فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜🌸💜
🌸💜
💜
#آموزش_تریکو_بافی_پایه
✅#قسمت_دهم
#آموزش_دیواره_گندمی_حاشیه_بافی
دوستان به دلیل استقبال کمی که از اموزش های تریکوشد
وهیچکس نمونه ی انجام شده ای نفرستاد
دیگه اموزشهای تریکورو ادامه نخواهیم داد😔
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#عشوه 4⃣
ببینم قرررری جان ها ...بلدید چطور با کلمات دلبری کنید ؟؟
بلدید چطور وسط یه طوفان آرامش رو بسازید ؟؟؟
براتون چند تا دیالوگ قرررری طور میذارم یاد بگیرید 😎💪
⭕️ آقای همسر مشغول یه کاری هست و هی تند تند بلند صداتون میکنه ! عاطییییی عاطیییییییییییییی !
یکم استرس زا هست و شاید بعضیا عصبی بشن از این نحوه صدا شدن
اما شما به عنوان یه بانوی به جای اینکه بگی : هااااااااان؟؟؟ بله ؟؟؟؟؟ چه خبره ؟؟؟؟!!! 🚫
با آرامش سرتو برمیگردونی و یه لبخند عمیق میزنی و میگی : جاااااانم؟☺️ هرچقدر آآآآآآ رو کشدار تر بگید همانا قرررری ترید 😛
ادامه دارد......
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#عشوه 5⃣
⭕️ حسابی سرتون شلوغ بوده و گوشیتون رو چک نکردید و اتفاقا آقای همسر اون روز پیشتون بوده ! بعد از چند ساعت میبینید 5 تا تماس از دست رفته دارید 😱 یهو میگی واااای فلانی چیکارم داشته یعنی ؟!
آقای همسر میگه : نباید حواست به گوشیت باشه ؟😠
خیلی شیک و مجلسی و قرررری میگی : عزیزم وقتی تو پیشمی خب با گوشی کاری ندارم که 😘
مطمئن باشید از این حرفتون اونقدر ذوق میکنه خشمش یادش میره😜
⭕️ توی خیابون ، پشت ترافیک ! آقای همسر غر میزنه که این چه وضعشه آخه !
خانم قرررری با آرامش میگه : عیبی نداره عشق دلم ❤️ وقتی من و تو کنار همیم چراغ قرمز و ترافیک هم آزار دهنده نیست
⭕️ یکم مریضی و حس و حال نداری، آقای همسر یه کمک کوچولو میکنه هاااا ! مثلا یه ماساژ کوچیک میده
برمیگردی میگی : این درد خییییلیه ... ولی با داشتن شوهری مثل تو که کمک حالیم هر دردی قابل تحمله ❤️
⭕️ موقع یکی از کارها خراب کاری میکنی 🙈 آقای همسر میگه : حواااااااست کجاس؟؟☹️
خیلی با مهربونی میگی: به عشقم 😞
⭕️ موقع کار خسته شدی و حس کار کردن نداری
آقای همسر ازت خواهش میکنه یه کاری براش کنی، مثلا چیزی بپزی یا خوراکی بیاری یا هرچی ، حسش نیستااااا ولی یه خانم قرررری میدونه خدمت به همسر صواب داره
حالا صوابشو قرررری طور هم میکنه : میگه باشه عشششقم اما به یه شرط😍
به شرطی که شارژم کنی😍 .... چطور؟؟ ... 30 ثانیه بووووووس ممتد بدون نفس گیری😍😍😍😍
⭕️ هوس یه چی کردی و روت نمیشه مستقیم بگی اینو میخوام 🙄
به آقای همسر میگی : اگه گفتی الان چی میچسبه ؟؟؟
یه ظرف آلوچه کنار بهترین مرد دنیا😍
⭕️ یه لباس دیدی خییییییییییلی دوسش داری 👗
به آقای همسر میگی : واااااااااااای چقدر دوست دارم توو این لباسه برای عشقم قررررر بدم 😍😍😍
⭕️رفتی آرایشگاه و پولای آقای همسرو .... 🙈
بهت میگه : مبارک باشه ... خیلی با قررررر میگی : مبارک شوهرررررم 😚
⭕️ یه مهمونی میری آقای همسر نمیاد ... بهت میگه چطور بود ؟
میگی بد نبود ولی به من وقتی خوش میگذره که تو کنارم باشی .... همه کس باشن تو نباشی انگار هیچکس نیست 😔 تو که پیشمی احساس غرور میکنم ، آرامش دارم ، حس میکنم خوشبخترینم
اینا چند نمونه ش بود که عشوه کلامی هم میتونه باشه ... ولی خودتون میتونید نمونه های بهتر و بیشتری رو توو زندگیتون اجرا کنید
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
کانال برای #ارتقاء نیازمندتبادل هست
❤ #تبلیغات_پربازده_فاطمی🔰
کانالهای تازه تاسیس وفروشگاهی ها #تبلیغ کانال خود را به مابسپارید😊 🌸 شـبـتون فاطمی 🌸
#آیینه_نویسی
#ایده_متن
تو آفتابی
هر صبح ميتابی بر پنجره خيالم
و نور ميپاشی
روی سايه تنهاييم
امروز را
عاشقانه بتاب رويای من
صبح بخیر همه هستی من❤️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#همسرداری
#سورپرایز
#دلبری
نزدیک روز زن بود همسرم وضع مالی مناسب نداشتن..فهمیدم به خاطره همین مسئله که نتونن کادو خوب بگیرن ناراحتن...
منم برا یادآوری زحمات و کادوهایی که برای گرفتن..نشستم و تمام کادوهایی که برام.گرفته بودن رو نقاشی کردم و توی پاک گذاشتم...
بعد از دیدن پاکت کلی ذوق کردن و گفتن خودمونیم خیلی کادو برات گرفتم..😁
#بانوی حی
ساخت خمیر بازی خونگی..با کمترین هزینه..میتونیم تو خونه کلی سرگرمی دست ساز برا بچه ها درست کنیم..از لحاظ اقتصادی هم کمک دست همسر باشیم...
خمیربازی ترکیب:اردگندم+نمک+آبلیمو+روغن
بعد از مخلوط کردن روی حرارت میذارم و اونقد هم میزنیم تا سفت بشه...
برای نگه داری توی ظرف دربسته و در یخچال تا شش ماه قابل استفاده هست.
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت بیست هفتم
بعد از نماز صبح، صبحانه را همانجا خوردیم و
راه افتادیم به سمت دوکوهه. هرچه خورشید بالاتر میامد هوا گرمتر میشد. به پادگان دوکوهه رسیدیم. آنجا آقای صارمی توصیه های لازم را گوشزد کرد و به طرف اسلامیه حرکت کردیم. یکی از مناطق محروم ایلام در نزدیکی شهر مهران. دشت های اطراف حال و هوای عجیبی داشت؛ حال و هوای شهدایی... ناخودآگاه بغض هامان شکست. به اسلامیه که رسیدیم، حدود هفت کیلومتر در جاده خاکی رفتیم تا رسیدیم به یک روستای کوچک و محروم.
از در و دیوار روستا محرومیت می بارید. ما در حسینیه ساکن شدیم؛ زیر سقف ها و دیوارهای کاهگلی و کنج های تار عنکبوت بسته. قرار بود غبار محرومیت را از روستا بزداییم.
من معلّم قرآن و احکام کودک و نوجوان بودم. اما آقاسید هم امام جماعت بود، هم با بقیه بچه ها بیل میزد، هم با بچه ها بازی میکرد و هم با عقاید انحرافی و وهابی مبارزه میکرد...
🌸 ادامه_دارد 🌸
#چالش_خونه_تکونی
سلام علیکم
ممنون از کانال خوبتون
این کشوهای کمد دخترم که دیروز مرتب کردم 😊