eitaa logo
همراهان اجتماعی ری
172 دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
202 فایل
hamrahan rey ارتباط با مدیر: @Ejtemaerey1 ارتباط با ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 در مورد شک های اعتقادی که به ذهن خطور میکنه همین که آدم ناراحت و حساس میشه دلیل بر اینه که اونا اثر نداره. از کنارش عبور کن و اعتنا نکن. 🔴 ولی امان از شک های اخلاقی....! شک های اخلاقی در ارتباط با پروردگار... 😒 مثلا طرف آدم مومنی هست ولی خدا رو زیاد قبول نداره به عنوان مهربانی... 💢 بعد هی برمیگرده و میگه: یعنی خدا هوای منو داره؟🤔 عهههه! این سوء ظن به خداست که!😐 ⭕️ بعضی از زمان ها اگه این سوء ظن پدید بیاد که دیگه خییییلی زشته! مثل غروب روز عرفه... 🔶 این همه دعای عرفه خونده و گریه کرده بعدش بازم میگه نکنه خدا منو نبخشیده باشه! خجالت بکش!🙁 🔴 اینا همش اتفاقاییه که توی ذهن میفته و خیلی خطرناکه. اگه آدم مهارت کنترل ذهن نداشته باشه یه سلسله گناهانی رو دچار میشه که رابطه انسان با خدا رو گاهی خراب میکنه... ✔️از اون طرف هم اتفاقای خوب در ذهن آدم میفته و موجب چه سعادت ها میشه... گاهی آدم یه فکر خوبی به ذهنش خطور میکنه.👌 - ای خدا! کاش ما یه بچه ای داشته باشیم... اون بچه بیاد به دین خدمت کنه... 😌 ✅ یا هر حرف درست و حسابی دیگه. خیلی ها هستن که فرزندان خوبی در نسل و دودمانشون پیدا میکنن که وقتی نگاه میکنی میبینی اجداد اون فرد توی یه لحظه های قشنگی به ذهنشون یه حرف خوب خطور کرده.. 🌱✨یه آرزوی خوب به ذهنشون رسیده... مرور شده توی فکرشون... خدا خیییلی ارزش قائل میشه برای حتی افکار خوب تو... میدونستی؟ 🌺 حتی گاهی مقدرات انسان رو بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم میکنه... 🔶 از امشب یه برنامه ای بریزیم و حتما در طول روز چند تا آرزو و فکر خوب داشته باشیم. حتی اگه توی عمر ما هم اون اتفاق خوب نیفتاد حتما در نسل های آینده ما چنین اتفاقی می افته... 🍀🍀🍀 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
❤️ آیا می توان در یک نگاه عاشق شد؟ ❤️ ⬅️ می توان گفت در تب عشق، نوعی دوستی همراه با گرایش جنسی به وجود می آید اما نکته جالب توجه اینکه در این نوع عشق رابطه جنسی آنقدرها اهمیتی ندارد (هم در این عشق و هم عشق رومانتیک) تا جایی که بر اساس مطالعات انجام گرفته 95 درصد زنان و 91 درصد مردان گفته اند که ما به هیچ وجه به فکر رابطه جنسی با معشوق نیستیم، ⬅️ برخلاف تصور، این افراد از معشوق بت نمی سازند ( idealize ) و نه تنها او را همانگونه که هست می بینند، بلکه حتی اشکالات او بیشتر به نظرشان می آید، ⬅️ یعنی مادامی که ما فکر می کنیم که آن فرد بدیهای معشوقش را نمی بیند برعکس، بیشتر از ما آن بدیها را می بیند ولی برایش اهمیتی ندارند بنابراین کوشش اطرافیان برای نشان دادن بدیهای آن شخص بی فایده خواهد بود چون اتفاقا او به دنبال همان اشکالات کشیده شده و این ریشه در بیماری و گرفتاریش دارد . 📣📣 ازدواج ۳۵٤ ناحیه ری
