eitaa logo
همسایه
146 دنبال‌کننده
612 عکس
744 ویدیو
7 فایل
🌴همسایه‌سایه‌ات‌به‌سرم‌مستدام‌باد💚 🤝محتوای روزانه ی کانال: یه قسمت داستان صوتی جذاب😍 محتوای متنوع مناسبتی و جمعیتی😃 و گاهی مطالبی از خودم ادمین @Msfandiari
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه ها گزارش مباحثشون رو برام فرستادن،چه عشقیه که مباحثه هاشون هم رنگ و بوی دیگه ای داره.. در وطن خودشون غریبن شاید بخاطر اینه.. منم دیروز تو حرم با یک بانوی فعال مباحثه داشتم،هم مباحثه های من نیومده بودن و توفیق داشتم با یک بانوی مادر چهار پسر در مورد بیانات حضرت آقا بحث داشته باشیم... وقتی برگشتم خونه کانالشون رو برام فرستادن،همیشه من یاداشت مینویسم این بار از من یاداشت نوشته شده بود با شما هم در میون میذارم برای من که جالب بود😊 @aminavak313
دوستان این کانال دوست آذربایجانی منه 😃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست برای یاران خصوصی هست... هرصبح و شام با ولی امر مسلمین جهان زمزمه کنید. __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
تفسیر تبیینی صفحه 77.mp3
12.32M
رد نظریه تحقیرآمیز نسبت به بانوان توسط خداوند... 🔊 صوت تفسیر قرآن 📖 صفحه ۷۷- سوره نساء (آیات ابتدایی) __________________________ 💢 روایتی از امام رضا علیه‌السلام در مورد واجب شدن ۳چیز در کنار ۳چیز دیگر ♨️ کسانی که فهم دقیقی نسبت به قرآن ندارند، بیشترین شبهه به قرآن را به سوره نساء وارد می‌کنند! 📛 یکی از معروف ترین نظریه‌هایی که خداوند آن را کاملا رد می‌کند ___________________________ __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
AudioCutter_۲.mp3
7.99M
دختران آفتاب بخش ۳۴ __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
صندلی کنارم خالی بود اونم تو ردیف روبرو تنها بود بهش گفتم حال داری با هم حرف بزنیم؟ به صندلی کنارم اشاره کردم که یعنی بیا اینجا بشین هنزفری رو از گوشش در آورد با لبخند کنجکاوانه ای اومد کنارم نشست سال چهارم علوم آزمایشگاهی میخوند سفید رو و زیبا ، مانتو سفید کوتاه و یه شال خاکستری روی سرش بود سیم هنزفریم رو با آرامش جمع و جور کردم و داخل کیفم گذاشتم گفتم: من که نمیتونم بیکار بشینم لبخند زد و حرفم رو تایید کرد اونم حوصله اش سر رفته بود آخه هی الکی با کیف و گوشیش ور می رفت مطمئنم آهنگی که اون گوش میداد به اندازه ی داستانی که من داشتم گوش میدادم و تقطیع میکردم لذت بخش نبود. بگذریم ازش پرسیدم تهران ساکنین یا قم؟ گفت قم گفتم برای چه کاری میری تهران؟ گفت خونه خواهرم میرم. پدرم چشمشو عمل کرده مادرم هم اونجان. گفتم مجردی؟ گفت آره گفتم چرا؟ گفت آخه فکر میکنم هنوز آماده ازدواج نیستم، یعنی باید چیزای بیشتری بدونم و تجربه کسب کنم بعد. گفتم مادرت بهت پیشنهاد ازدواج کردن نمیده گفت چرا میگه چهار تا خواهر و برادرم ازدواج کردن فقط من موندم فعلا گفتم چطوری میخوای تجربه کسب کنی؟ تا نری تو گود که نمیتونی. با دقت گوش میداد و با ادب نگاهم می‌کرد اصلا این حس رو بهم نداد که حوصله ی حرفام رو نداره گفت یعنی چی؟ خب باید یه چیزایی یاد بگیرم. گفتم اگه بخوای همه چیز رو یاد بگیری که باید تا هفتاد سالگی مجرد بمونی. تازه شاید همه ی چیزهایی که یاد گرفتی به درد زندگی تو نخوره. بذار یه مثال برات بزنم 📝ادامه دارد.... __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
یه مادر وقتی بچه اش لجبازی میکنه برای حل این مشکل کتاب میخونه یا از مشاور کمک میگیره، بعد متوجه میشه که اکثر بچه ها در سن سه سالگی خود محور میشن و لجبازی میکنن چاره اش هم مقاومت نکردن در مقابلش، و جلوگیری از درست شدن زمینه ی لجبازی و ... هست. حالا شاید یعصی بچه ها هم این مسئله رو به این صورت نداشته باشه. فکر کن آیا میشه کسی قبل از اینکه بچه دار بشه ، بگه من فعلا بچه دار نمیشم تا تجربه کسب کنم، یا بچه داری رو یاد بگیرم، یا بزرگ بشم. شما در سن چهل سالگی هم که ازدواج کنی، باز هم باید از اول شروع کنی مطالعه کنی و تجربه کسب کنی. سرش رو به علامت تایید تکون داد و گفت :" آره خب، اینم درسته." ادامه دادم:" گفتی مادرت میگه ازدواج کن؟" گفت آره سعی میکنه متقاعدم کنه. گفتم:" خب حتما مادرت این آمادگی رو در تو دیده، و گر نه هیچ مادری تا آمادگیِ یه کاری رو در بچه اش نبینه به اون کار تشویقش نمیکنه. دلیلش هم مهر مادریه. گفت:" خب آخه من اهل نماز و روزه هستم. ولی پسرای این دوره زمونه که اهل نماز و روزه باشن کمن. دستش رو برد سمت لبه ی شالش موهای جلوی پیشونیش رو یه مقدار هُل داد داخل. بهش گفتم:" ایراد کار می دونی کجاس؟ اینکه تو در باطن از قشر مؤمن و مقید هستی، ( یه مکثی کردم، فکر کردم چه عبارتی به کار ببرم که بهش بی احترامی نشه) گفتم:" خب، اما ظاهرت، اینو نشون نمیده، یعنی مرد مؤمنِ مقید به ظاهر زنش هم حساسه، گفت آره ، مردا یا نماز خون و مقیدن، یا بی نماز و بی قید، که تا حالا از نوع مقیدش برای من نیومده. 📝 ادامه دارد... ______ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
31.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👏👏👏👏👏👏👏 تا حالا درباره تعطیلی روز شنبه چی شنیدید؟ همه رو بریزید دور این مناظره را ببینید آفرین به شجاعت استاد موسوی 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کیا این جوری دل از نایب امام زمانشون بردن ، خوشا به حالشون __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
تفسیر تبیینی صفحه78.mp3
18.7M
ارث دختر، نصف پسر است؟! 🔊 صوت تفسیر قرآن 📖 صفحه ۷۸ - سوره نساء (آیات ۷ تا ۱۱) ___________________________ 💢 هیچ کشوری در دنیا در ارزش‌گذاری برای زن مثل ایران نیست... ⭕️ ارث یا دیه میزان شخصیت آدم‌ها را مشخص نمی‌کند...! ‼️ شبهه اشتباه ریاضی در قرآن...! 📛 روایتی از امام رضا علیه‌السلام در مورد چرایی بیشتر بودن ارث مرد... __________________________ __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
۳_ بخش ۳۵.mp3
7.78M
دختران آفتاب بخش ۳۵ __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye
یه نگاه به ساعت گوشیم کردم بیست دقیقه به یازده بود. باید حرفامو جمع و جور میکردم نزدیک تهران بودیم. البته تو که کادر درمان هستی برای انتخاب همسر یه مقدار شرایطت ویژه ست، گفت آره ، من همین الانم باید بابت چهار سالی که رایگان درس خوندم، هشت سال کار کنم. یه کم شرایطم محدود میشه برای ازدواج. انگار از این حالت خوشحال نبود. بهش گفتم درسته یه کم کارت سخت و مردونه ست، ولی عوضش خیلی از خانواده ها هم دوست دارن عروسشون، خانم دکتر باشه مخصوصا پزشک ها و خانواده هاشون ( یه چشمک هم بهش زدم). نگام کرد و گفت: من اصلا پزشک جماعت رو نمی پذیرم. از حرفش تعجب کردم. گفتم چرا؟ گفت:" خب چون هر روز دارم میبینمشون دیگه، واقعا رفتاراشون رو نمی ‌پسندم. به نظرش احترام گذاشتم و دیگه چیزی درباره ی رفتار پزشک ها نپرسیدم. ولی یاد یه خاطره افتادم، بهش گفتم:" یه روزی تو همین قطار، یه خانومی کنارم نشسته بود که هم سن مادرم بود، حدود پنجاه ساله. مثل من حوصله اش سر رفته بود شروع کرد به حرف زدن. شایدم درد دل کردن. میگفت:" پسرم وکیله، عروسم پزشک. پسرم دلش خوشه که زنش پزشکه، اولا که خیلی وقتا خونه نیست، آشپزی و بچه داری که کار پسرم شده، بعد هم، غیر از عروسی پر خرجی که روی دستمون گذاشتن، برای سالگرد ازدواجش دوباره عروسی گرفت، تالار و فیلمبردار و ... که چی؟ که من پزشکم، و باید در شان خودم سالگرد ازدواج داشته باشم.،" البته من به اون خانم گفتم همه ی پزشک ها هم اینجوری نیستن." اگر ملاک ازدواج فقط پزشک بودن باشه، بله، ولی انسان معیارهای خیلی مهمتر از شغل داره که باید اول بررسی بشه." تو فکر فرو رفته بود، انگشتش رو از کنار لبش آورد رو هوا سمت من و گفت: اصلا به نظرم اول نباید بگیم که شغلمون چیه، اول باید همو بشناسیم بعد بگیم، اگه پسر رو شغل من حساب کرده باشه، بعدا یه مشکلی پیش بیاد و من نخوام ادامه بدم، اونوقت از چشمشون می افتم." راستش دیگه نمیدونستم، چی جوابش رو بدم، کار سخت شده بود. فکر کنم اگه بیشتر حرف میزدیم درباره رشته ی تحصیلیش، تجدید نظر می‌کرد. البته بهش گفتم که به نظر من اینکه پسری انتظار داشته باشه که زنش حتما شاغل باشه، نامردی و بی انصافیه. چون بدون اینکه از مسئولیت های زنانه ی زن چیزی کم بشه، یه مسئولیت مردانه هم به گردنش میاد، درحالیکه اکثر درآمد زن هم صرفِ جبرانِ نبودنِ زن در خانه میشه. تازه اگه جبران بشه. من زنهایی رو میشناسم با اینکه کارمند هستند و خودشون دوست دارند که کارمند باشن ولی از زندگی راضی نیستن، فکر میکنن که داره در حقشون نامردی و ظلم میشه. 📝 ادامه دارد... __________ 🔹 | عضو شوید👇 @hamsaaye