eitaa logo
همسفر با شهدا
102 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
440 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ وصایای شهدای استان قم در خصوص عفاف و حجاب یکی از عمده محورهای وصایای شهدا تاکید بر حفظ حجاب و عفاف در جامعه است. شهدا در زیر رگبار گلوله ها دغدغه حفظ ارزشها را داشتند و برای آن جان دادند و از ملت مسلمان به ویژه بانوان خواستند تا با حفظ حجاب و عفاف ادامه دهنده راه آنان باشند. @hamsafar_ba_shohada
❤️سه‌برادرشهید کرمانی❤️ شهید محمد حسن سیف الدینی ما بین الطلوعین صبح سی و یکم فروردین ماه ۱۳۴۱ در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر کرمان پا به دنیا گذاشت. در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۵ در جریان شکستن حصر آبادان به آرزوی دیرینه خود که همانا لقاءالله بود رسید. وصیت نامه معلم شهید محمد حسن سیف الدینی: دست از امام و رو حانیون بر ندارید، به اسلام بیندیشید و از مادیات بیرون آئید و به حق و صبر و حقیقت و مقاومت چنگ بزنید که فلاحت در این است. جمهوری اسلامی و ارگانهای اسلامی آنرا تقویت کنید و در صدور انقلاب بکوشید. مرا از دعای خیر محروم نکنید. کاری نکنید که پشیمانی به دنبال آورد. @hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهیدی که داشت می‌سوخت اما آخ نگفت جنس دل و ایمان باید اینگونه باشد👌 🔹 روایتی دردناک و شنیدنی از رزمنده ای که «زنده زنده سوخت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎@hamsafar_ba_shohada
وﷲ قسم وقتی کمی از فشار کارم کم می‌شود در خود احساس ضعف و کوچکی می‌کنم؛ چون امروز در شرایطی هستیم که لحظه‌ای غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است! -شهیدمحسن‌وزوایی @hamsafar_ba_shohada
🌷 فرمانده‌ی ‌شهید مدافع حرم مرتضی حسین‌پور (حسین قمی): 💠من برای شهادت اصرار نمی‌کنم آنقدر کار می‌کنم که لایق شهادت شوم و خدا من را بخرد. نثار روح مطهرش صلوات @hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر شهید سلیمانی: خیلی‌ها بُعد نظامی حاج قاسم را دیده بودند اما هرزمان که او وقت خالی پیدا می‌کرد در خانه برای بچه‌ها از پروین اعتصامی، شاملو، حافظ و سعدی شعر می‌خواند. @hamsafar_ba_shohada
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محمد رضا شفیعی: ✍️سفارش من به کسانی که این وصیت‌نامه را می‌خوانند این است که: سعی کنید یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه‌سازی برای ظهور صاحب‌الامر دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک‌سازی کنید و دعا کنید که این انقلاب، به انقلاب جهانی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متصل شود. 📚کتاب سربازان خورشید، ص ۱۶۴. @hamsafar_ba_shohada
‍ 🍃🌸🍃 تازه مےخواست ازدواج کنه. به شوخی بهش گفتم: "خیلی دیر جنبیدی. تا بخوای ازدواج کنی و ان شاالله بچه دار بشی و بعد بچه بعدی دیگه سنت خیلی میره بالا!" یه نگاه بهم کرد. این دفعه هم دوباره مثل همیشه یه حرف زد که کلی رفتم تو فکر. گفت: "سید، خدا جبران کنندس". گفتم: "یعنی چی"؟ گفت: "فکر می کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟ سیدجان،اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کنندس." وقتی خدا بهش دوقلو عنایت کرد تازه فهمیدم چی گفته بود... راوی: دوست شهید محمدپورهنگ @hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی ایمانی: بدان که برای این چادر که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. @hamsafar_ba_shohada
حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است." محسن اولین فرزند خانواده در ۸ شهریور سال ۱۳۴۸ در رفسنجان متولد گردید. پدرش کارمند تربیت معلم بود. دورهٔ دبستان و راهنمایی را در رفسنجان سپری نمود. در دوران تحصیل جزو شاگردان ممتاز مدرسه و ازنظر اخلاقی و رفتاری زبانزد مسئولین مدرسه بود. شهید «محسن برهانی» در مهر ماه سال 1365 پس از ثبت نام در کلاس چهارم عازم جبهه شد و در گردان 408 غواص سازماندهی شد و پس از چند ماه آموزش تکمیلی، در عملیات کربلای 4 شرکت نمود و در همان عملیات به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.اما پیکر پاکش پس از ۱۰ سال مفقودی، در سال ۱۳۷۵ پس از تفحص به کشور ایران بازگشت و در گلزار شهدای کرمان آرام گرفت. @hamsafar_ba_shohada
همسفر با شهدا
حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است." محسن اولین
وصیتنامه شهید را در ادامه بخوانید 👇👇👇👇👇 همه ی ما آدم های ضعیف و پر ادعا یک روزی چشم به جهان گشودیم، شاید در آن لحظه چه قدر هراسان بودیم و بیمناک. گریه هم می کردیم. در جدایی محیط رحم، اشک می ریختیم و حتی جیغ می کشیدیم. هراسان و وحشت زده بودیم. بعد، انس گرفتیم و با دنیا دل بستیم. قلب هایمان با هم ارتباط پیدا کرد. محکم شد انگار با یک طناب ضخیم به هم بسته شدند. با همه ی ظاهرش دوست شدیم. رفیق مخلص. بعضی جاها اون نامردی می کرد اما ما هم چنان صادقانه پیوند رفاقت را محکم تر می کردیم. به جای این که پند بگیریم. بارها بهترین عزیزانمان را از ما گرفت. همان هایی که قبل از ما باهاش دوست بودند، اما درس نگرفتیم. بارها قصد جان خودمان را کرد. اما کجاست پند گیرنده؟ در همین رفاقت ها ندایی طنین افکند. بدنمان را لرزاند. صدا از یک منبع نور می آمد. مطلق نور. چه قدر زیبا بود. دلپذیر و دلنشین. خیلی بیشتر از دنیا جذب شدیم. حرف های خوبی می زد. خوبی اش به این بود که هر چه می گفت، راست می گفت. حقیقت را می گفت. می گفت: تو خیلی والاتر و برتر از این ها هستی. عظمت و مقامت به این چند سال نیست. اندازه اش نمی شه، جای نمی گیره، تو از اون بالاهایی. اونجاها که الان مغزت خطور نمی کنه. تو از آن کمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر باهاش دوست شدی از تو می بُره. اما اگر پشت بهش کردی، بهت رومی آره. تازه این تموم می شه. هیچ کدام از مظاهر دلفریبش را بقایی نیست. اونا تمام می شه، پایان می پذیره. باید آن قدر سختی بکشی، ناراحت بشی، تا چند لحظه ای لذت ببری و بعد هم زود در آن، پایان می گیره، تموم می شه. خیلی جاها هم بهش نمی رسی. خیطت می کنه و به ریشت می خنده. مسخره ات می کنه، اما تو باز با صداقت به دنبالش می ری. از همه مهم تر یک لحظه تمام می شوی، می گویند پایان عمرت شده و تو حیران و سرگردان که چقدر دنیا نامرده، بعد از این همه رنج و لذت، هیچ نچشیده ای مثل یک شب تموم شد ! می گفت: این همه عظمت ها و خلقت ها مسخّر توست. برای توست. از اون اتم با چرخشش، تا کهکشان با گردشش. از اون سلول کوچک اما پر از عجایب، تا اتحادشون و یک سیستم عجیب تر با تمام عظمت ها و عجایب و خلقت ها از آنِ توست. آیا خلقت اجازه می دهد با اون مقام رفیعت به عظمت هایی که می تونی برسی؟ به خالق تمام این ها که می تونی برسی؟ دلت را به این چند سال خوش می کنی؟ جایگاه تو آن قدر والاست که می تونی مثل خدا بشی. از همه بهتر و والاتر، می تونی بگی”کُن فیکون “. این قدر والایی که می تونی همه ی پرده ها را بگشایی؛ پرده های غیب، محیط بشی به همه چیز؛ انگار که جدایی؛ چرا که با خدایی؛ وصل به الهی. راست می گفت: بارها دل از دنیا می کندیم و طریق می پیمودیم، اما بازغافل می شدیم، چرا غفلت؟؟ با این همه نور؟؟ توی دستوراتی که داده بود؛ تا آدم بشیم؛ یک کلمه خیلی جلب نظر می کرد؛ جهاد و بعد هم شهادت. عزم جهاد تمام بندهای تنمان را می گسست؛ زنجیرها را پاره می کرد، آلودگی هامون را پاک می کرد. جهاد ما را با سرعت؛ سیر می داد. می فرستاد اون بالا و بعد در یک لحظه شکفته می شد و انفجاری خونین صورت می گرفت و ما را در یک آن؛ می گسلاند و به اُعلی پیوند می زد. آن وقت دیگه محو بودیم در کمالات خدا. چرا که شهادت “لقاء الله” است . پیر مرشد ما، راه را بر ما روشن ساخت، تکلیف را معیّن کرد. تنها وظیفه ی ما جهاد است به حکم امام. خیلی ها عزم کردند و رفتند و جنگیدند، یکی شون هم من، مثل هزاران فرزند دیگری که قدم برداشتند. پدر و مادر عزیز و مهربانم! می دانم که مرا دوست دارید و می دانم چقدر فراق برایتان دشوار است. حتی احتمال بیماری را در این فراق می دهم، اما همه ی ما برای چیز دیگری آمده ایم و تکلیف من جهاد و در این راه شهادت هم نیز. این عنایت و رحم خاص خداوند بود که با کمال اعجاب، من شامل حال من شد تا در این راه گام بردارم و خدا را شکر می گویم که خودش ما را به این راه کشاند و حمد و ثناء که شهادت را هم نصیبم کرد “الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله” و شما هم شاد باشید از این رحمت، شکر گویید که توانستید فرزندی پرورش دهید تا در راه احیای دین جان بازد، جانی ناقابل. پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم! می دانید که چقدر رحمت شامل حالتان شده است، می دانید چه رستگاری در انتظار شماست. امیدوارم انشاالله که “الله” عنایت و رحمتش را همان گونه که بوده، باز هم باشد و مرا قبول کند. در روز سختی و هراس و وحشت واقعی که جداً انسان ذوب می شود، به رحمت یکتای رحیم به اون وعده های که خودش داده، همه مون رستگار و در جوار رحمتش . افتخار بر شماست در دنیا و آخرت. آهای اون هایی که از این عوالم بی خبرید! آیا گمان می کنید دست از فرزند شستن آسان است؟ هیچ چیز، هیچ چیز جز “خدا” نمی تواند این ها را ظاهراً از هم جدا کند. افتخار بر تمام خانواده های محترم شهداء. عزیزانم خیلی
همسفر با شهدا
حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است." محسن اولین
حرف زدم. اما این وصیت نامه است. سخن آخر وصیت که انشاالله محترم است . عزیزان! من ظاهراً از شما جدا شده اما واقعاً به خدا قسم انشاالله به شما نزدیک تر شده ام، مهم تر آیا نشنیده اید که روز قیامت همه از هم گریزانند؟ اما ما به خواست خدا با شادی در کنار یکدیگر هستیم. دیگر از این نزدیک تر! خدایا مرا قبول کن هر چند ناشایسته ام. آمین. اما بدانید برای این چیزها به جبهه نیامده ام. هر چند فرمان امام و حکم ایشان ما را به جبهه ، به معبد حق رهنمون شد . سال های عمر من فدای عمر امام عزیزم، فدای لحظه های عمر رهبرم. وظیفه همه ما جهاد است. همه بدانند و بیایند به جبهه ها، هر چند فکر می کنم آن وقت به یاری الله جنگ به نفع اسلام تمام شده باشد. اما هر وقت جنگی بود؛ فرمان امام روشن گر راه است. من برای دفاع از آئین مقدس اسلام و جنگ با کفار در جهت کسب رضایت الله فرمان مقلد روح الله، آگاهانه و با بینش روشن، عزم جهاد کردم و آرزویم کشته شدن در راه لقاء الله است وه که چه زیبا پروازی است در بینهایت وجود مطلق و رستگاری واقعی و حقیقی است. والدین محترم و عزیزان و برادران و خواهرم! از شما نور چشمان خواهش می کنم همیشه به یاد خدا باشید. یک آن غفلت نکنید. همیشه ذکری بر لب داشته باشید. این وصیت من بر شما، قبول کنید. مخصوصاً نمازهایتان را با حضور قلب بخوانید، قرآن را با معنی و مفهوم زیاد بخوانید. همه این ها ذکر است. چه بهتر که برای اموات و حتی شهدا باشد، چرا که دستشان