#خاطرات_شهدا
#شهید_شوشتری
#وصيت هايي در حاشيه كتابها
بسيار اهل مطالعه بود و كتابهاي فراواني براي ما به يادگار گذاشتهاست. هميشه كنار سجادهاش يك جلد قرآن، مفاتيح و ديوان حافظ بود. وقتي مطالعه ميكرد، در كنار صفحات كتاب يادداشت مينوشت. يك جور نكتهبرداري و حاشيهنويسي بود. هر كتابي را كه حالا باز ميكنيم، در هر گوشه آن نكتهاي، دستخطي و يادداشتي از پدر را ميبينيم كه مانند يك وصيتنامه ما را در مشكلات ياري ميكند.
زهرا شوشتری – فرزند شهید
شفاعت #امام_خمینی(ره)
روزی يكی از زيباترين خاطراتش را از عمليات مرصاد برايم اينگونه تعريف كرد: «وقتي عمليات با موفقيت به اتمام رسيد. مرحوم حاج سیداحمد خمینی با دفتر امام تماس گرفت و به ایشان اطلاع داد كه عمليات با موفقیت تمام شده و دشمن منهدم شده است. نيروها هم در حال برگشتن به عقب هستند. صدای امام خمينی (ره) را از پشت تلفن شنيدم كه فرمودند: «اگر قابل باشم، در روز قيامت شوشتری را قطعا شفاعت میكنم.» شهید با گريه و اشك اين خاطره را برايم تعريف كرد.
به نقل از (همسر سردار شهيد نورعلی شوشتری)
خادم علیابنموسیالرضا(ع)
در عين صلابتی كه داشت، زماني كه پا به حرم مطهر حضرت رضا(ع) ميگذاشت، واقعا با كمال خضوع و خشوع وارد میشد. همیشه شهيد شوشتری برای كشيك از «در طلا» میآمد. قبل از شهادتش آنجا كنار در طلا، روبهروی ضريح مطهر ايستاده بودم كه ایشان آمد. سلام و احوالپرسی كردم. سردار شوشتری گفت: «اجازه میدهی آقای اسلامفر بايستم؟» گفتم: «اختيار داريد، شما هر زمان كه تشريف بياوريد در خدمت هستيم.» چوبپَر را به ايشان دادم و پست را تحويل گرفت. او اين كلام را به من گفت: «شايد اين آخرين پستم باشد در اينجا.» واقعا به ايشان الهام شده بود و به اين رسيده بود كه اين سفر آخر است و اين زيارت كه الان آمده، زيارت آخری است و اين آخرين خاطره من از اوست.
به نقل از حسين اسلامفر(از خدام کشيک حرم رضوی)
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada