eitaa logo
همسفر با شهدا
103 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
440 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت امام خمینی (ره): ملت عزیز ما مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهت بهره مندی بیشتر از مطالب کانال همسفر با شهدا می توانید از فهرست ذیل استفاده کنید: @hamsafar_ba_shohada
💠امور بانوان اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم کانال تخصصی همسفر با شهدا به آدرس @hamsafar_ba_shohada در ایتا را افتتاح می نماید💠 در آستانه هفته دفاع مقدس جهت دستیابی به مطالب تخصصی مرتبط با اعم از وصیت نامه، زندگی نامه،خاطرات جنگ و دفاع مقدس، پادکست، استیکر، عکس های مرتبط و.‌.. به کانال همسفر با شهدا دعوت میشوید. شما هم می توانيد مطالب کاربردی و جذابی که در مورد شهدا دریافت می‌کنید برای ادمین ارسال کنید تا در کانال بارگزاری شود. @SzmnTabliqat_Banovan جهت بهره مندی بیشتر، دیگران را به کانال دعوت بفرمایید. 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
🌹هفته دفاع مقدس گرامي باد 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
، راز عجیبےست ... . گمنامی یعنی مثل سی و دو سال نا معلوم باشی... . گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... . گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ... گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید : « !!!» گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک را بر دل دشمن بگذارند ... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های منجمد شدند ... . گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ... گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با رفت دانشگاه... گمنامی یعنی نه تنها که و را نیز فدای حضرت دوست نمایی... 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 "جان" امانتی است که باید به "جانان" رساند. اگر خود ندهی، می ستانند. فاصله  و  همین  در امانت است... تمرین کنیم امانتداری را    👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 مدافع حرم حسن حزباوی: صداقت حجب و حیا کم حرف لبخند به لب متواضع کم توقع جدیت در کار پاسدار وظیفه شناس کردار و رفتارش🔻 سبب شد تا یکی از برادران سنی مذهب در سوریه بعد از دوستی با او و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شود. 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
🌷🌷🌷 خاکریز خاطرات ⚘ آخرهای آذر بود که آمد خوی؛ رفتم استقبالش. ⚘گفت: می‌رود پسرش را ببيند. ⚘آمديم دم خانه شان. ⚘سپرد بمانم تا برگردد. ⚘خيلی طول نکشيد که برگشت. ⚘از در که آمد بيرون، پرسيدم: علی آقا! ⚘گل پسرت را ديدی؟ گفت: آره. گفتم: حالا به تو رفته يا به مادرش؟ گفت: نمی‌دانم. تعجبم را که ديد ادامه داد... 🌷من که صورتش را نگاه نکردم. 🌷فقط بغلش کردم. همين! انتظار هر جمله‌ای را داشتم الا اين. 🌷گفت: ترسيدم نگاهش که کردم، ⚘⚘⚘محبتش نگذارد برگردم. 🌷گفتم فکر کردی خيلی مردی؟ ⚘⚘برو نگاهش کن!، ⚘⚘بغلش کن!، ⚘⚘ببوسش!، بعد ببين می‌تونی دل بکنی يا نه؟ برگشت... چند روز بعد که داشت خداحافظی می‌کرد که برگردد جبهه، نگاهش برق ديگری داشت. ⚘⚘⚘علی برای عيد برنگشت... 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "علی شرفخانلو" صلوات🌷 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝ 🔰 در اعزام دوم به سوریه سراغ عزیز دلش، زینب خانم، دخترش نرفت حتی نبوسید و در آغوشش نگرفت و این احساس رو به مردم منتقل کرد که نمیخواد مهر دنیا، دست و پاهاش رو برای دفاع از سست کند 👇👇👇👇 @hamsafar_ba_shohada
🍃🌷🌷🌷 مناجات با شهدا💔 چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداندمحبوبش نیز هوای او را دارد یانه؟ ای شهیدان! از همان لحظه ای که تقدیر مارا از شما جداکردتاکنون یادشما،خاطره های دنیای پاک شما، امیدحیاتمان گشته،مابه عشق شما زنده ایم و به امید وصل کوی شما زنده ایم. اما شما،علی الظاهردلیلی ندیدیدکه اوقات پر ارجتان راصرف ماکنید! چه بگوئیم؟ راستی چگونه حرف دلمان را فریادکنیم که بدانید برما چه می گذرد؟...😢 🍃🌷🌷🌷 @hamsafar_ba_shohada
یک روز گفتہ بودے: من کجا و شـ‌هدا کجا؟ و گفتے: شـ‌هید شـ‌هادت را بہ چنگ مےآورد و امروز توشـ‌هادت را بہ چنگ آوردے و همنشین شـ‌هدا گشتے ومن یک جامانده...😭 💎 💎 ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─ @hamsafar_ba_shohada
😂👌 ایـن قسمـت: 😍💞 بیـست نفرهم نمی شدیم ، که صدای تانک هاشان آمد.... فرمانده مان داد زد: (همه از سنگرها بیرون) فکر کردیم میخواهد فرمان حمله یا عقب نشینی بدهد. گفت: (شروع کنید به سرو صدا کردن ، هم دیگه رو صدا کنید زود باشید) تکبیرها و داد و فریادها همانا.... عقب نشینی آنها همانا.... فکر کرده بودند خیلی زیادیم!😂❤️🍃 @hamsafar_ba_shohada
🌷🌷🌷جای شهدا خالی... 🌷🌷🌷به یاد شهدای عزیزمون... ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬید ﻫﻤﺖ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ می گفت: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ‌ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ بهشت، ﮔﻮﺷﺘﻮ می بُرَم .. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ... ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ ... ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷگل ترین ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ... ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(عج) ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟ ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ...؟ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ... ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ... ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟ ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ: " ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ "... حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ .. ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ... ⚘⚘⚘ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣﺤﻤﺪ! ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ...ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ... ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ... ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮند... ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ ..... ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ ...؟ ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭ ، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ: ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ... ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ... ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ... ⚘⚘⚘ ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ... ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ... ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ... ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ... ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ... ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ... ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ... ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ... ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ... ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ندارد... ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ... ⚘⚘⚘ ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ... و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم... ⚘⚘⚘جای "شهید حاج حمید تقوی" خالی که با توجه به درجه و مقامش در سپاه پاسداران ... با کمال تواضع در نوشته های خود مینویسد: (هیچ اگر هیچ است من سایه ی هیچم)... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⚘شادی ارواح طیبه ی همه ی شهدا صلوات... @hamsafar_ba_shohada
😂❣ وقتی می رفتند پیش حاجی برای مرخصی، میگفت: «من پنج ساله پدر و مادرم رو ندیدم..شما هنوز نیومده کجا میخواین برین؟!» کلی سرخ و سفید می شدند و از سنگر می آمدند بیرون. ما هم می خندیدیم بهشان ، بنده های خدا نمی دانستند پدر و مادر حاجی پنج سال است فوت شده اند!! @hamsafar_ba_shohada
😂❤️🍃 این قسمت: ڪرایه اورژانس😂 ماموریت ما تمام شد. همه آمده بودند جز «بخشی» ، بچه خیلی شوخی بود.😍 همه پکر بودیم ، اگر بود همه مان را الان می خنداند ، یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن میان😀 یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد ، شک نکردیم که خودش است ، تا به ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»😐 بعد جلوی چشمان بُهت زده‌ی دو امدادگر پرید پایین و گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!»😂❤️🍃 و زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد ، به زحمت ، امدادگرها رو راضی کردیم که بروند...💞🌸 ❤️🍃 🍃❤️ @hamsafar_ba_shohada
