.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم 🖤
دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد، غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست😔
#االهم_عجل_لولیک_فرج
.
.
مـيآنِ..
چهآر چوبِ اَمنِ آغوشِ مردآنہاتـ🙊
مے شوَد
يڪ دلِ سـير
تَمآم | ـپآييز🍂 | رآ عآشقے كرد
.
.
•☆• #پـآییز
•☆• #عآشقانہ_زینبیونـ
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
نه حال و حوصله بچه ها را داشتم، نه اخلاقم سر جایش بود که بلند شوم و کاری بکنم. کلافه بودم. بغضی ته گلویم گیر کرده بود که نه بالا می آمد و نه پایین می رفت.
هوا تاریک شده بود. صمد هنوز برنگشته بود. با خودم فکر کردم: «دیدی صمد بدون خداحافظی گذاشت و رفت.» از یک طرف از دستش عصبانی بودم و از طرف دیگر دلم برایش تنگ شده بود. از دست خودم هم کلافه بودم. می ترسیدم قهر کرده و رفته باشد.
دیگر امیدم ناامید شده بود. بلند شدم چراغ ها را روشن کردم. وضو گرفتم تا برای نماز آماده بشوم. همان موقع، دلم شکست و گفتم: «خدایا غلط کردم، ببخش! این چه کاری بود کردم. صمدم را برگردان.»
توی دلم غوغایی بود. یک دفعه صدای در آمد. صدای خنده و جیغ و داد بچه ها که بلند شد، فهمیدم صمدم برگشته. سر جانماز نشسته بودم. صمد داشت صدایم می زد: «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی؟!»
دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام دادم.
خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم؟!»
به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم.
✫⇠قسمت :3⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
اما ته دلم قند آب می شد. گفت: «ببین چی برایتان خریده ام. خدا کند خوشت بیاید.» و اشاره کرد به دو تا ساک کنارِ پشتی.
رفتم توی آشپزخانه و خودم را با آشپزی مشغول کردم. اما تمام حواسم به او بود. برای بچه ها لباس خریده بود و داشت تنشان می کرد. یک دفعه دیدم بچه ها با لباس های نو آمدند توی آشپزخانه. نگران شدم لباس ها کثیف شود. بغلشان کردم و آوردمشان توی اتاق.
تا مرا دید، گفت: «یک استکان چای که به ما نمی دهی، اقلاً بیا ببین از لباس هایی که برایت خریده ام خوشت می آید؟!»
دید به این راحتی به حرف نمی آیم. خندید و گفت: «جان صمد بخند.»
خنده ام گرفت. گفت: «حالا که خندیدی، آن ساک مال تو. به جان قدم، اگر بخواهی اخم و تَخم کنی، همین الان بلند می شوم و می روم. چند نفری از بچه ها دارند امشب می روند منطقه.»
دیدم نه، انگار قضیه جدی است و نمی شود از این ادا اطوارها درآورد. ساک را برداشتم و بردم آن یکی اتاق و لباس ها را پوشیدم. سلیقه اش مثل همیشه عالی بود. برایم بلوز و دامن پولک دوزی خریده بود، که تازه مد شده بود. داشتم توی آینه خودم را نگاه می کردم که یک دفعه سر رسید و گفت: «بَه... بَه...، قدم! به جان خودم ماه شده ای. چقدر به تو می آید.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
خجالت کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.»
دستم را گرفت و گفت: «چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود. باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی، عید است.»
گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.»
خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟!»
تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.»
بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نواَم تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: «به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیرکارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم، دست خودم نبود. می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا اندازه تو دوست نداشته ام. گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند؛ اما وقتی خوب فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صدهزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی. چه کنم که جنگ پیش آمد؛ وگرنه خیلی فکرها توی سرم بود. اگر بدانی توی منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
جلسات #همسرداری
#جلسه1_قسمت4
#خانم_پرتواعلم
👇👇👇👇👇👇
🔥 من الان از اینجا می خوام برم خونه، حوصله ندارم امشب افطاری درست کنم من جنگ آفرین هستم، پس صالحات نمی شم.
🔥#مادرشوهر تون زنگ می زنه خونه، شما همینجور سر باز بلند می گی، الله اکبر...( یعنی من دارم نماز می خونم) آروم به شوهرت می گی مادرته مادرته.. ⬅️ شما بلد نیستی ارتباط بگیری
🔴 این نکته مهم رو بگم. هر وقت مادرشوهر به خونه تون زنگ می زنه☎️ می خواد با شما صحبت کنه. هر وقت به موبایل همسرتون زنگ می زنه 📲می خواد با او صحبت کنه.
وقتی مادرشوهرتون به خونه تون زنگ می زنه گوشی رو بردارید. 📞
❌مادرشوهره می یاد به ما می گه خانوم خسته شدم از بس عروسم خودشو از من پنهان کرده.