می‌دانستم جور کردن این پول برایش سخت است، اما به خاطر اینکه دل من نشکند، هر طور شده، پولش را جور کرده بود. پول کرایه‌ام را به فرمان داد و پولی هم داد دست دایی‌ام. مادرم هم غذایی درست کرد و داد دستم. پدرم خوشحال بود که مرا به زیارت می‌فرستد. خوبِ خوب یادم هست که چشم‌هایش پر از اشک شده بود. می‌دانستم خودش هم دوست دارد بیاید زیارت. گوشۀ سربندش را جلوی چشم‌هایش گرفته بود و های‌های اشک می‌ریخت. از خوشحالی روی پاهایم بند نبودم. بالا و پایین می‌پریدم و مدام می‌رفتم پیش این و آن و می‌گفتم: «من هم می‌آیم زیارت!» وقتی قرار شد حرکت کنیم، دویدم پشت جیپ و کنار بقیه نشستم. قرار بود ماشین یک عده را ببرد و برگردد بقیه را هم بیاورد. پدرم سفارشم را به همه کرده بود. با خوشحالی از پنجرۀ پشت ماشین او را نگاه می‌کردم و برایش دست تکان می‌دادم. پای دیوار ایستاده بود و رفتن ما را نگاه می‌کرد. راه که افتادیم، همه صلوات فرستادند. راستی راستی که از خوشحالی داشتم پرواز می‌کردم. توی راه فقط شادی می‌کردم. زیاد بودیم. ته جیپ، کیپ تا کیپ هم نشسته بودیم و به هم فشار می‌آوردیم. گنبد زیارتگاه که از دور پیدا شد، همه بی‌اختیار صلوات فرستادند. چم امام حسن، جای قشنگ و آبادی بود. پر بود از درخت خرزهره که گل‌های صورتی داشت. و چشمه‌ای پُرآب و قشنگ. دور تا دور چم و قدمگاه هم کوه بود. قدمگاه کنار چشمه بود. تا از ماشین پیاده شدیم، خودمان را به آب چشمه زدیم. یک رودخانه کوچک بود که ته آن سنگ‌های قشنگی داشت و آبش زلال بود؛ مثل اشک چشم. وسایل را از ماشین پایین آوردیم و توی سایۀ درخت‌ها نشستیم. آنجا درخت نخل هم زیاد داشت. خیلی بلند بودند. هوا خنک بود. انگار به بهشت آمده بودیم. باورم نمی‌شد جایی این‌قدر قشنگ نزدیک ما بوده باشد. زن‌ها وقتی وسایل را روی زمین چیدند، جمع شدیم و رفتیم زیارت. زیارتگاه گنبد قشنگی داشت. برای اولین بار بود جایی برای زیارت می‌رفتم. زن‌ها به ما می‌گفتند توی قدمگاه نباید بازیگوشی کنیم. باید حرمت اینجا را نگه داریم و... زن‌دایی‌ام گوهر گفت: «حاجتتان را بخواهید. امام حاجت شما را برآورده می‌کند.» هزار تا آرزو داشتم. هول شدم کدامشان را اول بگویم! شروع کردم به آرزو کردن. تند‌تند می‌گفتم و با انگشت‌هایم یکی‌یکی می‌شمردم تا چیزی از یادم نرود. اول برای پدرم دعا کردم. هی می‌گفتم: «خدایا، همۀ آرزوهای باوگه‌ام را برآورده کن!» بعد رفتم سراغ آرزوهای مادرم و دیگران. آرزوها‌یم زیاد بود. توی قدمگاه آینه‌کاری بود. هی این‌ ور و آن‌ ور می‌رفتم و عکس خودم را توی آینه‌ها می‌دیدم و خوشم می‌آمد. زن‌دایی گوهر که دید دارم بازیگوشی می‌کنم، آرام گفت: «فرنگ، بیا اینجا، می‌خواهم چیزی نشانت بدهم.» جلو رفتم. روی قسمتی از دیوار، یک سکه چسبانده بودند. پرسیدم: «این چیه؟» گفت: «اگر آرزویی داری، این سکه را به دیوار بچسبان. اگر نیفتاد، آرزویت برآورده می‌شود.» سکه را چسباندم. نیفتاد! از خوشحالی داشتم پر در می‌آوردم. فکر کردم همۀ آرزوهایم برآورده می‌شود. بعد دختر‌دایی‌هایم یکی‌یکی سکه‌هاشان را روی دیوار چسباندند. وقتی سکه‌ای می‌چسبید، همه خوشحال می‌شدیم. تا از قدمگاه بیرون آمدیم، با داد و جیغ و فریاد پریدیم توی چم. همدیگر را خیس می‌کردیم و با سنگ، قورباغه‌ها را می‌زدیم. آنجا یک عالمه قورباغه داشت که صدای قورقورشان بلند بود. خوشحال بودم. چم امام حسن جای زیبایی