⁉️در اینجا سؤال مهمى پیش مى آید و آن این که: سلیمان که یک پیامبر بزرگ الهى بود، چرا چنین دم و دستگاه تجملاتى فوق العاده اى داشته باشد؟ درست است که او سلطان بود و حکم روا، ولى مگر نمى شد، بساطى ساده همچون سایر پیامبران داشته باشد؟
اما چه مانعى دارد که: سلیمان براى تسلیم کردن ملکه سبأ که تمام قدرت و عظمت خود را در تخت و تاج زیبا و کاخ باشکوه و تشکیلات پر زرق و برق مى دانست صحنه اى به او نشان دهد که: تمام دستگاه تجملاتیش در نظر او حقیر و کوچک شود، و این نقطه عطفى در زندگى او براى تجدید نظر در میزان ارزش ها و معیار شخصیت گردد؟!
چه مانعى دارد که: به جاى دست زدن به یک لشکرکشى پر ضایعه و توأم با خونریزى، مغز و فکر ملکه را چنان مبهوت و مقهور کند که: اصلاً به چنین فکرى نیفتد، به خصوص این که او زن بود و به این گونه مسائل تشریفاتى اهمیت مى داد؟!
👈 بسیارى از مفسران تصریح کرده اند: سلیمان پیش از آن که ملکه سبأ به سرزمین شام برسد، دستور داد چنین قصرى بنا کردند، و هدفش نمایش قدرت براى تسلیم ساختن او بود؟
این کار نشان مى داد: #قدرت_عظیمى از نظر نیروى ظاهرى در اختیار سلیمان است که او را به انجام چنین کارهائى موفق ساخته است.
به تعبیر دیگر، این هزینه در برابر #امنیت و #آرامش یک منطقه وسیع و #پذیرش_دین_حق، و جلوگیرى از هزینه فوق العاده جنگ، مطلب مهمى نبود!
و لذا هنگامى که ملکه سبأ👸، این صحنه را دید «چنین گفت:
👈پروردگارا! من بر خویشتن ستم کردم»! (قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی).
«و با سلیمان در پیشگاه اللّه، پروردگار عالمیان، اسلام آوردم» (وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
👈من در گذشته در برابر آفتاب سجده مى کردم، بت مى پرستیدم، غرق تجمل و زینت بودم، و خود را برترین انسان در دنیا مى پنداشتم.
👈اما اکنون مى فهمم: قدرتم تا چه حدّ کوچک بوده و اصولاً این زر و زیورها روح انسان را سیراب نمى کند.
👈خداوندا! من همراه رهبرم سلیمان، به درگاه تو آمدم، از گذشته پشیمانم و سر تسلیم به آستانت مى سایم.
✅جالب این که: او در اینجا واژه «مع» را به کار مى برد (#همراه_سلیمان) تا روشن شود در راه خدا همه برادرند و برابر، نه همچون راه و رسم جباران که بعضى بر بعضى مسلط و گروهى در چنگال گروهى اسیرند، در اینجا غالب و مغلوبى وجود ندارد، و همه بعد از پذیرش حق در یک صف قرار دارند.
درست است که ملکه سبأ، قبل از آن هم ایمان خود را اعلام کرده بود; زیرا در آیات گذشته از زبان او شنیدیم: وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمِینَ: «ما پیش از این که تخت را در اینجا ببینیم آگاهى یافته بودیم و اسلام را پذیرا شده بودیم».
ولى در اینجا اسلام ملکه به اوج خود رسید، لذا با تأکید بیشتر، اسلام را اعلام کرد.
او نشانه هاى متعددى از حقانیت دعوت سلیمان را، قبلاً دیده بود.
آمدن هدهد با آن وضع مخصوص.
عدم قبول هدیه کلان که از ناحیه ملکه فرستاده شده بود.
حاضر ساختن تخت او از آن راه دور در مدتى کوتاه.
و سرانجام مشاهده قدرت و عظمت فوق العاده سلیمان، و در عین حال اخلاق مخصوصى که هیچ شباهتى با اخلاق شاهان نداشت. !