این ضعف زنه که نمی تونه با یه همجنس خودش دو کلام صحبت کنه( این نمونه جنگ آفرینی است)❌
🔥 اگر توی #نماز هاتون کاهلید. دو روز می خونید، سه روز نمی خونید( جنگ آفرین هستید صالحات نیستید)
📛📛📛 قابل توجه خانومایی که #قهر قهری اند⬅️
😱😱 خانوما نمی دونید این قهرهای شما چه بلایی داره سر مردا می یاره، بیاین گوشی منو بردارید بخونید. مَرده کار خطا کرده...
❓❓اولین سوال من: علت چیه❓❓
❌باهام قهر بوده. با اینکه زنش بوده ها. یا مثلا توی اتاق بودیم به من محل نمی ذاشت یا مثلا آشپزی نمی کرد❌
👌👌خانوما هر زمان دعواتون شد در آشپزخونه رو نبندید. همیشه مادر جون من به من می گفت: آشپزخونه نباید هیج وقت بسته شه 🍲چون خوراکی رحمت می یاره.
❌همون خوراکی رو آقا می خوره( با لحن قلدرانه )می گه دستت درد نکنه. شما هم( با همون لحن) می گی خواهش می کنم. بعد کم کم ارتباط کلامی که اتفاق بیفته قهرتون هم تموم می شه.❌
✅✅حتما قضیه #آشپزی رو جدی بگیرید. خیلی مهمه. متاسفانه توخونه ها در بحث حلال و حرام و طیب وخبیث، خیلی موارد رعایت نمی شه.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
جلسات #همسرداری
#جلسه1_قسمت5
#خانم_پرتواعلم
👇👇👇👇👇👇
#آشپزی باید با این مولفه ها باشه⬅️
1⃣ حتما با #وضو باشه، مخصوصا زمانی که پریود هستید.
⛔️ بی وضو دست به اجاق گاز نزن، در حالت جنابت هم کراهت داره آشپزی کردن.
❌برای سید بن طاووس غذا آوردند گفت این چیه؟ اینو خانوم حایض بی وضو درست کرده. گفتند بله. گفت ببرید این کراهت داره خوردنش. ❌
❌شما ببینید ایام فاطمیه می گن هر کی پریوده نیاد دم دیگ سمنو. پس اثر می زاره، درسته؟؟ ❌
👌👌حتما با وضو برید سر اجاق گاز.
2⃣ نیت #نذری کردن
❌الان مثلا دوشنبه ست وضو می گیرم، امروز تو مفاتیح نوشته برای امام حسن و امام حسین( علیهما السلام) است. نیت می کنم من امروز می خوام قرمه سبزی مثلا درست کنم یا چای نذری برای این دو اهلبیت. بعد شروع می کنم کار عادیمو می کنم. غذامو می پزم. ❌
🔴 🔴 نیت نذری در خانواده تاثیرگذاره.
به چه شکلی❓❓
3⃣ استفاده از اسماء الهی
ما تو آداب اسلامی داریم. حتما موقع آشپزی از اسماء الهی استفاده کنید. یا باسط، یا حافظ ، یا عالم و ...
⛔️ الان به واسطه فضای مجازی و تلگرام زنان ما از آشپزی افتادند. اصن نمی خوان آشپزی کنند. یه جای ارزون هم تو محل پیدا می کنند، یه کبابی ارزون، یه فست فودی ارزون، می گه اینجا ارزونه چیزی نمی شه. همینجا می گیریم.
❌قشر تحصیلکرده مون، دانشگاه شریف، می گه خانم من دکترای برقم، مگه من کلفتم آشپزی کنم. ❌
👌عزیزم شما اصلا کلفت نیستی ولی آشپزی یکی از سلاح های تربیتی مهم است.
❌خانومی اومد گفت شوهرم اهل پاسوره، گفتم آشپزی با آداب اسلامی رو انجام می دی؟ گفت نه.
گفتم برو نیت کن آشپزی را با آداب، انجام بده. گفت من به نیت چهارده معصوم چهارده روز غذا می پزم، برای اینکه ان شاء الله این پاسور از زندگی ما بره بیرون.
می گفت خود شوهرم اومد گفت من دیگه می خوام اینا رو بندازم دور، شما موافقی؟ خودش دیگه گناهشو گذاشت کنار، این خیلی مهمه. ❌
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
28.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
📌پیرامون موضوع :
#سبک_زندگی_حسینی💚
#قسمت_اول 1⃣
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
☘🌷☘🌷☘🌷
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
14.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
📌پیرامون موضوع :
#سبک_زندگی_حسینی💚
#قسمت_اول 2⃣
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
☘🌷☘🌷☘🌷
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
28.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
📌پیرامون موضوع :
#سبک_زندگی_حسینی💚
#قسمت_دوم1⃣
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
☘🌷☘🌷☘🌷
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
📌پیرامون موضوع :
#سبک_زندگی_حسینی💚
#قسمت_دوم 2⃣
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
☘🌷☘🌷☘🌷
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