بود. هیچ‌ وقت این‌طور جایی را ندیده بودم. بعد زن‌دایی‌ام گفت چنگیر جمع کنیم. چنگیر چیزی شبیه صدف بود؛ در میان شن‌های ته آب. زن‌دایی‌هایم می‌گفتند: «توی آب چنگ بیندازید، اگر چنگیر دستتان آمد، حتماً آرزویتان برآورده می‌شود.» آستین لباس کردی‌ام را بالا زدم و توی آب رفتم. چشم‌هایم را بستم و چنگ انداختم. چیزی شبیه چنگیر توی دستم آمد. مشتم را طرف زن‌دایی‌ام دراز کردم و نشانش دادم. پرسیدم: «چنگیر همین است؟» گفت: «نه! دوباره دستت را توی آب بکن و بگو پری پری دالگمی... پری پری دالگمی... فرشته کمک می‌کند چنگیر به دستت بیاید.» چنگ توی آب انداختم و گفتم: «پری پری دالگمی.» دستم را که جلوی زن‌دایی‌ام باز کردم، گفت: «خودش است!» به بچه‌ها نشان دادم و گفتم ببینید من چقدر چنگیر جمع کردم! باورشان نمی‌شد این همه داشته باشم. دستم پر از چنگیر بود. مرتب می‌خواندم: «پری پری دالگمی.» بچه‌ها می‌خندیدند و می‌گفتند: «قبول نیست، دست فرنگیس بزرگ است، دست ما کوچک است.» معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
🔹 یکی از محققین در این موضوع میگه که علت اینکه حضرت ابراهیم یه مقدار بیتاب بود و موضوع رو با خود اسماعیل در میون گذاشت این بود که حضرت میدونست که آخرین پیامبر از نسل اسماعیل متولد خواهد شد برای همین بیتاب و نگران این موضوع بود. ✅ ولی خداوند متعال حتی از همین موضوع هم میخواست توجه حضرت ابراهیم رو به سمت خودش جلب کنه... 💕ابراهیم من... تو فقط باید به من توجه کنی نه به هیچ چیز دیگه... بعد از آزمایش هم خداوند متعال فرمود: قبول شدی ابراهیم... اما دل حضرت گرفت....💔 😭گریه کنان به خدا عرضه داشت: خدایا من برای تو قربانی ندادم... مگه میشه که عاشق در راه معشوقش قربانی نده؟ 🌺 خداوند فرمود: تو به خاطر اینکه پسر عزیزت رو قربانی نکردی انقدر ناراحتی؟ عرضه داشت: بله... خداوند پرسید: تو خودت برای خودت عزیز تری یا آخرین پیامبر؟ - خدایا معلومه آخرین پیامبر. - پسر تو عزیز تره یا پسر آخرین پیامبر؟ - معلومه خدایا! پسر آخرین پیامبر برام عزیز تره... 🌷 بعدش خدا پرده رو از جلوی چشم حضرت برداشت و تمام وقایع کربلا رو نشون داد... اشک های حضرت برای امام حسین علیه السلام شروع به باریدن کرد...😭 خداوند فرمود: ابراهیم... به خاظر این اشکا قربانی رو از تو پذیرفتیم... اون موقع بود که توجه حضرت ابراهیم به خدا محو شد... 🌷 خدایا توجه ما رو بدون اینکه چیزی از ما بگیری به خودت جلب کن مثل کاری که با حضرت ابراهیم کردی.... 🌺🍃 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
☆پیک شماره ۱۷۴۳ ؟ امام علی علیه السلام فرمود:‌ «اتّقوا معاصی الله فی الخلوات فإنّ الشاهد هو الحاکم»(۱)از گناه کردن در خلوت بپرهیزید، زیرا آن کس (خدا) که شاهد است (‌روز قیامت) حاکم و قاضی خواهد بود. همچنین امام کاظم(ع) فرمود: «حضرت مسیح به اصحاب خود فرمود:‌ گناهان کوچک که انسان آن ها را به حساب نمی آورد از مکر های شیطان است. شیطان آن ها را پیش چشم شما کوچک جلوه می‌دهد و کم کم آن ها زیاد می شود و شما را احاطه می کند.»(۲) انسان مؤمن مخصوصاً جوانان که زمینه رشد کمالات در وجودش بیشتر است، باید با پیمودن طریق صداقت و پاکی، به قلّه کمالات دست بیابد و به جایی برسد که خدا به ملائکه اش به واسطه او افتخار کند. پي نوشت ها: ۱. ميزان الحكمه‌، محمدمحمدي ري شهري‌، مكتب الاعلام الاسلامي‌، قم. عنوان ۱۳۶۹ ۲. همان، عنوان ۱۳۷۲ منبع : شهرسوال 🔰حوزه بسیج ۳۵۱امام محمدباقر ع سپاه ناحیه بسیج حضرت عبدالعظیم ع