کوتاه است. اگر چه خود نتوانستم این گونه باشم. اما شما عامل باشید. دل از دنیا برکنید و عمرتان را یکسر برای خدا بدهید. همه مردم و امت مسلمان این گونه باشند. چرا که رستگاری در این است. به نظر من تمام شهدا مخصوصاً اون هایی که پدر ومادر نداشتند، غریب های مفقوالاثرند. به فقیران و بینوایان مخلصانه کمک کنید. هر چه بیشتر بهتر. هر چه انسان علاقه اش به دنیا کمتر باشد، رفتنش ساده تر است . از برادران و خواهران خواهش می کنم به عنوان وصیت یک شهید که برادرتان است؛ خیلی درس بخوانید. امیدهای این مملکت شمایید. شماها که مسئولیت و دیانت و شریعت و همدردی امت حالی تان است. برای خدا خیلی درس بخوانید و با درس هایتان به خداوند هر چه بیشتر نزدیک شوید که این ها خودش عبادت واسباب تقرب به حق تعالی است . از همه تان و تمام اقوام و آشنایان طلب بخشش دارم. هر کدام هم هر وقت توانستید برایم نماز قضا (حتی شکسته) بخوانید و روزه بگیرید و در مزارم بالای سرم قرآن و ادعیه تلاوت و طلب مغفرت کنید. @hamsafar_ba_shohada
کلام شهید در مورد حجاب: ▫️حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت: فاطمه! این چیه که زن‌ها می‌پوشند؟ می‌گفتم: مقنعه را می‌گویی؟ می‌گفت: نمی‌دانم اسمش چیه؟ فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ است. ▫️دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت ‌تر باشی. گفتم: من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد؟! خندید گفت: هر دوش.. از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم... ▫️تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، به کجا رسیده ... حمید باکری @hamsafar_ba_shohada
📢 30 تیر؛ سال‌روز شهادت قهرمانانه شهید عباس دوران🌹 🔹امروز سالگرد شهادت بزرگ دلاور خلبان عباس دوران است... کسی که بعد از شهادتش ارتش بعث عراق و بخصوص صدام حسین از خوشحالی تا چند روز در رادیو و تلویزیون حکومتی این اتفاق را اعلام کردند. ♦️هنگامی که در تیر ۱۳۶۱ خورشیدی صدام حسین رییس رژیم بعث عراق برای میزبانی از اجلاس سران عدم تعهد آماده می شد و گفته بود که هیچ خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد، عباس دوران ماموریت یافت تا عملیاتی را برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در عراق انجام دهد. ♦️این عملیات با هدف بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان هتل اجلاس عدم تعهد بود که این عملیات با موفقیت انجام شد. در این عملیات موفق هواپیمای ایرانی مورد اصابت چند گلوله ضدهوایی قرار گرفت. خلبان کابین عقب دستگیره خروج اضطراری را کشید و از جنگنده خارج شد اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای (اف ۴) صدمه‌ دیده خود را که در آتش می‌سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد و خودش به دیدار معبود شتافت. 🕊شادی روحش صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️از محنت تا عزت 🔻رهبر معظم انقلاب: «هواپیماهای دشمن شهر ایلام را بمباران می کردند، مردم می رفتند این بیابان‌ها و جنگل‌های اطراف، بعد که تمام شد برمی گشتند. اما شهر را ترک نکردند، ایستادند. در زیر همین بمباران‌ها و شرایط سخت است که یک نخبه‌ی نابغه‌ای مثل تربیت می شود... این دانشمند جوان دوره‌ی کودکی‌اش را در همین شرایط، در ایلام گذرانده.» ۱۴۰۰/۸/۳۰ ✨داریوش رضایی‌نژاد (۲۹ بهمن۱۳۵۵– ۱ مرداد ۱۳۹۰) دانشجوی دکترای مهندسی برق دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی بود که در اول مرداد ۱۳۹۰ مقابل منزلش و در خودروی خود درحالی که وارد منزل می‌شدند، مورد هدف قرار گرفت و به لقاءالله پیوست. 🔹 سالروز شهادت دانشمند هسته‌ای، شهید داریوش رضایی‌نژاد گرامی باد @hamsafar_ba_shohada
✍امروز سالروز شهادت پاسدار شهید علی اصغر عباسی متولد ۱۳۴۹ عضو لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل لرستان در عملیات مرصاد است.🥀 🔹️در ابتدای حمله منافقین با یک قیضه مینی کاتیوشا گردنه پاتاق سمت مرند رو می‌بندند که مانع پیشروی دشمن شوند اما در جریان درگیری، به اسارت منافقین درمی‌آید.🥀 🔹️بعد از ۲۴ ساعت اسارت، چون حاضر به همراهی و همکاری با منافقین نبوده (بنا بر گفته یکی از شاهدین که از دست منافقین فرار کرده بود) به شدت مورد کتک و شکنجه قرار میگیرد.🥀 🔹️ایشان برادر سردار جانباز و دکتر حسن عباسی می باشد که امروز در خط مقدم جبهه مبارزه با فتنه و نفاق است و هر روز مورد حمله منافقین است....🥀 @hamsafar_ba_shohada
# گناهان یک شهید ۱۶ ساله در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد گناهان یک هفته او اینها بود؛ شنبه: بدون وضو خوابیدم. یکشنبه: خنده بلند در جمع دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم. سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم. چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت. پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم. جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات. راوی که یکی از بچه‌های تفحص شهدا بوده می‌نویسد: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... 🌷شهدا واقعا شرمنده‌ایم @hamsafar_ba_shohada
❌ در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه ۷ از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده (شهید بروجردی) گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری. یک دفعه سرباز، جلو آمد و سیلی محکمی نثار او کرد! در کمال تعجب دیدم بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه!! بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دونستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند!! 🔺سرباز خشکش زده بود. وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی تلفن را از دستش گرفت و گفت: برای کی می‌خوای مرخصی بنویسی! برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم. سرباز با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم، او راننده و محافظ بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت. 🌺 بروجردی که باشی سیلی می‌خوری و آدم می‌سازی، شهید می‌سازی... روح شاد، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد. ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ @hamsafar_ba_shohada
ماجرای جراحی شهید چمران بدون بیهوشی 🔸استاد منوچهر دوایی سهم بزرگی در تربیت بیش از ۳ نسل از پزشکان را داشت و حالا در پس غبار گذر ایام و بعد از ۸۶ سال خدمت دیگر در بین ما نیست. او ۹ سال در آمریکا اقامت داشت و پس از اتمام تحصیل در دانشگاه «جان هاپکینز»، با وجود اینکه می‌توانست در آمریکا بماند، به ایران بازگشت. 🔹دوایی در گوشه‌ای از خاطراتش درباره شهید چمران می‌گوید: نمونه بارز از خود گذشتن و جوانمردی، دکتر چمران بود. بعد از مجروح شدن شهید چمران، افتخار انجام جراحی پای او را داشتم. 🔹استخوان ران او بر اثر اصابت خمپاره له و دچار خون‌ریزی شده بود. آن زخم، زخم بدی بود. مجبور شدیم بدون دستگاه بیهوشی و با داروی آرامش‌بخش جلوی خون‌ریزی را بگیریم. در طول مدت جراحی دکتر چمران به هوش بوده و در حال دعا و صحبت با خداوند و قرائت آیات قرآن بود. @hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا