eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.6هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜🌸💜 🌸💜 💜 دوستان به دلیل استقبال کمی که از اموزش های تریکوشد وهیچکس نمونه ی انجام شده ای نفرستاد دیگه اموزشهای تریکورو ادامه نخواهیم داد😔 ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
4⃣ ببینم قرررری جان ها ...بلدید چطور با کلمات دلبری کنید ؟؟ بلدید چطور وسط یه طوفان آرامش رو بسازید ؟؟؟ براتون چند تا دیالوگ قرررری طور میذارم یاد بگیرید 😎💪 ⭕️ آقای همسر مشغول یه کاری هست و هی تند تند بلند صداتون میکنه ! عاطییییی عاطیییییییییییییی ! یکم استرس زا هست و شاید بعضیا عصبی بشن از این نحوه صدا شدن اما شما به عنوان یه بانوی به جای اینکه بگی : هااااااااان؟؟؟ بله ؟؟؟؟؟ چه خبره ؟؟؟؟!!! 🚫 با آرامش سرتو برمیگردونی و یه لبخند عمیق میزنی و میگی : جاااااانم؟☺️ هرچقدر آآآآآآ رو کشدار تر بگید همانا قرررری ترید 😛 ادامه دارد...... ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
5⃣ ⭕️ حسابی سرتون شلوغ بوده و گوشیتون رو چک نکردید و اتفاقا آقای همسر اون روز پیشتون بوده ! بعد از چند ساعت میبینید 5 تا تماس از دست رفته دارید 😱 یهو میگی واااای فلانی چیکارم داشته یعنی ؟! آقای همسر میگه : نباید حواست به گوشیت باشه ؟😠 خیلی شیک و مجلسی و قرررری میگی : عزیزم وقتی تو پیشمی خب با گوشی کاری ندارم که 😘 مطمئن باشید از این حرفتون اونقدر ذوق میکنه خشمش یادش میره😜 ⭕️ توی خیابون ، پشت ترافیک ! آقای همسر غر میزنه که این چه وضعشه آخه ! خانم قرررری با آرامش میگه : عیبی نداره عشق دلم ❤️ وقتی من و تو کنار همیم چراغ قرمز و ترافیک هم آزار دهنده نیست ⭕️ یکم مریضی و حس و حال نداری، آقای همسر یه کمک کوچولو میکنه هاااا ! مثلا یه ماساژ کوچیک میده برمیگردی میگی : این درد خییییلیه ... ولی با داشتن شوهری مثل تو که کمک حالیم هر دردی قابل تحمله ❤️ ⭕️ موقع یکی از کارها خراب کاری میکنی 🙈 آقای همسر میگه : حواااااااست کجاس؟؟☹️ خیلی با مهربونی میگی: به عشقم 😞 ⭕️ موقع کار خسته شدی و حس کار کردن نداری آقای همسر ازت خواهش میکنه یه کاری براش کنی، مثلا چیزی بپزی یا خوراکی بیاری یا هرچی ، حسش نیستااااا ولی یه خانم قرررری میدونه خدمت به همسر صواب داره حالا صوابشو قرررری طور هم میکنه : میگه باشه عشششقم اما به یه شرط😍 به شرطی که شارژم کنی😍 .... چطور؟؟ ... 30 ثانیه بووووووس ممتد بدون نفس گیری😍😍😍😍 ⭕️ هوس یه چی کردی و روت نمیشه مستقیم بگی اینو میخوام 🙄 به آقای همسر میگی : اگه گفتی الان چی میچسبه ؟؟؟ یه ظرف آلوچه کنار بهترین مرد دنیا😍 ⭕️ یه لباس دیدی خییییییییییلی دوسش داری 👗 به آقای همسر میگی : واااااااااااای چقدر دوست دارم توو این لباسه برای عشقم قررررر بدم 😍😍😍 ⭕️رفتی آرایشگاه و پولای آقای همسرو .... 🙈 بهت میگه : مبارک باشه ... خیلی با قررررر میگی : مبارک شوهرررررم 😚 ⭕️ یه مهمونی میری آقای همسر نمیاد ... بهت میگه چطور بود ؟ میگی بد نبود ولی به من وقتی خوش میگذره که تو کنارم باشی .... همه کس باشن تو نباشی انگار هیچکس نیست 😔 تو که پیشمی احساس غرور میکنم ، آرامش دارم ، حس میکنم خوشبخترینم اینا چند نمونه ش بود که عشوه کلامی هم میتونه باشه ... ولی خودتون میتونید نمونه های بهتر و بیشتری رو توو زندگیتون اجرا کنید ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
کانال برای نیازمندتبادل هست 🔰 کانالهای تازه تاسیس وفروشگاهی ها کانال خود را به مابسپارید😊 🌸 شـبـتون فاطمی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو آفتابی هر صبح ميتابی بر پنجره خيالم و نور ميپاشی روی سايه تنهاييم امروز را عاشقانه بتاب رويای من صبح بخیر همه هستی من❤️ ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
نزدیک روز زن بود همسرم وضع مالی مناسب نداشتن..فهمیدم به خاطره همین مسئله که نتونن کادو خوب بگیرن ناراحتن... منم برا یادآوری زحمات و کادوهایی که برای گرفتن..نشستم و تمام کادوهایی که برام.گرفته بودن رو نقاشی کردم و توی پاک گذاشتم... بعد از دیدن پاکت کلی ذوق کردن و گفتن خودمونیم خیلی کادو برات گرفتم..😁
حی ساخت خمیر بازی خونگی..با کمترین هزینه..میتونیم تو خونه کلی سرگرمی دست ساز برا بچه ها درست کنیم..از لحاظ اقتصادی هم کمک دست همسر باشیم... خمیربازی ترکیب:اردگندم+نمک+آبلیمو+روغن بعد از مخلوط کردن روی حرارت میذارم و اونقد هم میزنیم تا سفت بشه... برای نگه داری توی ظرف دربسته و در یخچال تا شش ماه قابل استفاده هست.
رمان عاشقانه مذهبی 🌺 بیست هفتم بعد از نماز صبح، صبحانه را همانجا خوردیم و راه افتادیم به سمت دوکوهه. هرچه خورشید بالاتر میامد هوا گرمتر میشد. به پادگان دوکوهه رسیدیم. آنجا آقای صارمی توصیه های لازم را گوشزد کرد و به طرف اسلامیه حرکت کردیم. یکی از مناطق محروم ایلام در نزدیکی شهر مهران. دشت های اطراف حال و هوای عجیبی داشت؛ حال و هوای شهدایی... ناخودآگاه بغض هامان شکست. به اسلامیه که رسیدیم، حدود هفت کیلومتر در جاده خاکی رفتیم تا رسیدیم به یک روستای کوچک و محروم. از در و دیوار روستا محرومیت می بارید. ما در حسینیه ساکن شدیم؛ زیر سقف ها و دیوارهای کاهگلی و کنج های تار عنکبوت بسته. قرار بود غبار محرومیت را از روستا بزداییم. من معلّم قرآن و احکام کودک و نوجوان بودم. اما آقاسید هم امام جماعت بود، هم با بقیه بچه ها بیل میزد، هم با بچه ها بازی میکرد و هم با عقاید انحرافی و وهابی مبارزه میکرد... 🌸 ادامه_دارد 🌸
سلام علیکم ممنون از کانال خوبتون این کشوهای کمد دخترم که دیروز مرتب کردم 😊