مثلا فرض کنیددردوران رضاشاه وسایرطاغوتها توی یه مسجدی، جوانان جمع بشن و هی بگن دین اومده ما رو قوی و شجاع کنه! این ذکر شب و روزشون باشه! خب معلومه رضا خان فوری می اومد و در اون مسجد رو میبست! میگفت چیه؟ دارید چریک تربیت میکنید علیه دربار؟!👿 ✅ چقدر خوب میشد که الان در جامعه ما توی مساجد می اومدن هدف دائمی بندگی رو مدام مرور میکردن😌 مثلا بگن: ای مردم! شما اگه نماز میخونی ببین آیا نمازت تو رو قوی تر کرده یا نه! اگه نمازات باعث قدرت روحیت نشده خودتو معطل نکن! نماز خوندنت فایده ای نداره! 👌 آقا روزه میگیری باید قوی تر شده باشی! آخرای ماه رمضان باید قدرت بیشتری در انتخاب تمایلات برتر پیدا کرده باشی. ✅ ملاک اینکه یه عملی از آدم قبول شده یا نه اینه که چقدر قدرت روحی آدم رو بالا برده 🌺 از کجا میشه فهمید که تونستیم توی یه عمل اخلاص داشته باشیم؟ از اینجا که ببینیم چقدر قدرت روحیمون بالا رفته. انسان مخلص کسی هست که در اوج قدرت قرار گرفته.... و نکته تاسف بار اینه که ما الان بعد از 40 سال از انقلاب گذشته ⭕️ هنوز داریم مثل 200 سال قبل دین رو به جوانان و مردممون توضیح میدیم...😒 ✅ در حالی که الان دیگه امکانات و فضا تغییر کرده . الان داریم میبینیم که دین چه قدرت هایی رو در دل جوان ها ایجاد کرده... رو داریم با چشم خودمون میبینیم... های گسترده رو میبینیم... مدافع حرم رو داریم میبینیم... تلاش های مومنین در انجام کارهای تشکیلاتی و هیات ها و خودسازی ها رو داریم میبینیم.🌷 ✔️ فقط کافیه نگاه مردم رو به دین اصلاح کنیم.... دین تلاش میکنه که از ما انسان های قدرتمندی بسازه... انسان هایی که از سر قدرت خطا نمیکنند نه از سر ترس... انسان های قدرتمندی که پا روی هوای نفسشون میذارن و عالم رو پر از زیبایی ها و لذت ها میکنند.... 🌱معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☆پیک شماره ۱۹۰۸ 🎥 برخی از رفتارهای زن که نقش اقتدارشکنانه برای مرد دارد! 🔴 🔰حوزه بسیج ۳۵۱امام محمدباقر ع سپاه ناحیه بسیج حضرت عبدالعظیم ع
🔵 حالا قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز میشه؟ از قدرت کنترل ذهن. 👈 از اینجا شروع میشه به یه چیزی که نمیخوای ذهنت سراغش نره فکر نکنی. و روی چیزایی که میخوای تمرکز کنی. ✅ این بزرگ ترین علامت قدرت روحی هست. کسی که میتونه هر تغییری توی خودش بده و به خودش مسلط شده 👌 برای رسیدن به این قدرت روحی اول از همه باید "سبک زندگی" ما یکمی عوض بشه. یکم که چه عرض کنم! خیییلی باید عوض بشه!😒 ✅ باید مراقب باشیم "هرزه گوشی" نکنیم! یعنی هر صدایی رو نشنویم. برای گوش خودمون احترام قائل باشیم. "هرزه چشمی" نکنیم. هر چیزی ارزش نداره من بهش نگاه کنم. کسی که هرزه گوشی و هرزه چشمی کنه خیلی ضعیف میشه. 💢 و از همه مهم تری نباید "هرزه فکری" کنیم! ⭕️ عزیزم چرا اجازه میدی در مورد هر چیزی فکر کنی؟ نذار فکرت هی این طرف و اون طرف بره. مخصوصا ذهن رو باید از فکر بد کردن در مورد آینده جلوگیری کرد. چون موجب نگرانی میشه. 💢 از گذشته اندیشی بد هم باید جلوگیری کرد وگرنه تبدیل به حسرت میشه. ذهن ما مثل یه بچه لوس و ننر هست و البته شیطون! تا یه دقیقه حواست بهش نباشه رفته یه گوشه ای خرابکاری کرده!!!😬 👌 آقا کلا یادت باشه که هر موقع رفتی توی فکر بیا بیرون! چرا؟ ⭕️ چون هر موقع میری توی فکر، واقعا تو که فکر نمیکنی! فکرت داره هی تو رو اینطرف و اون طرف میبره! 😒 فکر آدم رو میبره توی لجن زار افکار منفی... 💪✅ قدرت داشته باش که همیشه در زمان حال فکر کنی. این مقدمه ای برای نجات انسان از مشکلات روحی خواهد بود.... 🌱معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
آیت الله بهجت چی میفرمودن؟ ✔️ میفرمودن توی نماز هی ذهنت رو از افکاری که توش میاد منصرف کن. اگه دوباره برگشت بازم فکرت رو برگردون به نماز. بگو: عهههه! من نباید روی این فکر کنم.😌 توانایی آدم توی اینکه به یه چیزی فکر نکنه خیلی بالاست. ✅ یعنی شما یه مدت کوتاهی که تمرین کنی خیلی راحت این توانایی رو پیدا میکنی که به چیزایی که مهم نیست فکر نکنی. ✔️ دائما مراقب باش هر فکر بیجایی اومد بیرونش کن. 💪 این کار عضلات ذهن شما رو قوی میکنه. مثل وزنه برداری میمونه. توی حرکات ورزشی مثلا میگن 10 بار فلان حرکت رو بکن بعدش برو سراغ حرکت بعدی. 🌺 ذهن هم همینه. مدام باید ذهن رو برگردونی. هی میره و هی برش گردون! تا ذهنت قوی بشه 🔴 هر چیز بدی که در مورد گذشته و آینده هست رو نباید فکر کنی. ببخشید حاج آقا! یه سوال فنی! جانم؟ بفرما.☺️ - میگم که مگه شما نمیگید که آدم باید بره در خونه خدا و اشتباهات گذشتش رو اعتراف و مرور کنه؟ پس این چی میشه؟ - آفرین! خودت گفتی! بله فقط در خونه خدا میتونی به گناهانت اعتراف کنی. چون این کار باعث صیقل روح تو میشه و خدا برات جبران میکنه. 💢 اما تو حق نداری توی خلوت خودت توی تنهایی بری و هی گذشته رو مرور کنی! این یاس میاره برات.... 💢 و مومن حق نداره در هیچ صورتی مایوس بشه... 🔵 بچه رو دیدی؟ مثلا کسی زدتش یا خودش دستش رو زخم کرده، نگه می داره، نگه می داره، نگه می داره... بعد میاد پیش مامانش یهو گریه می کنه. - عزیزم توی راه چرا گریه نمی کردی؟! 😊 میگه مامان چون اون موقع نبودی که! 😢 اینجا گریه فایده داره! مگه من بدبختم، مگه من بیچاره ام، مگه من مامان و بابا ندارم که توی راه بشینم گریه کنم؟🙃 من میام توی بغل تو گریه می کنم، من تو رو می بینم اشک می ریزیم 🌷 عزیز دلم... پیش خدا از گذشته خودت صحبت کن... پایان معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برخی از رفتارهای زن که نقش اقتدارشکنانه برای مرد دارد! 🔴 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶🔹 خطرات کاهش جمعیت ▫️کاهش جمعیت، چگونه بدتر از تحریم ها اقتصاد ایران را به نابودی می کشاند.. 🏴 حوزه۳۵۴ ریحانه النبی س
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 کارنامه رئیسی (رئيس جمهور) در کمتر از ۱ سال! 🔹این کلیپ تنها چند مورد از صدها اقدامِ به بارنشسته‌ی رئیسی تنها در کمتر از یک سال هست. 🌷 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6