#روزنوشت
#قطار_قم_تهران
صندلی کنارم خالی بود
اونم تو ردیف روبرو تنها بود
بهش گفتم حال داری با هم حرف بزنیم؟
به صندلی کنارم اشاره کردم
که یعنی بیا اینجا بشین
هنزفری رو از گوشش در آورد
با لبخند کنجکاوانه ای اومد کنارم نشست
سال چهارم علوم آزمایشگاهی میخوند
سفید رو و زیبا ، مانتو سفید کوتاه و یه شال خاکستری روی سرش بود
سیم هنزفریم رو با آرامش جمع و جور کردم و داخل کیفم گذاشتم
گفتم: من که نمیتونم بیکار بشینم
لبخند زد و حرفم رو تایید کرد
اونم حوصله اش سر رفته بود
آخه هی الکی با کیف و گوشیش ور می رفت
مطمئنم آهنگی که اون گوش میداد به اندازه ی داستانی که من داشتم گوش میدادم و تقطیع میکردم لذت بخش نبود.
بگذریم
ازش پرسیدم تهران ساکنین یا قم؟
گفت قم
گفتم برای چه کاری میری تهران؟
گفت خونه خواهرم میرم. پدرم چشمشو عمل کرده مادرم هم اونجان.
گفتم مجردی؟
گفت آره
گفتم چرا؟
گفت آخه فکر میکنم هنوز آماده ازدواج نیستم، یعنی باید چیزای بیشتری بدونم و تجربه کسب کنم بعد.
گفتم مادرت بهت پیشنهاد ازدواج کردن نمیده
گفت چرا میگه
چهار تا خواهر و برادرم ازدواج کردن
فقط من موندم فعلا
گفتم چطوری میخوای تجربه کسب کنی؟
تا نری تو گود که نمیتونی.
با دقت گوش میداد و با ادب نگاهم میکرد
اصلا این حس رو بهم نداد که حوصله ی حرفام رو نداره
گفت یعنی چی؟ خب باید یه چیزایی یاد بگیرم.
گفتم اگه بخوای همه چیز رو یاد بگیری که باید تا هفتاد سالگی مجرد بمونی.
تازه شاید همه ی چیزهایی که یاد گرفتی به درد زندگی تو نخوره.
بذار یه مثال برات بزنم
📝ادامه دارد....
__________
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye
#روزنوشت۲
#قطار_قم_تهران
یه مادر وقتی بچه اش لجبازی میکنه
برای حل این مشکل
کتاب میخونه یا از مشاور کمک میگیره، بعد متوجه میشه که
اکثر بچه ها در سن سه سالگی
خود محور میشن و لجبازی میکنن
چاره اش هم مقاومت نکردن در مقابلش، و جلوگیری از درست شدن زمینه ی لجبازی و ... هست.
حالا شاید یعصی بچه ها هم
این مسئله رو به این صورت نداشته باشه.
فکر کن
آیا میشه کسی قبل از اینکه بچه دار بشه ، بگه
من فعلا بچه دار نمیشم
تا تجربه کسب کنم،
یا بچه داری رو یاد بگیرم،
یا بزرگ بشم.
شما در سن چهل سالگی هم که ازدواج کنی، باز هم باید از اول شروع کنی مطالعه کنی
و تجربه کسب کنی.
سرش رو به علامت تایید تکون داد و گفت :" آره خب، اینم درسته."
ادامه دادم:" گفتی مادرت میگه ازدواج کن؟"
گفت آره سعی میکنه متقاعدم کنه.
گفتم:" خب حتما مادرت این آمادگی رو در تو دیده،
و گر نه هیچ مادری تا آمادگیِ یه کاری رو در بچه اش نبینه
به اون کار تشویقش نمیکنه. دلیلش هم مهر مادریه.
گفت:" خب آخه من اهل نماز و روزه هستم. ولی پسرای این دوره زمونه که اهل نماز و روزه باشن کمن.
دستش رو برد سمت لبه ی شالش
موهای جلوی پیشونیش رو یه مقدار هُل داد داخل.