🌷معجزه ای از شهید همت🌷 پس از شهادت ابراهیم ما زندگی خیلی سختی داشتیم😰 فرزند کوچکم بیمار شده بود 😑 شبی دلم گرفت و نشستم با روح حاجی دعوا کردن😡😡 گفتم حاجی خودت رفتی به بهشتت رسیدی😍 منو با این سختی تنها گذاشتی،😒بچت داره میمیره بیا بچتو ببین مرد😑😑 دیدم حاجی اومد تو اتاق نشست و بچمو بغل کرد و بعد گذاشت زمین رفت😳😳 رفتم سمت بچه دیدم تبش قطع شده گفتم شاید داره میمیره و سردی کرده😭😱 فرداش بردم دکتر دکتر گفت خانوم این بچه که چیزیش نیس چرا اوردیش دکتر....😳😳 فهمیدم ابراهیمم اومده....💔 @hamsafar_ba_shohada
ها هم مثل خیلی از مردم معتقدن که «یه شب هزار شب نمیشه». ولی به این هم اعتقاد دارن که تو این یه شب میشه به اندازه هزارشب به خدا نزدیک شد. شهید کارت عروسیش رو به اسم حضرت زهرا (س)، حضرت معصومه(س) و امام زمان (ع) هم نوشت و انداخت تو ضریح حضرت معصومه(س)... همون شب عروسی، حضرت زهرا (س) اومد به خوابش... شهید به ایشون گفت :خانم! من قصد مزاحمت نداشتم، فقط میخواستم احترام کنم. حضرت زهرا(س) تو جواب فرمود: «مصطفی جان! ما اگر به مجلس شما نیاییم، به کجا برویم؟» ❤️ @hamsafar_ba_shohada
: طنز جبهه چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ، داد میزد : آهــــای ...😃 سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم و ..... هــــمـــه رو بردن !!! شادی روحشون که دار و ندارشون همون یک چفیه بود صلوات🌹🌹🌹🌹 @hamsafar_ba_shohada
همه از روی آن به آسانی می‌ گذرند و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است😍. در حالی که انتظار آمدن شهید را می‌کشیدم😞، ناگهان او را در حالی که دو خانم زیبا در کنارش بودند دیدم😳. آنها آنقدر زیبا و ناز بودند که موهایشان تا کف پایشان کشیده می‌ شد و از دو طرف شهید را محکم گرفته بودند.... من با دیدن این صحنه حسادت زنانه ‌ام گل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم😠. شهید دنبال من می‌ دوید که نروم و من می‌ گفتم: بایدم بهت خوش بگذره، من با این همه مشکلات، زندگی می‌ کنم و بچه‌ ها را نگه می‌ دارم، اونوقت تو اینجا خوش می‌گذرونی و ما از یادت رفته ‌ایم😠 و... شهید گفت: به خدا باور کن اینها زن من نیستند، اینها اعمال🕊من هستند و به من چسبیده ‌اند، چکارشان کنم؟!و گفت: می‌خواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آنها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد😊و می‌گفت: ما تو دنیا خیلی کار کردیم و اصلاً زیادی هم آوردیم.👌حاضرم آنها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن.😍 ♥️🕊 ❤️🍃 🍃❤️ @hamsafar_ba_shohada
﷽ 🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 راوی_پدر_شهید 🌷 همیشه می گفت دعا کنید شهید بشم 🙏 یه بار تعریف می کرد می گفت : من به اطمینان رسیدم که تا وقتی خدا نخواد ما شهید نمیشیم. برای همینه که مدام می گم دعام کنید شهید بشم. ✌️😍 گفتم : از کجا مطمئن شدی ؟ تعریف کن برامون. گفت : دو جا این رو به چشم دیدم. 👊 🌷 یبار منطقه ای رو گرفتیم که کارمون تا آخر های شب طول کشید. طبق مقررات حق نداشتیم داخل خونه هایی که گرفته بودیم بخوابیم. حتما باید برمی گشتیم پادگان! ولی ما از شدت خستگی داخل یکی از همون خونه ها خوابیدیم. صبح که از خواب بلند شدیم دیدیم دور تا دور ما تله های انفجاری بود 😱 طوری که اگه بیش از حد تکون می خوردیم همه منفجر می شد و از ما چیزی باقی نمی موند. 🌷 واقعا نمی دونیم چطور در خواب خدا ما رو محافظت کرده که زیاد جابجا نشیم. 👌 جای دوم ماجرای یک تیر انداز بود. بقدری از ما تلفات گرفته بود که مجبور شدیم از ایران کمک بگیریم و چند نفر برای شناسایی بیان کمک. 🌷 به هر طریقی بود جای استقرارش رو شناسایی کردیم رفتیم تا زنده دستگیرش کنیم. وقتی رفتیم سراغش دیدیم زنی است با وضع حجاب نامناسب 😒 من و دوستم از اون محل برگشتیم تا نگاهمون بهش نخوره. همین که داشتیم دور می شدیم دیدیم خونه منفجر شد و رفت روی هوا. یعنی اگه چند☝️لحظه اونجا مونده بودیم شهید شده بودیم. بخاطر همین به یقین رسیدم تا خدا نخواد شهید نمی شیم 💔 حتی اگه تا شهادت یه قدم فاصله داشته باشیم ... ✍ از کتاب : سند گمنامی🌹 شهدا با صلوات @hamsafar_ba_shohada