#حضرت_رقیه
یاس کبود صورت او التهاب داشت
معجراگرچه سوخته بود،اوحجاب داشت
گرچه به سمت آن تن بی سر پناه برد
هر گوشه رفت همره خود ،یک سپاه برد
طفل سه ساله قامتش از غم خمیده بود
بوی طعام شمر به صحرا رسیده بود
بر روی نیزه اشک علمدار جاری است
زجر لعین موظف یک سر شماری است
در پای غرق تاول او خار رفته بود
قد خمیده مجلس اغیار رفته بود
اشک سه ساله در دل صحرا سرود بود
ای عاشقان دو گونه ی سرخش کبود بود
هر درد و قصه ای که بگویی چشید او
باسیلی عاقبت به خرابه رسید او😔
#التماس_دعارفقا...