بهش گفتم:" ایراد کار می دونی کجاس؟
اینکه تو در باطن از قشر مؤمن و مقید هستی،
( یه مکثی کردم، فکر کردم چه عبارتی به کار ببرم که بهش بی احترامی نشه)
گفتم:" خب، اما ظاهرت، اینو نشون نمیده، یعنی مرد مؤمنِ مقید به ظاهر زنش هم حساسه،
گفت آره ، مردا یا نماز خون و مقیدن، یا بی نماز و بی قید، که تا حالا از نوع مقیدش برای من نیومده.
📝 ادامه دارد...
______
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye
31.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیر تبیینی صفحه78.mp3
18.7M
ارث دختر، نصف پسر است؟!
🔊 صوت تفسیر قرآن #حجت_الاسلام_راجی
📖 صفحه ۷۸ - سوره نساء (آیات ۷ تا ۱۱)
___________________________
💢 هیچ کشوری در دنیا در ارزشگذاری برای زن مثل ایران نیست...
⭕️ ارث یا دیه میزان شخصیت آدمها را مشخص نمیکند...!
‼️ شبهه اشتباه ریاضی در قرآن...!
📛 روایتی از امام رضا علیهالسلام در مورد چرایی بیشتر بودن ارث مرد...
__________________________
__________
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye
#روزنوشت۳
#قطار_قم_تهران
یه نگاه به ساعت گوشیم کردم
بیست دقیقه به یازده بود.
باید حرفامو جمع و جور میکردم
نزدیک تهران بودیم.
البته تو که کادر درمان هستی
برای انتخاب همسر یه مقدار شرایطت ویژه ست،
گفت آره ، من همین الانم باید بابت چهار سالی که رایگان درس خوندم، هشت سال کار کنم. یه کم شرایطم محدود میشه برای ازدواج.
انگار از این حالت خوشحال نبود.
بهش گفتم درسته یه کم کارت سخت و مردونه ست، ولی عوضش
خیلی از خانواده ها هم دوست دارن عروسشون، خانم دکتر باشه
مخصوصا پزشک ها و خانواده هاشون ( یه چشمک هم بهش زدم).
نگام کرد و گفت: من اصلا پزشک جماعت رو نمی پذیرم.
از حرفش تعجب کردم.
گفتم چرا؟
گفت:" خب چون هر روز دارم میبینمشون دیگه، واقعا رفتاراشون رو نمی پسندم.
به نظرش احترام گذاشتم و دیگه چیزی درباره ی رفتار پزشک ها نپرسیدم.
ولی یاد یه خاطره افتادم،
بهش گفتم:" یه روزی تو همین قطار،
یه خانومی کنارم نشسته بود
که هم سن مادرم بود، حدود پنجاه ساله.
مثل من حوصله اش سر رفته بود
شروع کرد به حرف زدن.
شایدم درد دل کردن.
میگفت:" پسرم وکیله، عروسم پزشک.
پسرم دلش خوشه که زنش پزشکه،
اولا که خیلی وقتا خونه نیست،
آشپزی و بچه داری که کار پسرم شده،
بعد هم، غیر از عروسی پر خرجی که روی دستمون گذاشتن،
برای سالگرد ازدواجش دوباره عروسی گرفت، تالار و فیلمبردار و ...
که چی؟ که من پزشکم، و باید در شان خودم سالگرد ازدواج داشته باشم.،"
البته من به اون خانم گفتم همه ی پزشک ها هم اینجوری نیستن."
اگر ملاک ازدواج فقط پزشک بودن باشه، بله،
ولی انسان معیارهای خیلی مهمتر از شغل داره که باید اول بررسی بشه."
تو فکر فرو رفته بود، انگشتش رو از کنار لبش آورد رو هوا سمت من و گفت:
اصلا به نظرم اول نباید بگیم که شغلمون چیه،
اول باید همو بشناسیم بعد بگیم،
اگه پسر رو شغل من حساب کرده باشه، بعدا یه مشکلی پیش بیاد و من نخوام ادامه بدم،
اونوقت از چشمشون می افتم."
راستش دیگه نمیدونستم، چی جوابش رو بدم، کار سخت شده بود.
فکر کنم اگه بیشتر حرف میزدیم درباره رشته ی تحصیلیش، تجدید نظر میکرد.
