☀️#امام_خامنهای :
همسر او [#شهید_علی_چیتسازیان] میگوید در آخرین باری که آمد منزل و بعد [از آن] رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمهشب همینطور نشسته بود و اشک میریخت و گریه میکرد.
با اینکه مرد باصلابت و قدرتمند و #فرمانده کاملاً باصلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می ریخت.
گفتم چرا اینقدر گریه میکنی؟
گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را.
معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود.
می گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی.
ما اینهمه با همدیگر رفتیم راهکار پیدا کردیم. اینها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگانها میشدند. قبلاً میرفتند راهها را پیدا میکردند، باز میکردند تا یگانها بتوانند حرکت کنند بروند جلو.
ما اینهمه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راهکار این قضیه چیست؟ این قضیهی #شهادت؟
این را به من بگو، چرا من شهید نمی شوم؟
می گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: راهکارش #اشک است، اشک.»
۹۵/۱۲/۴
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada