#همسرانه
🎗 یکی از راههای ساده برای #آرامش داشتن در زندگی مشترک؛ معاشرت نکردن با زوجهایی است که زیادی ادا و اصول دارند!.
🎗 در زندگی مشترک برای آرامش بیشتر، از زوجهایی که ادا و اصول زیاد دارند، رابطهشان را به رخ میکشند یا اینکه تازه به دوران رسیدهاند و لباس روشنفکری به تن کردهاند دوری کنیم.
🎗 در عوض با آدمهای عمیق #معاشرت کنیم، با آنهایی که کمتر نق میزنند، با آنهایی که گرمتر و امیدوارتر میکنند آدم را.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️
✅ #لجبازی نکنید:
به یک نقطه ضعف یا اشتباه کوچک همسر خود نچسبید و دائم در مورد آن صحبت نکنید. اگر به این کار عادت کنید، کم کم به تنفر رسیده و زندگی شما را از هم میپاشد.
همانطور که شما بالغ میشوید، گذشتن از این خطاهای کوچک راحتتر میشود.
بهترین کار این است که کمی درباره آن اشکال صحبت کرده و سعی کنید به توافق برسید. این بهترین محافظ برای زندگی شماست.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#ایده_اتاق_خواب
#شیطونی
#ارسالی_اعضای_عزیزمون
💃خانمهای قری همسران موفق💃
من ۶ ماهه رفتم خونه ی خودم.خیییییلی دوس داشتم لباس خوابای خوشگل و قری بپوشم اما همیشه مشکل هزینه اشو داشتم ( چون ماهی ۳ میلیون فقط قسط داریم) منم ب فکرم زد خودم لباس درست کنم و طی یک حرکت قری با یکم پارچه ک تو خونه داشتم و چند متر روبان یک کاستوم پرستاری درست کردم اونم بدون چرخ خیاطی و با دست.
طول کشید اما واقعاااااااا ارزش داشت 😍😍
شب، قبل اینکه آقایی بیاد خونه لباسو پوشیدم و یک آمپولم تهیه کرده بودم دستم گرفتم😁 نور خونه رو کم کردم همینکه اقایی اومد رفتم درو باز کردم و گفتم شما فکرکنم یکم ناخوش احوالین سریع برید باید آمپولتون بزنم و ادامه ی ماجرا....😂😂
آقایی انقددددددددددد ذوق کرد از لباسا میگفت از کجا خریدی، گفتم خودم درست کردم میگفت نه خریدیشون بعد ک فهمید خودم درست کردم بیشتررررررر ذوق کرد 😊☺️☺️☺️☺️
دیگه یک شب رویایی درست کردیم😍😍😍
شاید هزینه اش به ۷/۸ تومنم نرسید این لباس ولی تا چند روز همیییینجور آقایی تشکر میکرد میگفت خیلی بهش خوش گذشته اونشب 😅😅😅
خلاصه اینو گفتم واسه اون خانومایی ک مثل من مشکل هزینه ی لباس خوابارو دارن.خودتون درست کنین باور کنین اصلا کاری نداره و هزینه ای نداره.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#همسرداری
✅ توی خانه ثواب جمع کن!
ویژه متاهل ها برخورد با همسر
استاد #پناهیان
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#ایده_متن
#ارسالی_اعضا
یه ایده برای وقتی که با نامزدتون قهرید و کلی باهاش حرف دارید و میخاید همین الان بهتون زنگ بزنه😉
[ آیا از این که میخواهید بدانید همسرتان در چه فکری به سر می برد، رنج میبرید؟
آیا برای شما هم سوال است که در فکر همسرتان چه میگذرد؟😄😄
همین الان گوشیتونو بردارید و با شماره ی همسرتون تماس بگرید و از حال او باخبر شوید.😉😉 ]
ایشالا که همیشه خوش باشید و هیچ وقت قهر نکنید☺️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
tahkimkhanevade 01.mp3
30.25M
#فایل_صوتی🎙
خانم دکتر #همیز🌹
موضوع : #تحیکم_خانواده👨👩👧👦
#جلسه_اول☘
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
#سیاستهای_همسرداری
❌رابطه ها را باید ساخت
برای هزارمین بار می گویم که #رابطه ها را باید ساخت!
هیچ رابطه ای خود به خود خوب نیست، هیچ رابطه ای خود به خود #زنده نمی ماند!
🔵گلدان را بی آب دادن اگر #رها کنید میمیرد، رابطه ها را به امید زمان رها کنید میمیرند! #رابطه هایتان را به امان خدا و زمان رها نکنید! زمان دشمن سرسخت #رابطه هاست.
👈🏻رابطه ها گلدان #مصنوعی نیستند که تا ابد لبخند زنان و صاف صاف باقی بمانند... #رابطه ها جان دارند و جاندار ها میمیرند!
👈🏻برای هزارمین بار می گویم که #رابطه ها را اگر هر روز #نوازش نکنید بی شک می میرند!... نگذارید که این گلدان ها هی بمیرند و هی بروید گلدان تازه ای بخرید!
کشتن اینهمه گلدان #منجر به پیدا کردنِ گلدانی #جادویی که خود به خود تا ابد زنده بماند نمی شود!!!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دوشنبه تیرماهتیون بخیر🌹
🌺صبح بوی زندگی
🌼بوی راستگویی
🌸بوی دوست داشتن
🌺و بوی عشق و مهربانی میدهد
🌼دوست خوبم ;
🌸هر کجا هستی باش...
🌺آسمانت آبی
🌼دلت از غصهٔ دنیا خالی
🌸لطف خدا شامل حالت و
🌺روزتون سراسر خیر و برکت
#ایده_متن
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود 😐🙄😁❤️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#ایده_متن
شکوهمند ترین
عاشقانه هاست چشمهای #تُ ..
وقتیکه هر صبح
آیینه بندان ِ
شعرهایم می شوی..!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣7⃣
#فصل_نهم
روز عروسی صمد خودش را رساند. عصر بود. خبر آوردند" حجت قنبری " یکی از هم روستایی هایمان را که چند روز پیش در تظاهرات همدان شهید شده بود به روستا آورده اند.
مردم عروسی را رها کردند و ریختند توی کوچه ها. صمد افتاده بود جلوی جمعیت، مشتش را گره کرده بود و شعار می داد: «مرگ بر شاه... مرگ بر شاه.» مردها افتادند جلو و زن ها پشت سرشان. اول مردها مرگ بر شاه می گفتند و بعد هم زن ها. هیچ کس توی خانه نمانده بود.
خانواده حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه میکردند، شعار می دادند.
تشییع جنازه باشکوهی بود. حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود. من را توی جمعیت دید. آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری.
شب شده بود؛ اما صمد هنوز نیامده بود. دلم هول می کرد. رفتم خانه پدرم. شیرین جان ناراحت بود. می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد. چادر سرکردم و گفتم: «حالا که این طور شد، می روم خانه خودمان.» خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم.
شستم خبردار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده. با این حال گفتم: «من باید بروم. صمد الان می آید خانه و نگرانم می شود.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣7⃣
#فصل_نهم
خدیجه که دید از پس من برنمی آید، طوری که هول نکنم، گفت: «سلطان حسین را گرفته اند.» سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود.
گفتم: «چرا؟!»
خدیجه به همان آرامی گفت: «آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند. او باعث شده بود مردم تظاهرات کنند و شعار بدهند. به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه، بلکه سلطان حسین را آزاد کند. اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند.»
اسم حاج آقایم را که شنیدم، گریه ام گرفت. به مادر و خواهرهایم توپیدم: «تقصیر شماست. چرا گذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است. اگر طوری بشود، شما مقصرید.»
آن شب تا صبح نخوابیدیم. فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند. خوشحال بودند و می گفتند: «چون همه با هم متحد شده بودیم، سلطان حسین را آزاد کردند؛ وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند.»
نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید. می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم: «نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید. ما تو را از کجا پیدا کنیم.»
مثل همیشه با خنده جواب داد: « نگران نباش خودم را می رسانم.»
ادامه دارد.