#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#داستان
یک بار برادر کوچکم محمد، موقعی که شش سال داشت، ظاهراً در حیاط مشغول بازی شده و یادش رفته بود نماز بخواند.
او در پاسخ پدر که پرسیده بودند: نمازت را خواندی؟ گفته بود: بله.
پدر پرسیده بودند: موقعی که نماز میخواندی کسی هم تو را دید؟
و محمد- که بسیار زیرک و باهوش است- جواب داده بود: «آنقدر حواسم به نماز بود که نفهمیدم کسی مرا دید یا ندید!»
پدر که از این تیزهوشی و حاضرجوابی محمد خیلی خوششان آمده بود، لبخندی زده و گفته بودند: «آفرین به تو پسر خوب که موقع نماز خواندن اینقدر متوجه نیایش با خدا هستی که متوجه اطرافت نمیشوی!»
بعد هم او را با تشویقهای مختلف به خواندن نماز سروقت ترغیب کردند.
*به نقل از خانم سعیده مطهری، فرزند استاد
شهید مرتضی مطهری
https://b2n.ir/w32407
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
⚜️حوزه ۳۵۷ حضرت ولی عصر (عج)⚜️
⚜️حوزه بسیج ادارات⚜️
✴️ناحیه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)✴️
☆پیک شماره ۱۴۹۰
#داستان
🔰دزدی نزد میوه فروشی آمد. از قیمت میوه پرسید که صدتای آن چند است. میوه فروش پاسخ داد.
سپس دزد با سوالات متعدد از قیمت تعداد مختلف، میوه فروش را گیج کرد و پرسید یک دانه چند است؟
میوه فروش پاسخ داد وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد.
دزد گفت پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت و دوباره این قضیه تکرار شد و میوه دوم را گرفت.
درباره میوه سوم، میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد.
خوشا به حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد.
❗️وای به حال کسی که عمرش را با #توجیه
"یک شب که هزار شب نمی شود" و امثال این جملات، تقدیم شیطان کرده! ❗️
✍ استاد فاطمی نیا@
🔰حوزه بسیج ۳۵۱امام محمدباقر ع
سپاه ناحیه بسیج حضرت عبدالعظیم ع
☆پیک شماره ۱۴۸۷
۰#داستان
🔹امام صادق (ع) شنیده بودند که از مسلمانان، مردی به نام «شقرانی » شراب خورده است و به دنبال فرصتی بودند که #نهی_از_منکر کنند.
🔸روزی او برای دریافت سهمی از بیت المال نزد حضرت آمد.
حضرت ضمن این که سهمی از بیت المال به او دادند با لحنی #ملاطفت_آمیز فرمودند:
📌کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به واسطه آشنایی ای که با ما داری و آزاد شده پیامبر هستی زیباتر است
و کار بد از هر کسی بد است، و از تو به خاطر همین انتساب، زشت تر و قبیح تر است.
⭕️ شقرانی با شنیدن این جمله، دانست که امام از شراب خواری او آگاه بوده و در عین حال به او محبت کرده است .
نادم گشت و در درونش #تحولی ایجاد شد.
👈 توجه دادن به #کرامت و #ارزش انسان،
یکی از عوامل بازدارنده از منکرات و کارهای زشت است.
📚بحارالانوار، ج 47، ص 349 .
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
🔰حوزه بسیج ۳۵۱امام محمدباقر ع
سپاه ناحیه بسیج حضرت عبدالعظیم ع
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
👏کودک را تشویق کنید تا با ذهن خلاق خود برای شما #داستان تعریف کند،
💖 سپس از آنها بخواهید داستان خود را نقاشی کنند،
🔰و از آن نقاشی ها کتاب زیبایی بسازید و به عنوان اثر ارزشمندی از کودک در کتابخانه خود نگهداری کنید.
👌شما با انجام این کار ساده به کودک یاد می دهید که افکارش با ارزش است و می تواند از آنچه که در ذهنش طراحی می کند محصولی به وجود بیاورد که برای دیگران هم جالب توجه و مفید می باشد.
#فرزند_آوری
#فرزند_بیشتر
#حوزه۳۶۸چهارده معصوم علیهم السلام
☆پیک شماره ۱۶۳۷
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
👏کودک را تشویق کنید تا با ذهن خلاق خود برای شما #داستان تعریف کند،
💖 سپس از آنها بخواهید داستان خود را نقاشی کنند،
🔰و از آن نقاشی ها کتاب زیبایی بسازید و به عنوان اثر ارزشمندی از کودک در کتابخانه خود نگهداری کنید.
👌شما با انجام این کار ساده به کودک یاد می دهید که افکارش با ارزش است و می تواند از آنچه که در ذهنش طراحی می کند محصولی به وجود بیاورد که برای دیگران هم جالب توجه و مفید می باشد.
#فرزند_آوری
#فرزند_بیشتر
╭═⊰🌸💠🌸⊱═╮
🔰حوزه بسیج ۳۵۱امام محمدباقر ع
سپاه ناحیه بسیج حضرت عبدالعظیم ع
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#داستان
🔰 #استدلالی که باعث شد شاه سعودی به حجاج اجازه تبرک اماکن مقدس را بدهد:
سیّد شرفالدین، در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد و از جمله علمایی بود که به دعوت شاه، به کاخ وی رفت تا عید قربان را به وی تبریک گوید.
وقتی نوبت به وی رسید، شاه را گرفت و قرآنی را که در جلدی پوستی بود به وی هدیه داد.
ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانی خود گذاشت.
سیّد اشرف الدین گفت: این جلد پوست بُز است چطور شما آن را میبوسید؟!
گفت: غرضِ من از قرآن است نه این جلد.
سید گفت: احسنت، ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیغمبر را میبوسیم میدانیم که آهن هیچ کاری نمیتواند بکند، غرض ما تعظیم رسول خداست. همانطور که شما با بوسه زدن بر پوست بز میخواستی قرآن را تعظیم کنی که در جوف آن پوست قرار دارد.
اقدامِ سیّد، که بهترین روش برای کشف حقیقت و #روشنگری بود، شگفتی حاضران را به همراه داشت، مردم یکپارچه الله اکبر گفتند و ملک عبدالعزیز که با برهانی به این آشکاری روبرو بود به حجاج اجازه داد با آثار رسول خدا تبرک جویند.
اما حاکمی که بعد از وی روی کارآمد دوباره به قانون گذشتگان برگشت.
🍀
🌺🍀
💠💠💠
⚜️حوزه ۳۵۷ حضرت ولی عصر (عج)⚜️
⚜️حوزه بسیج ادارات⚜️
✴️ناحیه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)✴️
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#داستان
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید؛
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد؛
همه گفتند: تله موش مشکل توست، به ما ربطی ندارد!
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید؛
از مرغ برایش سوپ درست کردند؛
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند؛
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند؛
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد؛
و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر
می کرد!
👈تله موش قبل از اینکه موش را گرفتار کند، دیگران را درگیر خود کرد.
💥تله موش، داستان زندگی یکایک ماست!
#بی_تفاوت_نباشیم
#ما_بهم_ربط_داریم
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
⚜️حوزه ۳۵۷ حضرت ولی عصر (عج)⚜️
⚜️حوزه بسیج ادارات⚜️
✴️ناحیه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)✴️
📚 #داستان
یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند
یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر میشود کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان نماز را به آخر وقت میگذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان همچنان در اوّل وقت نماز ظهر و عصرشان را میخواندند
آخر ماه مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است
مهندس میگوید : اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرف نظر کردن از کسر حقوق نشانگر آن است که ایمان شان بیشتر از شماست و این قبیل آدمها هرگز در کار خیانت نمیکنند
➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿
#تلنگر
#نماز
#ایمان وتعهد کاری
حوزه۳۵۴ ناحیه ری
📚 #داستان
یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند
یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر میشود کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان نماز را به آخر وقت میگذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان همچنان در اوّل وقت نماز ظهر و عصرشان را میخواندند
آخر ماه مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است
مهندس میگوید : اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرف نظر کردن از کسر حقوق نشانگر آن است که ایمان شان بیشتر از شماست و این قبیل آدمها هرگز در کار خیانت نمیکنند
➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿
#تلنگر
#نماز
#ایمان وتعهد کاری
حوزه۳۵۴ ناحیه ری
🌷 خاطره ای از همسر شهید چمران:
🔷 یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شبها رهایش نکنید.”
من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم.
🌹 یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد!
من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!”😳
🌺 گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.”
گفتم: “از من تشکر میکنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را میکنی!!”
❤️ گفت “دستی که به مادرش خدمت میکند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.”
هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم..
#داستان
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
حوزه۳۵۴ ریحانه النبی س
#داستان
در ژاپن مردِ میلیونری برای درد چشمش، درمانی پیدا نمیکرد.
بعد از ناامیدشدن از اطبا، پیش راهبی رفت.
راهب به او پیشنهاد کرد، به غیر از رنگ سبز، به رنگ دیگری نگاه نکند.
وی پس از بازگشت، دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند. همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان را به رنگ سبز تغییر دادند. و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر، راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد. زمانی که راهب به محضر ميليونر میرسد، جویای حال وی میشود. مرد میلیونر میگوید: خوب شدم، ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشتهام.
راهب با تعجب گفت: اتفاقا این ارزانترین نسخهای بود که تجویز کردهام. برای مداوا، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه میكرديد.
برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری.
تغییر دنیا کار هر کسی نیست، اما تغییر نگرش، ارزانترین و مؤثرترین راه است.
@hamrahan_rey