البته بهش گفتم که به نظر من
اینکه پسری انتظار داشته باشه که
زنش حتما شاغل باشه، نامردی و بی انصافیه.
چون بدون اینکه از مسئولیت های زنانه ی زن چیزی کم بشه،
یه مسئولیت مردانه هم به گردنش میاد، درحالیکه اکثر درآمد زن هم صرفِ جبرانِ نبودنِ زن در خانه میشه.
تازه اگه جبران بشه.
من زنهایی رو میشناسم
با اینکه کارمند هستند و خودشون دوست دارند که کارمند باشن
ولی از زندگی راضی نیستن،
فکر میکنن که داره در حقشون نامردی و ظلم میشه.
📝 ادامه دارد...
__________
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye
#روزنوشت۴
#قطار_قم_تهران
یه نگاه به ساعت مچی مشکی رنگش انداخت و با شتاب بیشتری ادامه داد:"
خب من الان ۲۲ سالمه.
فاصله سنی دو سال رو میپسندم.
آخه الان یه پسر ۲۴ ساله چی داره؟
چطوری میخواد زندگی رو بچرخونه؟
با بستن چشمم تاییدش کردم، یعنی سوالت به جاست، و دغدغه ی خوبیه.
بهش گفتم: ببین، پسر اگه جنم زندگی داشته باشه،
هیجده سالش هم که باشه
میتونه مسئولیت زندگی رو به عهده بگیره، فقط کافیه اهل کار و با غیرت باشه.
من دیدم که میگم، دختر خوب.
بعدش هم همه ی پسر ها با کمک پدرشون زندگی تشکیل میدن. به قول پدرم وقتی یه پسری ازدواج میکنه میگن یه شعبه به خانواده ی ما اضافه شد. و درباره ی دخترا به شوخی میگن: دخترا خدمات پس از فروش دارن. ( هر دو مون چند لحظه خندیدیم)
مثل دخترها که تا سالها از مادرشون کمک میگیرن، برای مهمانداری، بارداری، زایمان و
اصلا تا یه جایی مادرها با دخترا میرن جلو، بعد مادرا سنشون بالا میره، اونوقت دخترا به مادرشون همراهی و کمک میکنن.
پسرا هم همینطورن، هیچ پسری بدون پشتوانه ی پدرش نمیتونه روی پای خودش بایسته،
مثلا خودت که خواهر و برادر داری حتما اینها رو تجربه کردی، درسته؟
اینجا بود که گوشی من زنگ خورد و همزمان سرعت قطار کم شد،
یعنی باید با همسفرم خدا حافظی میکردم،
تو تلفن گفتم ببخشید یه لحظه گوشی دستتون باشه،
بعد هم بلند شدم بهش دست دادم و گفتم خدا حافظ، انشاالله موفق باشی،
تو راهرو، کنار صندلی منتطر من ایستاده بود،
با یه لبخند ملیح و گرم از من جدا شد
در حالیکه همه موهاش رو داده بود تو شالش.
از ته دل براش دعا کردم
مطمئنم به خاطر همون نماز و روزه ، و نون حلالی که خورده، عاقبت بخیر میشه.
📝 تمام ...
__________
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye
تفسیر تبیینی صفحه 79.mp3
14.83M
چه زمانی عبادات ما ارزش پیدا میکند؟
🔊 صوت تفسیر قرآن #حجت_الاسلام_راجی
📖 صفحه ۷۹ - سوره نساء (آیات ۱۲ تا ۱۴)
____________________________
⁉️ عبد بودن یعنی چه؟!
♨️ کسی که عبادت زیادی بکند، الزاما قرار نیست جایگاهش بهشت باشد...!
💢 آن چیزی که در دین به آن سفارش شدهایم، فقط عبادت نیست...!
⭕️ اصل دینداری اطاعت است...
❓آیا در رابطه با همه چیز در قرآن صحبت شده است؟!
📛 حدود خداوند چه چیزهایی هستند؟
⁉️ مرتبه بالاتر از فلاح چیست؟!
____________________________
🔰 مسجد امام رضا علیهالسلام #دانشگاه_فردوسی_مشهد
__________
🔹 #همسایه | عضو شوید👇
@hamsaaye