا باش...!🌱
تو حرف گوش کن روزیت از جایی که فکر نمی‌کنی می‌آد... 📚 طعم شیرین خدا 🌱 🆔 @Hamneshinman
آدم هرچی بیشتر رشد میکنه بیشتر احساس هیچ بودن میکنه این تضاد نیست عین واقعیته🌱 🆔 @Hamneshinman
همنشین خردمند من
. در وسعت دل بزرگ ما، تنهايى را نمى‌توان با اين لحظه‌هاى شاد و يا بت‌هاى گوناگون و يا دلدارهاى چند‌رنگ، درمان كرد؛ كه اين دل، دلدارى ديگر مى‌خواهد. «اين خانه، براى ديگران بزرگ است.» 📚کتاب نامه‌های بلوغ | نوشته‌ٔ علی صفایی‌حائری